۳ دیدگاه موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۰۹:۰۶
دکتر سین

همیشه اون‌جوری نمی‌شه که ما می‌خوایم. بعد از اون همه کتاب خوندن و دیدن فیلمای آموزشی و استرس کنکور و مصاحبه، آخرش نشد که بشه. حیف! کلی براش زحمت کشیدم. کلی برای گرفتن توصیه‌نامه‌ها از این دانشگاه به اون دانشگاه رفتم. کلی وقت برای جور کردن مدارک گذاشتم. اما انگار قسمت نبود. کاش به حرف دکتر سین گوش می‌دادم و چند ماه قبل از مصاحبه با استاد مورد نظرم مکاتبه می‌کردم! [:دی]

روز اول که نتایج مصاحبه‌ها اعلام شد، رفتم توی سایت تا ببینم چه کرده‌م. اولش وارد فاز شوک شدم. اما بعد که طی چند ساعت چندین مرتبه سایت رو چک کردم، وارد فاز یقین شدم. باور کردم که چشمام دارن درست می‌بینن و انگار واقعاً امسال دکتری قبول نشده‌م. سپس، خوب که عمق فاجعه رو حس کردم، وارد فازِ زار زار گریستن شدم. در واقع بالشتمو سه روزه گذاشتم تو آفتاب، ولی هنوز خشک نشده. الانم کم‌کم دارم وارد فاز پذیرش می‌شم. به این فکر می‌کنم حتماً خیر و صلاحی توش بوده که قبول نشده‌م. دنیا که به آخر نرسیده.

علی‌الحساب فعلاً یه مدت از وبلاگ‌نویسی فاصله می‌گیرم. می‌خوام تمرکز کنم ببینم حرکت بعدی‌م در زندگی چیه. شاید به حرف بابا گوش دادم و رفتم یه رشتهٔ دیگه. شاید به قول مامان و عمه بی‌خیال درس شدم و شوهر کردم. شایدم به توصیهٔ داداشم وارد فعالیتای اقتصادی شدم! [:دی] ولی الان به فاصله گرفتن از همه چیز نیاز دارم. حالا که دیگه عجله‌ای هم برای دفاع ارشد ندارم، فرصت خوبیه تا بشینم حساب کنم ببینم کجام و بادبانا رو به کدوم سمت باید بگردونم.

فکر می‌کنم توی این مدت دلم برای وبلاگ و وبلاگ‌نویسی تنگ بشه. شایدم نشه! نمی‌دونم. ولی مطمئن باشین کمافی‌السابق همه‌تون رو می‌خونم و کامنت می‌دم. امیدوارم بتونم سریع‌تر به جمع‌بندی درست و منطقی برسم. دعام کنین. :)


+ تا حالا شده دو بار در یک چالش شرکت کنین؟! [کلیک! :دی] به دعوت شباهنگ برای چالش رادیو بلاگی‌های عزیزم...

+ سرکار خانوم شباهنگ! این همون پست خداحافظیه که بارها درباره‌ش حرف زدیم و می‌گفتیم «نچ نچ نچ! چرا بعضیا بدون خدافظی یهو می‌ذارن و می‌رن!» یهو نذار برو. اصن دیر اومدی نخواه زود برو! امیدوارم هر تصمیمی می‌گیری، شروع کردن فصل «چهار» هم بخشی از برنامه‌ت باشه. :)

+ بعد از شصت بار نوشتن و پاک کردن، نهایتاً نتیجه، پست به‌شدت معمولی‌ای شد که در بالا مشاهده می‌فرمایید! چه‌قدر نوشتن جای یه نفر دیگه برام سخت بود! اگر بدونین برای نوشتن همین چند خط، چه‌قدر فسفر سوزوندم! ناامیدکننده‌ست! :دی

+ در همین راستا جا داره بگم که پست جولیک الحق مرزهای «من به‌جای تو» رو به دور از دسترس‌ترین شکل ممکن درنوردیده! جداً تشویق داره. :)

۷ دیدگاه موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۵۸
دکتر سین
۴ دیدگاه موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۷ ، ۰۹:۱۵
دکتر سین

بارها گفته‌م. بازم می‌گم. وبلاگ آیینه‌ست. نه‌تنها درونمونو به بقیه نشون می‌ده؛ بلکه مهم‌تر از اون، و قبل از اون، ما رو تمام‌قد می‌ذاره جلوی نگاه خودمون. تو دنیا، کَمَن چیزایی یا کسایی که بتونن چنین هدیهٔ گران‌بهایی رو به ما بدن. این‌که ما بتونیم خودمونو مثل دفتر ورق بزنیم. سیر خزنده و نادیدنیِ رشد یا زوال خودمونو ببینیم. و اگر ادامه بدیم، خودمونو بهتر بشناسیم.

به‌جز این، وبلاگ راه ارتباط با آدمای ارزشمنده. آدمایی که می‌بینن، می‌شنون، حس می‌کنن، فکر می‌کنن، مطالعه می‌کنن و - مهم‌تر از همه - می‌نویسن. این شش ویژگی توی هر کس باشه، محترمه. و ارتباط با آدمای محترم، مغتنمه. خصوصاً وقتی بدونیم وقت و امکانات ما برای پیدا کردن آدمای شایستهٔ ارتباط، محدوده.

به این دلایل - و دلایل زیاد دیگه - من عاشق وبلاگ‌نویسی‌ام. :)


+ برای روز بلاگستان فارسی. :)

+ برای این چالش. :)

+ لطفاً همگی به عشق و به احترامِ بلاگستان، توی این چالش شرکت کنید و از بقیه بخواین شرکت کنن. :)

+ به‌طور خاص، دعوت می‌کنم از ژاندارک و سمانه و محسن و مهسا برای شرکت تو هر کدوم از بخشای این چالش که دوست دارن.

+ کاش شباهنگ و مترسک کماکان می‌نوشتن تا دعوتشون می‌کردم...

۸ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۳۴
دکتر سین
۴ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۷ ، ۰۹:۱۳
دکتر سین
۳ دیدگاه موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۹:۴۰
دکتر سین
۵ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۲۵
دکتر سین
۱ دیدگاه موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۰۸:۲۳
دکتر سین
۸ دیدگاه موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۳۹
دکتر سین
۵ دیدگاه موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۴۳
دکتر سین