۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

طولانیه. اگه حس خوندن متن طولانی دارین و به زبان فرانسوی علاقه‌مندین، بخونین. :)

۲۲ دیدگاه موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۵۴
دکتر سین

نمی‌دونم اولین بار کی به بابا مامان ما گفته اختلاف افق تهران و شاهرود همیشه‌ی سال دقیقاً پونزده دقیقه‌ست؟! امروز سحر به مامان گفتم سه چار دقیقه به اذان مونده که چاییشو برسه بخوره؛ یه نگاه به ساعت پایین تلویزیون کرد گفت بیست‌وسه دقیقه تا اذان تهران مونده هنوز که! انگار مثلاً من توی حرکت اجرام سماوی دست برده‌م و نظم همیشگی رو به‌هم زده‌م! :|

البته خودمم اوایل تحت تأثیر تعالیم والدین و سایرین بر همین باور بودم که اختلاف افق بین شهرا قاعدتاً همیشه باید یه عدد ثابت باشه، چون جای شهرا رو زمین ثابته! اما با کمی مداقه و بررسی دست‌گیرم شد که اختلاف افق نه‌تنها به اختلاف طول جغرافیایی (فاصله در امتداد مداری۱، اختلاف در جهت شرق-غرب)، که به اختلاف عرض جغرافیایی (فاصله در امتداد خطوط نصف‌النهاری۲، اختلاف در جهت شمال-جنوب) هم وابسته‌ست. مثلاً جالبه بدونین که اردبیل با این‌که نسبت به تهران غرب‌تره، ولی گاهی اذان صبح اردبیل زودتر از تهران گفته می‌شه. چون اردبیل نسبت به تهران شمال‌تره. یا این‌که اذان صبح توی کرمان بعد از اذان صبح مشهده، درحالی‌که اذان مغرب کرمان قبل از مشهده.

یعنی می‌خوام بگم که اختلاف افق بین شهرا یه عدد ثابت نیست. هم طول روز توی عرضای جغرافیایی مختلف، با هم فرق داره و هم این‌که بین محور دوران کره‌ی زمین با شمال-جنوب جغرافیایی ۲۳ درجه‌ اختلاف هست. اینا باعث می‌شن که اختلاف افق بین دو شهر تو روزای مختلف سال، متغیر و شناور باشه.

اینا رو گفتم که اگه فرداروزی بچه‌تون بهتون گفت اون قاعده‌ی کذایی پونزده دقیقه رو رها کن، شما بدون بحث چایی‌تونو بنوشین و برین مسواک بزنین زودتر تا اذانو نگفته‌ن! :دی *


۱ مدارهای کره‌ی زمین، خطوط موازی استوا هستن.

۲ نصف‌النهارها خطوط عمود بر مدارها و گذرنده از قطب‌ها هستن.

* فکر کنم لازم نیست بگم اینا شوخیای مادر-پسریه دیگه! :)



+ اگه مایلین و حسش رو داشتین، توی قرآن‌خوندن هم مشارکت کنین. تشکر. :)

۱۰ دیدگاه موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۳۸
دکتر سین
زبان عربی در گذر سالیان دراز، نفوذ زیادی توی فارسی داشته. این اثرگذاری عربی و اثرپذیری فارسی، بعضی جاها درست، بعضی جاها غلط، بعضی جاها اجتناب‌ناپذیر و بعضی جاها غیرضروریه. با این توصیفات، امروز می‌بینیم که هر روز توی نوشتار از یه سری کلمات و عبارات و جملات پرکاربرد عربی استفاده می‌شه، در حالی که از نظر املایی غلط نوشته شده‌ن. حتی توی نوشته‌های افراد باسواد و بامعلومات هم متأسفانه این مشکلات و ایرادا دیده می‌شه. توی این پست چندتا از مهم‌تریناشو که به ذهنم رسید میارم تا ببینیم، یاد بگیریم و درست بنویسیم از این به بعد. برای بعضیاش هم معادل فارسی پیشنهاد دادم که اگه از اونا استفاده کنین که دیگه چه بهتر! :)

۱. بسم الله الرحمن الرحیم
- شکل‌های اشتباه: بسم الله رحمن رحیم، بسم الله الرحمان الرحیم
- معادل پیشنهادی فارسی: به‌نام او، به‌نام خدا، به‌نام خداوند بخشنده‌ی مهربان، به‌نام خداوند جان و خرد، اول دفتر به‌نام ایزد دانا و ...
* کلمه‌ی «رحمن» رو نباید به‌شکل «رحمان» نوشت؛ البته فقط توی قرآن. خارج از اون، رحمان هم درسته. الف و لامِ قبل از رحمن و رحیم رو هم فراموش نکنین.
خوبیِ استفاده از معادل فارسیِ شعری و ادبی برای بسم الله اینه که اگر جایی سهواً نوشته‌ی شما زیر دست و پا بیفته، بی‌احترامی به قرآن به‌حساب نمیاد. در کل جایی که فکر می‌کنین ممکنه بسم الله لمس بشه یا کاغذی که روش (= روی آن) دارین بسم الله می‌نویسین بعد از چند صباح، تبدیل به کاغذ باطله و دورریختنی می‌شه، بهتره غیرمستقیم به این آیه از قرآن اشاره کنین. و چه چیزی بهتر از این‌که ذوق هم به خرج بدین و یه بیت شعر جاش بذارین.

۲. الحمد لله، المنة لله
- شکل‌های اشتباه: الحمد الله، المنت لله، المنة الله
- معادل فارسی پیشنهادی: شکر خدا، خدا را [رو] شکر و ...
* لِـ (و بعضی جاها لَـ) توی عربی به معنای «برای‌»ست توی فارسی. لِـ وقتی به «الله» می‌چسبه، می‌شه: لِـ + الله = لله. انگار لِـ میاد و الف اول الله رو حذف می‌کنه و خودشم حذف می‌شه.
از طرفی، در نظر داشته باشین که کلمات مؤنث عربی به ة و ـة ختم می‌شن، نه به ت. پس وقتی دارین یه جمله‌ی عربی می‌نویسین، منة درسته، نه منت؛ و وقتی دارین یه جمله‌ی فارسی می‌نویسین منت درسته، نه منة. بنابراین «علی برکة الله» درست و «علی برکت الله» غلطه! :دی

۳. علیه السلام، علیها السلام، علیهما السلام، علیهم السلام، سلام الله علیها
- شکل‌های اشتباه: علیه (علیها، علیهما، علیهم) سلام
- معادل پیشنهادی فارسی: درود (سلام) خدا بر او (ایشان، آنان)
* الف و لامِ چسبیده به سلام توی چهارتای اول فراموش نشه.
همون‌طور که می‌بینین توی چهار مورد اول، فقط ضمیر فرق می‌کنه: ـه برای یک نفر مرد، ـها برای یک نفر زن، ـهما برای دو نفر و ـهم برای بیشتر از دو نفر کاربرد داره. علیه السلام وقتی استفاده می‌شه که اسم یه امام اومده باشه. مثل امام حسن علیه السلام. دومی وقتی میاد که اسم حضرت زهرا یا یکی از بانوان مکرم تاریخ مثل حضرت مریم بیاد. مثلاً: حضرت فاطمه علیها السلام. سومی وقتی استفاده می‌شه که اسم یه امام همراه اسم پدرش بیاد. مثل: موسی بن جعفر علیهما السلام. آخری هم وقتی میاد که به چند امام یا به تمام ائمه یک‌جا اشاره بشه. به‌جای تمام این سلاما می‌شه شکل مختصرشون رو نوشت؛ یه عین وسط دوتا پارنتز: (ع). آخری هم سلام به حضرت زهرا (یا بانوان عالی‌جاه دیگه) ست. به‌جای اون هم می‌تونین یه سین وسط دوتا پرانتز بذارین: (س).

۵. صلی الله علیه و آله و سلم، اللهم صل علی محمد و آل محمد
- شکل‌های اشتباه: صل الله علیه و آله و سلم، اللهم صلی علی محمد و آل محمد
- معادل پیشنهادی فارسی: درود خدا بر او و خاندان پاکش، خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست
* اولی عبارت دعایی‌ای هست که بعد از اسم پیامبر اسلام میاد. دومی هم که معرف حضورتون هست: صلواته. :) به تفاوت «صلی» با «صل» و محل درست استفاده‌شون دقت کنین.
ضمناً می‌تونین به‌جای جمله‌ی طولانیِ صلی الله علیه و آله و سلم، از یه صاد توی پرانتز هم استفاده کنین: (ص).

۶. ابوالفضل، اباالفضل، ابی‌الفضل
- شکل‌های اشتباه: ابولفضل، ابالفضل، ابلفضل، ابی‌لفضل
* هر سه شکل اسم حضرت عباس رو توی متن فارسی هر جا که خواستین می‌تونین استفاده کنین؛ چون ما توی زبونمون اعراب نداریم. ولی بهتره برای وحدت رویه، توی تمام متنایی که می‌نویسین از یکیش (مثلاً ابوالفضل) استفاده کنین.
نکته: یا اباالفضل. وقتی می‌خواین «یا» رو قبل از اسم حضرت ابوالفضل بیارین، باز دارین یه عبارت عربی می‌نویسین؛ پس باید از قواعد عربی تبعیت کنین. توضیحات دستوریش رو دیگه نمیارم چون طولانی می‌شه. فقط بدونین که یا اباالفضل درست؛ و یا ابی‌الفضل و یا ابوالفضل نادرسته و نباید به این شکل نوشته بشه.
نکته در نکته: همچنین است یا ابا عبد الله (غلط: یا ابو عبدالله و یا ابی عبدالله) و یا ذا الجلال و الاکرام (غلط: یا ذو الجلال و الاکرام و یا ذی الجلال و الاکرام)

۷. لا حول و لا قوة الا بالله
- شکل اشتباه: لا حول و لا قوت الا بالله
* ر.ک. توضیحات فقره‌ی شماره ۲ برای ت و ة.

۸. بن (در نام ائمه(ع) زمانی که همراه اسم پدرشون ذکر می‌شه)
- شکل اشتباه: ابن (مثل: علی ابن موسی به‌جای علی بن موسی)
* بله! «ابن» یعنی «پسر». ولی توی اسم ائمه (ع) می‌شه بن. دقت بفرمایید لطفاً.

۹. انبیا، اوصیا، اولیا
- شکل‌های اشتباه: انبیاء، اوصیاء، اولیاء
- معادل‌های پیشنهادی فارسی: به‌جای انبیا می‌شه نوشت پیامبران. ولی برای اوصیا و اولیا معادل رایجی به ذهنم نمی‌رسه. شاید اوصیا رو بشه جانشینان و اولیا رو بشه سرپرستان یا دوستان (به اقتضای معنا در متن) ترجمه کرد.
* نه فقط در اینجا، هر جا آخر کلمه دیدین همزه‌ی بدون پایه (یعنی: ء) وجود داره، توی فارسی حذفش کنین.
نکته: اگر قرار باشه این کلمات با -ِ به کلمه‌ی بعدیشون بچسبن، باید یه‌دونه ی تهشون اضافه کنین: انبیای مکرم، اوصیای برحق، اولیای الهی.

۱۰. ما شاء الله، ان شاء الله
- شکل‌های اشتباه: ما شا الله، ان شا الله، انشاء الله، انشا الله
- معادل‌های پیشنهادی فارسی: شاید به‌جای ما شاء الله (اگر در مقام دعا باشه) بشه از آفرین، احسنت، تبارک الله (یا شکل محاوره‌ایش: باریکلا)، چشم بد دور، گوش شیطون کر و چیزایی شبیه به اینا استفاده کرد. برای ان شاء الله هم می‌شه اینا رو به‌کار گرفت: اگر خدا بخواد، خدا کنه، امیدوارم، چه خوب می‌شه اگر و ... .
* بر خلاف مورد بالا، اینجا باز متن عربیه. پس همزه‌ی انتهاییِ بدون پایه، باید نوشته بشه. ضمن این‌که گفته شده انشاء الله و انشا الله معانیِ مغایر با مفهوم اصلی دارن و نباید به این اشکال نوشته بشن.
نکته: «ماشالا» و «ایشالا» شکل محاوره‌ای دو جمله‌ی ما شاء الله و ان شاء الله هستن و کاربردشون توی محاوره ایرادی نداره. همون‌طور که بسمل رو جای بسم الله می‌شه به‌کار برد. ولی برای نوشته‌های غیرمحاوره‌ای و رسمی همون شکل کامل و درستشو اگه بنویسین بهتره.

۱۱. الهی، بارالها
- شکل‌های اشتباه: الاهی، بارالاها
- معادل‌های پیشنهادی فارسی: خدایا، پروردگارا، دادارا و ...
* کلمه‌ی اله (بخوانید: اِلاه) به‌معنی خداست. اَلِفِش نوشته نمی‌شه.


نکته‌ی آخر: نیم‌فاصله نزن!
تا چند سال قبل معضلی سنتی داشتیم به اسم «نزدنِ نیم‌فاصله»؛ اخیراً به معضل مدرنی مبتلا شده‌یم به اسمِ «زدن نیم‌فاصله»! یکی از نمودهاش توی همین عبارات و جمله‌های عربیه. مثلاً نمی‌دونم رو چه حسابی اصرار دارن بنویسن: علیه‌السلام، الحمدلله، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم! خب برادر من، خواهر من! مگه توی فارسی شما دیدی کسی بنویسه: سلام‌خدابراو، خداراشکر، درودخدابراووخاندان‌پاکش؟! خب عربی هم همونه دیگه. وقتی جمله‌ست، جمله‌ست! چه اصراریه همه رو یکی کنیم، نمی‌فهمم! :|

تمّت!


+ امسال هم مثل سالای قبل ختم قرآن توی ماه رمضون برقراره. خوشحال می‌شم مشارکت کنین، حتی شده روزانه با خوندن دو سه صفحه. :)
+ التماس دعا :)
۱۵ دیدگاه موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۴۰
دکتر سین

الحمد لله که ماه رمضان داره میاد و ما زنده‌ایم و درکش می‌کنیم.

۲۰ دیدگاه موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۱۰
دکتر سین

یکی از چالشای اساسی تدریس، نگه‌داشتن/نداشتن حد وسط توی درس‌دادنه. بر این اساس می‌شه استادا رو به سه دسته تقسیم کرد:

۱.سمت افراط قضیه: تا-بیخِش-درس‌دهندگان. این گروه سرفصل رو تا بیخش می‌گن و کلی هم تمرین و تکلیف بار دانشجو می‌کنن. تخصص اصلی این عزیزانِ دل، تربیت ملابنویسه. چه در امر جزوه‌نویسی، چه در بخش تمرین‌های تحویلی. تو گویی یگانه رسالتشون تربیت دستگاه زیراکسه ولاغیر. توجیهشونم اینه که ما وجدانمون راحته که وظیفه‌مونو انجام دادیم و هر چیزی توی سرفصل اومده گفته‌یم. غافل از این‌که برادر من، خواهر من، وقتی کسی چیزی نفهمه، چه وظیفه‌ای، چه کشکی؟!

۲. سمت تفریط داستان: هلوها. این گروه، استادایی هستن که از اون ور بوم می‌افتن. یعنی ان‌قدر ساده می‌گیرن و ان‌قدر سر کلاساشون چیزی دست آدمو نمی‌گیره که به لقب فخیمه‌ی «هلو» در دانشکده مشهور و ملقب می‌شن. در نظر این عزیزان واحد سنجش نمره، کیلوگرمه و با این استدلال که «نمره مال بابام که نیست، ندم» می‌دن! بهترین زمان شناخت این گونه هم موقع انتخاب واحده. هر چه استاد هلوتر، لیست انتظار طویل‌تر!

۳. حد وسط: «استاد بما هو استاد»ها. این وسط یه عده‌ی قلیلی هستن که هم قدرت بیان و تسلطشون روی موضوع اون قدر خوبه که بتونن حق مطلب رو ادا کنن، هم حجم و دشواری تمرینایی که می‌دن متعادله. متأسفانه این گونه در خطر شدید انقراض قرار داره و تو هر دانشکده‌ای نهایتاً یکی دوتا ازشون دیده شده. اگر چنین استادی هست اطرافتون، تلمذ رو پیششون غنیمت بدونین که حاصل دو روزه‌ی عمر دانشجویی، مصاحبت و دانش‌آموزی پیش همین بزرگوارانه. :)


+ روز معلم مبارک؛ علی‌الخصوص به گروه سوم! :)

۱۵ دیدگاه موافقین ۹ مخالفین ۱ ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۴۴
دکتر سین

- مقدمتاً: هی می‌گشتیم در بلاگستان و هی دیگران را می‌خواندیم، هی نکاتی در ذهنمان متبلور می‌گشت که هی با خودمان می‌گفتیم باید برای دیگران بنویسیم، هی نمی‌شد. امروز دست و پایمان را جمع کردیم و بخشی را به رشته‌ی تحریر درآوردیم. باشد که بخوانید و بهره‌مند گردید.



- چه کنیم تا وبلاگ‌نویس خوبی باشیم؟


۱. بخوانید، بخوانید، بخوانید، بعد بنویسید. دو وجه برای این توصیه وجود داره. وجه سلبی‌ش اینه که خوندن باعث می‌شه با گذر زمان، قلمتون بوی کهنگی نگیره و وجه ثبوتی‌ش اینه که دامنه و عمق افکارتون بیش‌تر می‌شه. هر چی بیش‌تر بخونین، آدمای پخته‌تری می‌شید و شاخکاتون نسبت به محیط پیرامونتون حساس‌تر می‌شه.

۲. حرف تکراری و کلیشه‌ای نزنید. چیزی را بنویسید که جز شما کسی پیدا نشود بنویسد. این‌که در یک مناسبت یا اتفاق یا حادثه یا اصلاً در شرایط عادی حرفی بزنید که هویتتون از بین کلمات مشخص و ملموس نباشه، مفت نمی‌ارزه. قلم باید متمایز و شناسنامه‌دار باشه. باید طوری باشه که وقتی کسی خوند بفهمه چه کسی نوشته، نوشته رو.

۳. روزانه‌نویسی خوب است؛ زردنویسی نه. تفاوت این دو را درک کنید. نوشتن اتفاقات روزمره قلمو ورز می‌ده. به شرطی که روزانه‌های شما «آن» داشته باشه. «تخت» ننویسید. «نوشتن خالی» اسمش روزانه‌نویسی نیست.

۴. برای یادگیری و استفاده از واژگان متنوع، حریص باشید. کلمات برای بلاگر مثل رنگا هستن برای نقاش. انتخاب با شماست: می‌تونین رنگین‌کمونتونو سیاه سفید بکشید!

۵. بنوشانید و نوش کنید! کتاب بخوانید، فیلم ببینید، آهنگ گوش کنید و درباره‌ی آن‌ها بنویسید. وقتی می‌نویسین، دارین یه فعالیت خلاقانه انجام می‌دین. اینایی که گفتم (کتاب و فیلم و آهنگ) محصول خلاقیت و هنر سایرین هستن. یعنی برای شما حکم ویتامین رو دارن. دوپینگ حتی! هم خودتون استفاده کنین، هم بذارین دیگران مستفیض شن.

۶. تقلید نکنید. خودتان باشید. وگرنه نه دیگری می‌شوید، نه خودتان می‌مانید. ر.ک. حکایت زاغ و کبک.

۷. اعداد و ارقام را ملاک سنجش کیفیت وبلاگ‌نویسی قرار ندهید؛ هرگز! این اعداد در حد خودشون مفیدن. اما نذارید به نوشتن شما سمت و سو بدن. اگر برای تعداد لایک و کامنت می‌نویسین، وبلاگو ببندین و با طیب خاطر مهاجرت کنین به اینستاگرام. شما به اینجا تعلق ندارین.

۸. اول برای دلتان بنویسید، بعد - اگر لازم بود - برای بقیه. چیزیو بنویسین که دلتون می‌طلبه و می‌پسنده. همیشه فکر کنین که چند صباح دیگه اگه برگردین و نوشته‌هاتونو بخونین، هنوز لبخند می‌زنین یا فقط حس خواندن زیرنویس تبلیغاتی وسط یک سریال آبکی بهتون دست می‌ده. از یه زاویه‌ی دیگه هم می‌شه گفت وبلاگو با چت‌روم تلگرام اشتباه نگیرید. اینجا فرصت مغتنمیه که درونیات و داشته‌هاتونو ابراز کنین و به اشتراک بذارین. چاق‌سلامتیا رو ببرید تلگرام.

۹. مخاطبانتان را طبقه‌بندی کنید: بازدیدکننده، خواننده، دوست. برای دوستاتون محبت و برای خوانندگانتون احترام به خرج بدید. به بازدیدکنندگان هم فرصت بدین تا خودشونو به یکی از دو گروه قبلی ملحق کنن.

۱۰. اگر کسی را نمی‌خوانید، دنبالش نکنید. اینم توضیح بدم؟! خب دارید هم خودتونو اسکل می‌کنین، هم دیگرانو. اگر کسیو که نمی‌خونین، دنبال نکنین، اجازه می‌دین این امکان (دنبال کردن)، کارکرد درست و منطقی خودشو - که همانا اطلاع آنی از انتشار نوشته‌های جدید فردِ دنبال‌شونده هست - پیدا کنه که خب همین هم باعث افزایش کیفیت فضای حاکم بر وبلاگ‌نویسی می‌شه.

۱۱. میزان نوشتن، اصل نیست؛ اما مهم هست. باید برایش چارچوب داشته باشید. حداقل‌های کمّی برای میزان نوشتنتون تعیین کنین. مثلاً هفته‌ای حداقل یک بار، یا هر پست حداقل ۱۵۰ کلمه. خیلی ایده‌آل‌گرایانه هم به قضیه نگاه نکنین. جلوی وسوسه‌ی اعداد بزرگ بایستین. عملی‌بودن این معیارا مهم‌تر از بزرگ بودن ارقامه. یه طور باشه همچین آهسته و پیوسته...

۱۲. از پویش‌ها و چالش‌های وبلاگی فعالانه حمایت کنید. همین کارای به ظاهر کوچیک و دلی، نتایج پربرکتی برای فضای وبلاگ‌نویسی به همراه داشته و داره. اگه تجربه کرده باشین که می‌دونین، اگرم نه برین بچشین، خودتون می‌فهمین. :)


+ هی می‌گفتید جزوه جزوه، این هم جزوه. خوب بخونین، سؤالات پایان‌ترم از همیناست. :دی

۲۷ دیدگاه موافقین ۲۳ مخالفین ۱ ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۱۷
دکتر سین