۱۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

. سلام پدر جان؟ امرتون؟

.. ای مردک گستاخ و ای جوانک نادان! برخیز و کرنش نمای که دیدگانت منور و نورانی شده است به جمال سلطانی قدر قدرت و کمال امیری قوی شوکت، که ملک جهان پاینده به درایت اوست و جوان و پیر دعاگوی بقا و عزت او، آن که خورشید عالم‌تاب هر بامداد به شوق زیارت مهتاب جبین فراخش ز بستر مشرق برمی‌خیزد و هر غروب از غم هجران آفتاب رویش آسمان را با اشک‌های خونین به آتش می‌کشاند، خاک قدومش سرمه‌ی چشمان شاهان جهان و مهمیز و رکاب رخشش کله‌گوشه‌ی قدفرازان روزگار است. برخیز که طالع منحوست این بار ز سعد و یمن حضور سراسر برکت شاه شاهان ز نحوست به در شده و فرصتی مغتنم برای چون تو کم‌ترینی دست داده که به دست‌بوسی و تعظیم نائل آیی. پس بی‌درنگ به شکرانه‌ی این بنده‌نوازی و رعیت‌دوستی کریمانه و بی‌دریغ تعظیم نمای...

. چی شده؟! ... اوستا! بیا ببین این بابا چی می‌گه؟ من که هیچی نفهمیدم!

:. صد بار بهت گفتم با مشتری درست صحبت کن! بازم گند زدی؟ پا شو برو اون‌ور بینم. خودم راش می‌ندازم. ... سلام پدر جان! جونم؟ امرتونو بفرمایین. بنده رئیس فروشگاهم. اگه کاری هست بفرمایین خودم هستم خدمتتون. ببخشید اگه این شاگرد ما بی‌ادبی کرد...

.. گویی بخت شما بخت‌برگشتگان یارتان بوده و اقبال پستتان بلند، که امروز شمشیرمان را با نیامش در کاخ جای گذارده‌ایم. وگرنه تا کنون دو جوی خون ز تن بی‌مقدارتان بر زمین جاری گشته بود. حقا که رعیت چنین بی‌چشم و رویی و فرودست بدین بی‌ادبی و بی‌ادراکی نوبر بهارانه است. چون شمایی دو تن در مملکت ما راست راست می‌چرخند، آن‌وقت ما پیاده گز می‌کنیم؛ وا اسفا!

:. این ممد بیچاره حق داشتا! والا منم نفهمیدم چی گفتین پدر جان! اگه پیرهنی شلواری جورابی چیزی می‌خواین من در خدمتم. اگه جز اینا می‌خواین شرمنده! اینجا نداریم.

-------------

+ دن کیشوت رو می‌شناسین که؟!

۵ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۱۸:۳۰
دکتر سین
بهش می‌گم دوست عزیز! جاست اِ تریم! فقط دور موهامو خط بگیر! برداشته کله رو کرده مث سربازای آلمان نازی!
کتمم که حواسم نبوده نشستم روش، شده عین دستمال کاغذی‌ای که توش فین کرده باشی! اونم نه یه بار - دو بار! اون قدر که مخت خالی شده باشه وسط دستمال!
اون شلوار آدمیزادیه‌مم کثیف بود مجبور شدم این گونیه رو بپوشم.
کفشامم که یادم رفته واکس بزنم!
ناهارم که یادم رفته بگیرم برای امروز!
سرما هم که خورده‌م!
گوشی ممدم که خاموشه همه‌ش!

هووووووفففففف! عجب روزیه امروز!

۱۱ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۱۱:۳۱
دکتر سین

هی من نمی‌خوام کاری به کار این آمار بلاگ داشتم باشم، هی خودش تنش می‌خاره!

+ احتمالاً اونایی رو هم که نیت می‌کنن بیان اینجا شمرده...!!! خخخخ

۸ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۵ ، ۰۷:۴۲
دکتر سین
خداییش ما ملت ناشکری هستیم! صدا و سیما این همه برامون زحمت می‌کشه، بعد ما قدرشو نمی‌دونیم! تنوعی که در برنامه‌های نمایشی این ایام عزیز در تلویزیون وجود داره، اگر نگیم بی‌نظیره؛ حداقل باید بپذیریم که بسیار کم‌نظیره واقعاً!
فی‌المثل شبکه‌ی یک سیما یک فیلم داستانی بدیع و نو پخش می‌کنه به اسم «قیام توابین»! در همین حین شبکه‌ی پنج در حال پخش فیلم داستانی خوش‌ساخت و هیجان‌انگیز «کعبه‌ی مطلا»ست! مین‌وایل، شبکه‌ی نسیم خلاصه‌ای از سریال مختارنامه رو پخش می‌کنه و شبکه‌ی آی‌فیلم هم که نگران این هستش که کسی ممکنه سریال مختارنامه رو نتونسته باشه در یکی از پنج بار تکرار شبکه‌ی نسیم دیده باشه، با دو قسمت تأخیر به شکل مفصل‌تر پخشش می‌کنه! در ضمن برای آشنایی مخاطبان گرامی با پروسه‌ی تولید اثر گران‌سنگ مختارنامه، شبکه‌ی مستند، پشت صحنه و مصاحبه با عوامل مختارنامه رو مکرر نشون می‌ده!
حالا نه این که شبکه‌های دیگه بی‌نصیب مونده باشنا؛ نه! شما اگه دل بدین به کار و بشینین پای تلویزیون اثرات مختارنامه رو در شبکه‌ی ورزش هم خواهید یافت!
+ به قول آبجی خانوم، فکر کنم اینا قراره از مبحث مختارنامه (!) از ما آزمون کتبی بگیرن! می‌خوان خوب برامون جا بیفته!!
۱۵ دیدگاه موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۸
دکتر سین

۱. این ترم سر یکی از کلاسام یه دانشجوی خارجکی (!) دارم؛ برای اولین بار...!! نمی‌دونم کجاییه دقیقاً! چون لیست نداشتم اسمش رو هم نمی‌دونم هنوز! ولی فکر کنم ترکمنستانی یا آذربایجانی باشه!

الحاقیه‌ی ۱.الف. خیلی زشته آدم در این شرایط ذوق کنه؟!! :|

الحاقیه‌ی ۱.ب. یه کلاهی روی سرش می‌ذاره که کلی گل منگلی داره؛ ولی فارسی صحبت می‌کنه. کسی می‌دونه مال کجاست؟!!

۲. واقعاً سولپیلیز (!) شدم. یعنی شماها سولپیلیزم کردین! چرا توی ختم بخش‌های باقی‌مونده‌ی قرآن شرکت نمی‌کنین؟! وجدانن از این رفتار بی‌سابقه به قدری متعجبم، ... که خیلی متعجبم! :|

الحاقیه‌ی ۲.الف. شرکت کنید...!

الحاقیه‌ی ۲.ب. آخه سه روز، صفر کامنت؟!! یه بار یه عده برای آوردن آب می‌رن لب چشمه اما هر کسی مشکشو پر از هوا می‌کنه تا بار سنگین با خودش نکشه، به هوای این که بقیه آب میارن. وقتی برگشتن، یه قطره آب هم نداشتن! همه‌ش هوا...!!!! (حکمت می‌چکه ازم، یکی حوله بیاره تا سرما نخوردم!)

۳. آخی! یکی از دانشجوها این‌قدر هنوز ترمک هستش که ازم می‌پرسه: ما هم باید اعدادمونو انگلیسی بنویسیم یا فارسی هم قبوله؟!!

الحاقیه‌ی ۳.الف. حالا مثلاً خودمون چه تحفه‌هایی بودیم؟! و حتی چه تحفه‌هایی «هستیم»؟!! -_-

۴. این ترم قرار شده به جای وبلاگ، از مدیومِ «گروه تلگرام» برای ارتباط با دانشجوها استفاده کنم... خدایا خودمو به تو می‌سپرم!! :||

الحاقیه. ندارد!

۵. مامانم و بابام هر دو، نیم ساعت داشتن تلاش می‌کردن سوزن چرخ خیاطی رو نخ بکنن. عاقبت خودم رفتم اونجا براشون نخ کردم. مامانم خطاب به بابام: کار هر بز نیست خرمن کوفتن / گاو نر می‌خواهد و مرد کهن. و در ادامه افزود: قربون گاو نرم بشم من!! منو می‌گفتا!!

الحاقیه ۵.الف. بیا و خوبی کن... :|

۱۵ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۵:۴۲
دکتر سین

به حول و قوه‌ی الهی، از بیست و چهارم آذر سال قبل، ختم مشترک قرآن کریم رو در این وبلاگ شروع کردیم و هر چند روز یک بار جسته و گریخته بخش‌هایی رو خوندیم. تا امروز به‌طور تقریبی بیش از نود درصد قرآن خونده شده و تنها بخش‌های باقی‌مونده عبارت است از سوره‌های قصص، عنکبوت، روم، لقمان، سجده، احزاب و فاطر؛ که ان شاء الله امروز شروع به خوندن این بخش‌ها خواهیم کرد و اولین ختم گروهی رو به پایان خواهیم رسوند. :)


سوره‌ی قصص، صفحات385 تا 387، آیات 1 تا 21 >> a. mnd

سوره‌ی قصص، صفحات 388 تا 390، آیات 22 تا 43 >> a. mnd

سوره‌ی قصص، صفحات 391 تا 393، آیات 44 تا 70 >> a. mnd

سوره‌ی قصص، صفحات 394 تا 396، آیات 71 تا 88 >> a. mnd

سوره‌ی عنکبوت، صفحات 396 تا 398، آیات 1 تا 23 >> نیمه‌ی سیب سقراطی

سوره‌ی عنکبوت، صفحات 399 تا 401، آیات 24 تا 45 >> دالتون وارن

سوره‌ی عنکبوت، صفحات 402 تا 404، آیات 46 تا 69 >> دالتون وارن

سوره‌ی روم، صفحات 404 تا 407، آیات 1 تا 32 >> yalda shirazi

سوره‌ی روم، صفحات 408 تا 410، آیات 33 تا 60 >> بانوچـ ـه

سوره‌ی لقمان، صفحات 411 تا 414، آیات 1 تا 34 >> بانوچـ ـه

سوره‌ی سجده، صفحات 415 تا 417، آیات 1 تا 30 >> بانوچـ ـه

سوره‌ی احزاب، صفحات 418 تا 420، آیات 1 تا 22 >> Samira ..

سوره‌ی احزاب، صفحات 421 تا 423، آیات 23 تا 43 >> Samira ..

سوره‌ی احزاب، صفحات 424 تا 427، آیات 44 تا 73 >>

سوره‌ی فاطر، صفحات 434 تا 436، آیات 1 تا 18 >> دکتر سین

سوره‌ی فاطر، صفحات 437 تا 440، آیات 19 تا 45 >> دکتر سین


اولاً که در صورت تمایل به مشارکت در ختم این سوره‌ها، در بخش نظرات همین پست اعلام آمادگی بفرمایین.

ثانیاً بخشای خونده شده رو دوباره نخونین؛ قبل از انتخاب هر بخش، متن این پست و نظراتشو چک کنین.

ثالثاً شماره‌ی صفحات هم با خط عثمان طه هم‌خونی داره؛ اگه قرآنتون با خط دیگه‌ای هست، اسم سوره‌ها و شماره‌ی آیات رو ملاک قرار بدین.

رابعاً اشتباهات احتمالی در شماره‌ی صفحات و آیات  رو هم تذکر بدین تا اصلاح کنم.

و خامساً اگرم تمایل دارین می‌تونین نظر «ناشناسانه» بدین!


+ آیه‌ی 15 سوره‌ی سجده، سجده‌ی واجب داره. به هر کس که افتاد، در جریان باشه...! :)


۸ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۵ ، ۰۹:۰۰
دکتر سین
ساعت نه صبح زنگ زدم آموزش دانشکده‌ی برق کسی جواب نداد! زنگ زدم به روابط عمومی می‌گم چرا کسی جواب نمی‌ده؟ می‌گن که کارمندا رفتن زیارت عاشورا؛ میان (=می‌آیند!!)!!!
آقا ما زیارت عاشورا ندیده که نیستیم برادر! فوق فوقش ده دقیقه طول می‌کشه دیگه! نه؟ اصن یه ربع!! دعای عرفه که نیست!! :|

+ اگر این دست تأخیرها رو هم به تعداد روزهای قرمز تقویم اضافه کنیم، سر جمع دو روز و نصفی کار مفید در سال داریم...!
۷ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۰۹:۴۵
دکتر سین

به قلاده‌ی نفس گشتم اسیر / شدم زار و شرمنده و سر به زیر
تهی دستم و بی نوا و فقیر / مرا کس نخواند ذلیل و حقیر
مقامم بود بس بزرگ و خطیر
امیری حسین و نعم الامیر

حسین از کرم انتخابم کند / غلام غلامش خطابم کند
گدای در خود حسابم کند / بهشتم برد یا عذابم کند
به عشقش اسیرم اسیرم اسیر
امیری حسین و نعم الامیر


خیالش ز من دلربایی کند / غمش در دلم خود نمایی کند
نوایش مرا نینوایی کند / بلایش مرا کربلایی کند
بدانند خلق از صغیر و کبیر

امیری حسین و نعم الامیر


منم عار او او بود یار من / ز لطف و کرامت خریدار من
نبودم که او بوده دلدار من / غمش شد انیس دل زار من
از آن دم که مادر مرا داده شیر

امیری حسین و نعم الامیر


اگر چه گنهکار و آلوده‌ام / به خاک مزارش جبین سوده‌ام
دمی بی ولایش نیاسوده‌ام / گرفتار و دلداده‌اش بوده‌ام 
از آن دم که آب و گلم شد خمیر

امیری حسین و نعم الامیر


ز خون جگر پاک پاکم کنید / سپس عاشق سینه چاکم کنید
به تیغ محبت هلاکم کنید / به صحن اباالفضل خاکم کنید
که خاکم دهد بوی مشک و عبیر
امیری حسین و نعم الامیر


به زخم جبین پیمبر قسم / به رخسار خونین حیدر قسم
به محسن به زهرای اطهر قسم / به سبطین و عباس و اکبر قسم
به هفتاد و دو عاشق بی نظیر

امیری حسین و نعم الامیر


دریغا که شد خاک صحرا کفن / بر آن کشته‌ی پاره‌پاره بدن
تنش پاره‌پاره‌تر از پیرهن / سرش نوک نی با خدا هم‌سخن
نگاهش سر نی به طفلی صغیر 
امیری حسین و نعم الامیر


به سردار بی‌لشکر کربلا / به سرهای لب تشنه از تن جدا
به قرآن زیر سم اسب‌ها / به خونی که شد خون بهایش خدا
به جسمی که پیچیده شد در حصیر

امیری حسین و نعم الامیر


به هر کوی و هر بزم و هر انجمن / سرم خاک پای حسین و حسن 
پدر در دو گوشم سرود این سخن / که ای نازنین طفل دلبند من
حسینی بمان و حسینی بمیر

امیری حسین و نعم الامیر

 «غلامرضا سازگار»



+ روی طرح کلیک کنید...

+ فرا رسیدن ایام سوگواری اباعبدالله (ع) رو تسلیت می‌گم...

+ توی این ایام، التماس دعای خاصه دارم از همه...

۶ دیدگاه موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۵ ، ۱۱:۳۷
دکتر سین

ابتدا یک کارت تلفن به مبلغ دو هزار تومان خریداری نمایید. سپس یک دستگاه تلفن عمومی پیدا کنید؛ با استفاده از کارت تلفن به یک شماره‌ی رندوم، ترجیحاً در یک شهر دیگر (و یا حتی یک کشور دیگر) زنگ زده؛ هر کس گوشی را برداشت بگویید: سلام! من به دنبال یک جفت گوش هستم که درد دل کرده، سبک شوم. اجازه هست از گوش‌های شما استفاده بکنم؟ آن‌گاه اگر طرف پایه بود، بنشینید برایش روضه‌ی زندگی و احوالاتتان را بخوانید! آن قدر پیش بروید تا اشک امان یکی از طرفین را بگیرد... صددرصد تضمینی سبک می‌شوید!!!

+ مؤید باشید...! :|

۹ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۱:۰۵
دکتر سین

یکی از بدترین شرایط اینه که بخوای بدون نگاه کردن به اقصی نقاط کیبورد، آی بیم پوینتر (همون نشانگر محل موس توی متن) رو هدایت کنی در جای درست و بخشی از متن رو پاک کنی! خصوصاً این که کیبورد محل کار به علت این که قرار بوده کوچک‌تر از حد استاندارد ساخته بشه، محل و اندازه‌ی برخی از دکمه‌هاش، با کیبوردِ فراخ و وسیع خونه، زمین تا زیرزمین فرق داشته باشه!!


* «قاطی باقالیا»!! همان جایی که نشانگر موس می‌رود! :|

۷ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۰:۱۲
دکتر سین