۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

آقای دکتر صفایی‌نژاد پویش درخواست از بیان رو راه انداختن تا بیان مطالبات کاربراشو به این وسیله بشنوه. این مطلب رو به دعوت ایشون می‌نویسم.

من فکر می‌کنم امکانات زیر باید به بیان اضافه بشه:

۱. اپلیکیشن بیان. همون‌طور که چند روز پیش هم پیشنهاد دادم، وجود یه اپلیکیشن برای بیان می‌تونه خیلی مفید و کارا باشه. یکی از کاربردای اپلیکیشن موبایلی بیان در کنار تمام امکانات مرکز فعلی مدیریت می‌تونه این باشه که وقتی بلاگر نظر می‌ده یا به نظری که داده جواب داده می‌شه، مطالبش لایک یا دیسلاک می‌خوره، وبلاگی که دنبال می‌کنه پست جدید می‌ذاره و یا در شرایط مشابه دیگه، به‌وسیله‌ی اعلان (نوتیفیکیشن) ازشون مطلع بشه. یا مثلاً توی شبکه‌های اجتماعی تگ‌کردن و منشن‌کردن یه امکان مشترکه که می‌شه امکان مشابهی رو هم توی اپلیکیشن گنجوند.

۲. تهیه‌ی نسخه‌ی پشتیبان. از وقتی من یادمه این گزینه‌ش بوده اما غیرفعال بوده. اگه فعال بشه خیالمون راحت می‌شه که محتوای مطالبمون از گزند حوادث روزگار (!) مصون خواهد موند. :)

۳. بهبود بخش نظرها. این‌که بشه به پاسخ نظرها هم پاسخ داد و نظرها و پاسخاشونو لایک یا دیس‌لایک کرد.

۴. امکان چپ‌نویس کردن عنوان مطلب. می‌دونم خیلی درخواست ساده‌ایه؛ اما چون خودم چندین بار باهاش دست به گریبان بوده‌م و نتونسته‌م کاریش کنم، مطرح می‌کنم شاید فرجی بشه! در شرایط فعلی، وقتی عنوان یک مطلب به انگلیسی (یا به هر زبانِ چپ-به-راست دیگه‌ای) باشه، علائم نگارشیِ انتهای جمله می‌افته ابتدای جمله. مثلاً

This is a title!
و برای این‌که درست بشه باید علائم نگارشی رو اول تایپ کرد که خب کار استانداردی نیست. البته اگه توی توی متن پست باشه به‌راحتی می‌شه درستش کرد؛ اما توی عنوان نه. چون توی نمایش مطلب، عنوان به‌طور پیش‌فرض راست‌چینه.
۵. ذخیره‌ی خودکار تغییرات مطلب. چندین بار پیش اومده که وسط کار قبل از این‌که نوشته‌ای رو ذخیره کنم، صفحه به هر دلیلی بسته شده و زحمتم به هدر رفته. بعضی وقتا ان‌قدر حجم مطلبِ ازدست‌رفته زیاد بوده که بی‌خیال تایپ دوباره‌ش شده‌م. اگر تغییرات مطلب خودبه‌خود ذخیره بشه، این مشکلات مرتفع می‌شن.

+ من دعوت می‌کنم از آقاگل، بانوچه، شباهنگ، شاهزاده شب، آقای بنفش و نوا که توی این پویش شرکت کنن.
۸ دیدگاه موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۰
دکتر سین

صادق یعنی راست‌گو، بی‌تا یعنی بی‌همتا، مسعود یعنی خوش‌یمن، الهه یعنی خدا! هر اسمی رو می‌شنویم برامون تداعی‌کننده‌ی یه بار معنایی مشخصه. البته تا وقتی که اون اسم و معناش به گوشمون آشنا باشه. همین که اسم یه خرده عجیب غریب بشه یا از یه زبان دیگه بیاد، این بار معنایی کم یا حتی محو می‌شه. برای مثال، با این‌که «تاتیانا» یه اسم ایرانیه، خیلیامون نمی‌دونیم معنیش چیه، چون خیلی متداول نیست. یا مثلاً بیشتریا نمی‌دونیم Emma یعنی چی، چون یه اسم خارجیه.

یکی از اصول پذیرفته‌شده و همه‌جایی ترجمه اینه که اسامی افرادو نباید از زبان مبدأ به زبان مقصد به‌شکل تحت‌اللفظی ترجمه کرد (که خب قاعده‌ی کاملاً به‌جاییه). اما این موضوع باعث می‌شه اون بار معنایی که درباره‌ش حرف می‌زنیم به تمام مخاطبا منتقل نشه و ما از اسمای خارجی غالباً ظاهرشو بشناسیم و درکمون از زیباییش محدود به آوا و تلفظش باشه.

با این مقدمه، حضور مُشک‌بو و عنبرفشانتون عرض کنم که چند وقتی بود با خودم فکر می‌کردم که چی می‌شه اگه دانسته (یعنی تعمدی) قانونِ تحت‌اللفظی ترجمه نکردنِ اسامی رو بشکنیم و یه سرکی بکشیم به لایه‌های زیرین اسمایی که تا امروز برامون بیش‌تر لفظ بوده‌ن تا معنا. با این‌که تمام اسامی معنادار هستن؛ من برای این پست چندتا اسم خارجی رو انتخاب کرده‌م که هم شخصیتای آشناتری هستن و هم معناشون به ذهن مخاطب فارسی‌زبان نزدیک‌تره تا انتقال معنا سریع‌تر و آسون‌تر انجام بشه. بذارین به فارسی ترجمه‌شون کنیم ببینیم حسمون بهشون چه تغییری می‌کنه...


۱. Isaac Newton. خب آیزاک که همون اسحاق خودمونه. نیوتن هم دو بخش داره new که یعنی جدید و ton که از town گرفته شده. پس یعنی نیوتن معناش می‌شه شهر جدید، شهر نو. ولی حالا که ما داریم قواعد ترجمه رو شخم می‌زنیم، بذارین درست حسابی این کارو بکنیم و به‌جای نیوتن بذاریم نوشهر! و باز چون نیوتن نام خانوادگیه، کاری می‌کنیم که ترجمه‌شم شبیه نام خانوادگی بشه؛ یعنی می‌ذاریم نوشهری. بنابراین خانوما، آقایون! معرفی می‌کنم: این شما و این کاشف قانون جاذبه، جناب آقای اسحاق نوشهری! :))
+ کشف شماره ۱: نیوتن اگه ایرانی می‌بود، شمالی می‌شد! :دی
۲. Michael Jackson. مایکل همون میکائیله، فرشته‌ی مقرب درگاه الهی. اما Jack ریشه‌ش یه مقدار محل اختلافه. چون به چندتا اسم مختلف نسبتش می‌دن که یکی از اونا Jacob به معنی یعقوبه. ما هم همینو در نظر می‌گیریم. پسوند son- هم توی انگلیسی معادل پسوند -پور توی فارسیه: هر دو معنای پسر می‌دن و منظور از اون، به‌طور کلی «فرزندان» هست و نه منحصراً پسران. پس مایکل جکسونِ ایرانیزه‌شده می‌شه میکائیل یعقوب‌پور. اصن همه‌ی تصورات آدمو از مایکل جکسون به هم می‌ریزه. :)

۳. Zach King. زک کینگ رو شاید همگی به اسم نشناسین. اما مطمئنم ویدیوهایی رو که می‌سازه دیده‌ین و چهره‌ش براتون آشناست (اینستاگرامش، یوتیوبش). زک مخفف زاخاریه که همون زکریای خودمونه. King هم که یعنی پادشاه و سلطان. مجدداً برای این‌که فامیلیشو شبیه فامیلی ترجمه کنیم یه ی می‌ذاریم ته سلطان و می‌شه زکریا سلطانی.

۴. Angelina Jolie. آنجلینا یعنی فرشته؛ جولی هم یعنی جوان، سرزنده، شاداب. پس آنجلینا جولی رو طبق قانون ساختارشکنانه‌ی خودمون می‌تونیم زین پس فرشته جوان بنامیم.
+ کشف شماره ۲: دیده‌ین جناب خان به رامبد جوان می‌گه فرشته؟ یعنی الان ما هم فرشته جوان داریم، اونا هم فرشته جوان دارن! تف تو این زندگی! :دی
۵. Harry Potter. گوگل می‌گه معنای هری یه چیزیه تو مایه‌های فرمانده محلی، امیر نظامی. ما همون امیر رو برمی‌گزینیم. Pot هم که یعنی گلدون سفالی و Potter یعنی کوزه‌گر، سفال‌گر. پس اجازه بدین شما رو با شخصیت اول پرفروش‌ترین رمان قرن بیستم آشنا کنم: امیر کوزه‌گر! خخخ به هر چیزی شبیهه جز اسم جادوگر و قهرمان داستان!
۶. Dan Brown. اگه نمی‌شناسینش، مختصراً عرض کنم که فیلم کد داوینچی رو دیده‌ین؟ اون فیلم اقتباس از کتاب این آقاست. ویکی‌پدیا می‌گه که کتابای پرهیجان و جنایی می‌نویسه. بگذریم. اسم کوچیکش دنه که مخفف دنیل یا همون دانیال خودمونه. Brown هم یعنی قهوه‌ای. پس می‌شه دانیال قهوه‌ای! چه شانسی آورده تو ایران متولد نشده! نه؟ فکر کن همه قهوه‌ای صدات کنن! :دی
۷. Gabriel Marquez. گابریل یعنی جبرئیل، فرشته‌ی پیام‌آور خدا. مارکِز هم یه لقب اشرافی و سلطنتیه. یه چیزیه بین کُنت و دوک. ویکی‌پدیا می‌گه ریشه‌ی واژه‌ی مارکز به‌معنای مرزبانه. پس از این به بعد اگه ازتون پرسیدن صد سال تنهایی رو کی نوشته چی می‌گین؟ آفرین! می‌گین جبرئیل مرزبان! :دی
۸. Giuseppe Tornatore. فیلم‌بینا می‌شناسن ایشونو. جوزپه تورناتوره یه کارگردان ایتالیاییه. یه فیلم برنده‌ی اسکار هم داره: سینما پارادیزو؛ که اگه ندیدین، حتماً ببینین. از اون فیلماییه که من بهشون می‌گم «فیلمِ مهربون». حال‌خوب‌کن و پراحساسه... کجا بودیم؟ رشته‌ی کلام از دستم دررفت! آهان! جوزپه تورناتوره. جوزپه همون یوسفه. تورناتوره هم معادل turner انگلیسیه؛ یعنی کسی که با شکل دادن به آهن و چوب، چیزمیز می‌سازه. تو فارسی به این شغل می‌گن خراطی. بنابراین ترجمه‌ی تحت‌اللفظیش می‌شه: یوسف خراط. یا حتی یوسف خراطها! داداش مجید! اگه ایرانی بود، یحتمل خواننده می‌شد! :))

۹. David Schwimmer. کسایی که فرندز رو دیده‌ن، می‌شناسنش. همون Ross گوگولی خودمونه :)) . دیوید می‌شه داود. شویمر هم یه واژه‌ی آلمانیه که انگلیسیش می‌شه swimmer یعنی شناگر. پس دیوید شویمر می‌شه داود شناگر.

+کشف شماره ۳: الان که دقت می‌کنم می‌بینم خیلی هم بی‌حکمت نیستا. شنیده‌ین می‌گن طرف آب نمی‌بینه وگرنه شناگر قابلیه. دقیقاً وصف حال راسه، چند ساعت بعد از دعواش با ریچل! :دی


دیدین؟ وقتی سعی می‌کنیم از دریچه‌ی نگاه یه هم‌زبون به اسم افراد نگاه کنیم، حس متفاوت و جالبی داره. یه جور آشنایی که توی لفظ خالی از معنا نمی‌شه پیداش کرد. جالبه. نه؟ :) من خودم کلی اسم دیگه هم آماده کرده بودم که بذارم توی این لیست؛ اما دیگه خیلی طولانی می‌شد. شما چیزی به ذهنتون می‌رسه به این لیست بیفزایین؟ :)


+ راستی! نماز روزه‌هاتون قبول. عیدتونم مبارک. :)
۲۶ دیدگاه موافقین ۱۶ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۰۶
دکتر سین

داشتم فکر می‌کردم چه خوب می‌شد اگر بیان یک اپلیکیشن برای موبایل می‌داشت. وقتی توی گوگل جست‌وجو کردم متوجه شدم انگار سرویسای وبلاگ‌نویسی بزرگ مثل وردپرس، ویکس، بلاگر، تامبلر و ... هم نرم‌افزار و هم اپلیکیشن دارن. حالا که همه دارن، ما چرا نداشته باشیم؟ البته من تا حالا نه از سرویسای خارجی استفاده کرده‌م، نه با اپلیکیشن‌هاشون کار کرده‌م که بدونم دقیقاً چه امکاناتی دارن. فقط به‌طور کلی یه همچین پیشنهادی به ذهنم رسید، گفتم مطرح کنم ببینم نظر بقیه چیه.

به نظرم خیلی ایده‌آله که مثلاً هر کی نظر می‌ده یا نظریو جواب می‌ده یا وبلاگشو به‌روز می‌کنه، نوتیفیکیشین بیاد. به امید این‌که برای چک کردن وبلاگ دیگه لازم نباشه بیایم صفحه‌ی مدیریتو ریفرش کنیم! :)

۲۱ دیدگاه موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۳۱
دکتر سین

نمی‌دونم با لاتک (LaTeX) آشنا هستین یا نه. اگه بخوام تو یه جمله معرفی‌ش کنم باید بگم:

لاتک یه راه‌حل هوشمندانه‌ست برای تایپ و صفحه‌آرایی انواع متن به‌خصوص متن‌های علمی و فنی.

[اطلاعات بیشتر اینجا، اینجا و اینجا]

بذارین از عقب‌تر شروع کنم. کسایی که با ورد (MS Word) کار کرده باشن می‌دونن که تا چه حد رومخه! خصوصاً وقتی بخواین باهاش یه متن بلند دوزبانه با کلی فرمول و شکل و جدول و پاورقی و مراجع و اینا تایپ کنین. بارها برام اتفاق افتاده که با کلی خون دل خوردن یه متنو تا آخر توی ورد تایپ کرده‌م و مراقب بودم همه‌چیز سر جاش باشه؛ و درست لحظه‌ای که داشتم خط پایانو می‌دیدم، یهو متوجه شده‌م که یادم رفته یه چیزی رو (مثلاً یه شکلو) بذارم توی متن. چشمتون روز بد نبینه! درج‌کردن شکل همانا و ترکیدن متن، همان! درست مثل یه دومینو که موقع گذاشتن آخرین قطعه، دستتون لرزیده باشه. چنان به‌هم می‌ریزه و تو هم گره می‌خوره همه چی که انگار ورد داره انتقام خون پدرشو ازتون می‌گیره! -_-

یادمه سال ۹۲ موقعی که قصد داشتم شروع کنم به تایپ پایان‌نامه‌ی ارشدم؛ با این ذهنیتی که از ورد داشتم، تصمیم گرفتم دنبال یه راه‌حل جایگزین براش بگردم. برای همینم شروع کردم به جست‌وجو توی اینترنت؛ و بعد از چند روز بالا پایین کردن، رسیدم به لاتک. لاتک از اساس با ورد متفاوته. در واقع لاتک بر خلاف ورد همه‌ی کارای مربوط به صفحه‌آرایی و ظاهر کارو خودش به عهده می‌گیره و شما فقط کافیه محتوا رو بهش بدین تا بریزدش توی قالب مناسب کار شما.۱ 

مشکل بزرگی که سر راه قرار داشت این بود که لاتک یه ابزار WYSIWYM۲ بود. یعنی شما باید با نوشتن دستورات - درست عین برنامه‌نویسی - بهش محتوای متن رو بدین تا خودش با توجه به قالبی که برگزیدین، ظاهر سندو براتون آماده کنه. همین باعث می‌شه که نوشتن اولین متن با لاتک خیلی سخت و طاقت‌فرسا باشه. یه جمله‌ی معروف هست که می‌گه:

موقع نوشتن اولین متن با لاتک قسم می‌خورین که هیچ‌وقت برنگردین سراغش؛ اما وقتی نتیجه رو می‌بینین، قسم می‌خورین که هیچ‌وقت نرین سراغ چیزی جز لاتک.

و خب این جمله درباره‌ی منم صادق بود. هر چی جلوتر می‌رفتم از تصمیمی که برای مهاجرت از ورد به لاتک گرفته بودم، مطمئن‌تر و خرسندتر می‌شدم. هر چه‌قدر ورد مصممه که آدمو در هر موضوعی ناامید کنه، لاتک توان اینو داره که شما رو در تمام زمینه‌ها راضی نگه داره.

الان هم اگر کسی هست که از دست ورد خسته شده و از دست کودن‌بازیاش به ستوه اومده؛ بهش پیشنهاد می‌کنم بره سراغ لاتک. کافیه حدود یکی دو ماه برای یادگیریش وقت بذارین تا بعدش یک عمر راحت باشین. به‌طور خاص به بچه‌های رشته‌های فنی مهندسی توصیه می‌کنم که برن سراغش. درسته که هر نوع متنی رو با لاتک می‌شه تایپ کرد. اما وقتی یه متن، از جنس متون ریاضی باشه، تازه متوجه قدرت لاتک خواهید شد.

چندتا نکته‌ی کاربردی درباره‌ی لاتک:

۱. اگر بخواین از لاتک استفاده کنین، باید برین سراغ یه پکیج که بتونه متن فارسی رو پشتیبانی کنه. زی‌پرشین (XePersian) با اختلاف قدرتمندترین و پرکاربردترین پکیج تایپ متن فارسی با لاتکه. پس سعی کنین با دستوراش آشنا بشین.

۲. توی مسیر یادگیری و آشنایی با لاتک مدام به سؤالات مختلفی برمی‌خوردم. اما درسی که گرفتم این بود که مشکلات من مشکلاتی نبودن که من برای اولین بار در طول تاریخ در جهان بهشون برخورده باشم. کافی بود توی اینترنت دنبال راه‌حل بگردم. خیلی زودتر از چیزی که فکرشو بکنین، می‌شه به جواب رسید. مهم‌ترین جایی که برای این کار می‌شناسم «پارسی لاتک»ـه. هم برای پرسش و پاسخ و پشتیبانی و هم برای آموزش و خرید محصولات مرتبط.

۳. لاتک بر خلاف ورد، open source ـه. یعنی اگر به نیاز جدید و خاصی برخوردین، لازم نیست صبر کنین تا مایکروسافت توی ورژنای آینده - اگه صلاح دونست - اون قابلیتو به ورد اضافه کنه. توی لاتک هر کس هر نیازی داشته باشه می‌تونه خودش ابزار رفع اون نیازو بسازه (که البته نیاز به بلد بودن کدنویسی داره) و ازش استفاده کنه.۳

۴. لاتک رایگانه. بر خلاف ورد که همه‌مون معمولاً قفل‌شکسته‌شو داریم و یه سری از مشکلاتش ناشی از همین کرک شده بودنشه؛ لاتک رایگانه و این مشکلاتو نداره. شما می‌تونین از اینجا لاتک رو برای هر سیستم عاملی (لینوکس، مک اُ اِس و ویندوز) به‌شکل کاملاً قانونی دانلود و نصب کنین. من خودم از تِک‌لایو (TeX Live) استفاده می‌کنم و خیلی ازش راضیم.

 

+ و حرف آخر: من الان چند سالیه که دارم با لاتک کار می‌کنم و خب به اندازه‌ی این چند سال تجربه اندوخته‌م در این زمینه. اگر کسی سؤالی درباره‌ی لاتک و کاربردش داشت، تا جایی که اطلاعاتم اجازه بده، می‌تونم راهنمایی کنم. به قول فرنگیا feel free to ask any questions. :)

 


پاورقی‌ها

۱ یه بیماری روانی (:دی) هست بهش می‌گن Macdinking؛ یعنی اون حالتی که شما مدام فونت و ظاهر یه متن رو عوض می‌کنین و ساعت‌ها به این کار می‌پردازین تا به یه انتخاب مناسب برای ظاهر متن برسین... اما نمی‌رسین! داشتین این مرضو تا حالا؟! :دی یکی از مزایای لاتک اینه که چون ظاهر متنو خودش درست می‌کنه و شما فقط باید محتوا رو وارد کنین، از ابتلای شما به مک‌دینک هم جلوگیری می‌کنه. :))

۲ بخونین «وی‌زی‌ویم». مخفف What you see is what you mean ـه. یعنی اون چیزی که موقع کار با لاتک می‌بینین محتواست (what you mean) و نه ظاهر کار. وی‌زی‌ویم در برابر WYSIWYG (بخونین: وی‌زی‌ویگ)ـه. وی‌زی‌ویگ مخفف What you see is what you get ـه. یعنی شما مستقیماً توی ظاهر کار دست می‌برین و خروجی همون چیزیه که دارین باهاش کار می‌کنین (ظاهر و قالب). ورد وی‌زی‌ویگه.

۳ نترسین! لازم نیست در اون حد مسلط به کدنویسی باشین. وقتی لاتکو نصب می‌کنین، چندهزار پکیج یک‌جا نصب می‌شه. این یعنی خود لاتک قابلیتای بی‌شماری رو توی همون نصب اول در اختیار شما قرار می‌ده. اما با این حال ممکنه بسته به نیازتون یه کاربرد خیلی خاص و ویژه ازش بخواین. مطمئن باشین به احتمال نودونه درصد یه کسی قبل از شما تو دنیا به این مسأله برخورده و برای رفعش اقدام کرده. open source بودن لاتک باعث شده کلی قابلیت بالقوه بهش اضافه شده باشه. قابلیتای بی‌حدی که ورد حتی خوابشونو هم نمی‌تونه ببینه. فقط کافیه توی اینترنت دنبالش بگردین.

۱۰ دیدگاه موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۰۳
دکتر سین