شیشِ شیش :قلب

چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۸:۱۵ ب.ظ

چهار سال پیش توی همچین روزی بود که تصمیم گرفتم اینجا بنویسم... ^_^

توی این چار سال هر شلنگ تخته‌ای که فکرشو بکنین اینجا زدم! طراحی کردم، هرچند که زشت و خرچنگ قورباغه بودن همه‌شون. یادداشت و قصه و هجو و نقد و طنز و خاطره نوشتم، با تمام نابلدیم و البته با تمام ذوق و شوقم. سفرنامه نوشتم. کتاب و فیلمایی که گفتینو خوندم و دیدم. کتاب و فیلمایی که دیدم و خوندمو معرفی کردم. دربارهٔ شهرم نوشتم. دربارهٔ کلاسا و تدریسام نوشتم. دورهمی وبلاگی رفتم. با بلاگرا مصاحبه کردم. توی رادیو بلاگی‌ها کلی پادکست و ویژه‌برنامه و مطالب دیگه ساختیم و منتشر کردیم که تک‌تک لحظات قبل و بعد انتشار هر کدوم از اون پستا برام و برامون از شیرین‌ترین خاطره‌ها شد. قرآن خوندیم دور هم؛ چه تو ماه رمضون، چه غیر از اون. سرتون غرغر کردم؛ دعوا کردم؛ درددل کردم؛ شوخی کردم. مانیفستِ وبلاگ‌نویسی دادم حتی!! و در نهایت، به‌واسطهٔ وبلاگم، کسایی رو شناختم که از کل مجازستان، فقط توی بلاگستان می‌شه مثلشونو پیدا کرد: با این عیار از انسانیت و با این حد از صمیمیت. چه‌قدر از آشنا شدن باهاشون خوشحال شدم و چه‌قدر از رفتنشون دلم گرفت... و تنها همین مورد آخر - جدای از همهٔ دلایل دیگه‌ای که می‌تونه وجود داشته باشه - خودش به‌تنهایی محکم‌ترین دلیله برای این‌که عاشق وبلاگ و وبلاگ‌نویسی بشم و باشم و بمونم. :)


+ هر چند یک خط کفاف جبران‌کردن یه درصد از محبت مخاطبامو هم نمی‌ده؛ ولی تشکر از همه کسایی که توی این چار سال خوندن، دنبال کردن، نظر دادن و هم‌دل بودن. و عذرخواهی؛ اگر خواسته یا ناخواسته کسی رو رنجوندم.

+ یک کلامم خطاب به وبلاگم: اینجا می‌نویسمِ عزیزم! تو منو تبدیل به آدم بهتری کردی و به این خاطر همیشه مدیونتم... :)

همین دیگه... :)

موافقین ۱۶ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۰۶
دکتر سین

سلام

خیلی وقته که طراحی نکردین یا لااقل اینجا نذاشتین.

به هرحال قلمتون مانا و ان‌شاءالله ۴۰ سالگیش... :)

 

پاسخ:
هم طراحی، هم قرآن، هم نوشتن، هم همه‌چیز خیلی وقته کم شده. امیدوارم به‌زودی بتونم به اوج برگردم. :)
ممنونم. ایشالا همه در کنار هم سال‌ها ادامه بدیم این مسیر وبلاگ‌نویسی رو. :)

چراغش همیشه روشن ^_^

 

دکتر 

نیستین چرا؟

پاسخ:
تشکر. چراغ وبلاگ‌شما نیز هم. :)

تنبلم چون! :دی

چه آنچه گذشتِ کاملی!

بعضی از وبلاگ‌ها هستن که من خداوند را شاکرم که باهاشون آشنا شدم. این وبلاگ یکی از اون وبلاگ‌هاست. اینجا وبلاگیه که معلومه نویسنده‌ش براش وقت صرف کرده و با حوصله تر و خشکش کرده. این تیپ وبلاگ‌ها رو بیشتر دوست دارم. مثل خوش‌رکابن :)

پاسخ:
کلی جزئیاتو ننوشته‌م تازه! :دی
نظر لطفته. چه‌قدر انرژی گرفتم از این تعریف. :)
آره؛ الان که فکرشو می‌کنم چه‌قدر وقت صرف مرتب‌کردن و خوشگل‌کردن اینجا کرده‌م. برام مهمه خب. :))

چه جالب، تولد وبلاگ منم امروز بود :))

 

مبارک باشه و به قول محبوبه‌ی شب؛ چراغش همیشه روشن. (عبارت قشنگی به کار بردن گفتم منم دوباره بگم :) )

پاسخ:
چراغ وبلاگ شمام همیشه روشن. تولدشم مبارک ایشالا. :)
۰۶ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۲۶ פـریـر بانو

وقتی تو پنل این شیش شیش: قلب رو دیدم داشتم نقشه می‌کشیدم چه‌جوری با بچه‌ها شیرینی دومادی بگیریم ازتون که کلیک کردم و دیدم تولد داریم و شیرینی از کفمون رفت. :))

 

مبارکه!

و حقیقتا وبلاگ تو زندگی هممون تاثیرش رو گذاشته. به قول شما آدم‌های بهتری شدیم(یا سعی کردیم بشیم) و حتی‌تر با آدم‌های بهتر از خودمون آشنا شدیم و این اتفاق مبارکیه تو زندگی ما جماعت بلاگر. خداروشکر!

 

ان‌شاالله سالیان دراز با انرژی بیش از پیش بنویسین و وبلاگتون همیشه برقرار باشه‌. :)

پاسخ:
دلتونو صابون نزنین بابا. فعلاً هیچ خبری نیست. :))
ممنونم، سلامت باشی. منم آرزوهای خوب دارم برات، هم در عرصهٔ وبلاگ‌نویسی و هم تو زندگی. :)

کامنتم پرید :||| 

داشتم می‌گفتم سلام، خوب هستین ان‌شاءلله؟ چه خبرا؟:))

وی در ادامه افزوده بود پست های ساندویچان مغز را با اختلاف از هر نوع پست دیگری بیشتر دوست می‌دارد.

در باب کنکور هم، ۲۸۰۰ شدم. دارو دولتی میاوردم و مازاد همه چی. نشستم برای آرزوم به هر حال.. آره خلاصه، اینم از ما :|

پاسخ:
شایدم مشکل از وبلاگ منه! این دومین مورده توی دو پست اخیر! 
علیک سلام. ما خوبیم. خبر سلامتی. :)
آره، یادش بخیر. اونا رو خودمم دوست دارم. :)
خسته نباشی. همین‌که کنکورو رد کردی خودش موفقیت بزرگیه. ادامه‌شم ایشالا باب میلت و به صلاحت باشه. :)
چرا خبر ندادی بابا؟! یه گاوی، گوسفندی، شتری، چیزی بزنیم زمین! بازگشت غرورآفرینتو به وبلاگ‌نویسی به جهانیان تبریک و تهنیت می‌گم! :دی
۰۶ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۵۲ رحیم فلاحتی

خدا قوت ! خانه ات آباد !

پاسخ:
خدا بده مروت. خونهٔ دلت آباد جوون. :)
۰۶ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۴۹ بهارنارنج :)

خدا قوت همسایه:)

پاسخ:
هم‌سایه :دی
سلامت باشی. ممنون. :)
۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۰۶ مصطفی فتاحی اردکانی

ستاره ات همیشه روشن دکتر جان

پاسخ:
در کنار شما. لطف عالی مستدام. :)

چهار سالگی وبلاگت مبارک دکتر سین.

نه کیکی نه شیرینی‌ای... چه می‌کنه این مشکلات اقتصادی با آدم :دی

امیدوارم اینجا سالیان سال "اینجا می‌نویسم" بمونه و شما بنویسی و ما بخونیم.

پاسخ:
کمرمو خم کرده این مشکلات اقتصادی اصن. :دی
متشکرم. خدا وبلاگ تو رم برات نیگه داره. ایشالا تو هم سالیان دراز جهان را ول کنی، قهوه‌ت سرد نشه. :))

آقا من الان یه چیز ذوقناک کشف کردم! من همیشه فقط تاریخ تولد وبلاگمو حفظ بودم و دیگه تاریخ تغییر فصل‌هامو یادم نگه‌نمی‌دارم. الان رفتم آرشیومو مرور کردم ببینم دقیقاً توی چه تاریخی پستِ پایان فصل دوم و آغاز فصل سوم رو منتشر کردم و رسماً شباهنگ شدم که دیدم تاریخش شیشِ شیشه :دی :قلب :ذوق :)) چهار سال پیش. همزمان با تولد اینجا. گویا اون روز، روز تولد قمریم هم بوده :ذوق مضاعف

پاسخ:
چه جالب. چه حسن تصادفی. آقا به فال نیک می‌گیریم این تقارن خجسته رو. ^_^
+ قالبم لینکای توی کامنتا رو نشون نمی‌ده! :| برای دوستانی که نمی‌بینن و نمی‌دونن: از کلمهٔ «دقیقاً» تا کلمهٔ «کردم» لینکه. بزنین روش، برین مطلب رو بخونین. گفتم بگم مدیون لینک دوستان نشم! :دی
۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۰۶ قاسم صفایی نژاد

مبارک باشه. ان شالله همیشه و مستمر بنویسید.

پاسخ:
تشکر، سلامت باشین. شمام همین‌طور. :)

تولد چهار سالگی این بچه مبااااارک 🎂

امیدوارم همیشه باشی و برامون بنویسی .

قلمت مانا دوست مجازی عزیز💐💐💐

پاسخ:
سپاس فروان. :)
وبلاگ تو هم ایشالا روزای درخشانی رو تجربه کنه. :)

سلام

تولد وبلاگتون مبارک .

انشاالله موفق باشین 

پاسخ:
سلام. سلامت باشین. متشکرم. :)

همیشه انقدر خوب آدما رو قانع می کنید؟ :دی

پاسخ:
:اون ایموجیه با لبخند ملیح بر لب و عینک دودی بر چشم

میگم بیا و اسمش رو عوض کن. بذار سالی ماهی یه وقتایی میام و اینجا می‌نویسم. :)))

کجایی بچه مؤمن؟ 

 

پاسخ:
خودمم ناراضی‌ام. باید با شرایط جدید زندگی کنار بیام و زمان مناسب وبلاگ‌نویسی رو توش شناسایی و پیدا کنم.

به قول یکی از رفقای نمک‌پراکن در جواب «کجایی؟»: «زیر سایه‌ات، تو آفتاب!» خیلی بی‌نمک بود؛ نه؟! :دی

(((((((: سلامن علیکم!

تبریکات بسیار! ایشاا صد ساله بشی وبلاگ عزیز!

لااقل ساندیس میدادی دکتر:دی

پاسخ:
علیکم السلام
سپاس‌گزارم :)
شما دیر اومدین، نرسید بهتون. :دی

چرا من فکر کردم پست راجع‌به یه چیز دیگه است؟ اون قلبه خیلی غلط‌انداز بود خب :|

 

به قول محبوبه‌ی شب چراغش همیشه روشن :)

فقط یه خرده زمانش رو بیشتر کنید لطفا! :))

پاسخ:
قلب نماد دوست داشتنه دیگه. منم وبلاگمو دوست دارم خب. :دی

تشکر. عمر وبلاگ شمام طولانی باشه ایشالا. چشم،‌ سعی می‌کنم وقت بیشتری بذارم. ممنون که می‌خونین و انگیزه می‌دین. :)

معمولاً وبلاگ‌هایی که چندتا قفسه دارن، شلوغ و درهم برهم می‌شن. اینکه یه وبلاگی این همه قفسه داشته باشه، و همه‌شون برق بزنن و محشر باشن و هی دل بقیه رو آب بندازن که کاش ما هم بتونیم یکی از این محتویات قفسه‌ها رو بدزدیم برای خودمون، خیلی چیز نایابیه. 

چهارسالگیش مبارک. برقش مستدام.

پاسخ:
کل قفسه‌ها از ابتدا تا انتها قابل شما رو نداره. تقدیم کنم؟ :)
سلامت باشی. ممنونم. :)
۲۶ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۵۰ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!

کسایی رو شناختم که از کل مجازستان، فقط توی بلاگستان می‌شه مثلشونو پیدا کرد: 

برگرفته شده از inja-minevisam.blog.ir

 

 

این خطشو دوستداشتم آره واقعا...

 

منم ی روزایی لحظه شناری میکردم واسه رسیدن سالروز تولد وبم

چقدر خاطرشو میخواستم

البته میخوام

 

ولی چ کنم تنبل شدم

دسترسی ب نت برام سخترشدخونه قبلی ک بودیم مودم داشتیم و راحتر بود

الان ندارم ...

نمیدونم

گاهی دلم برای لب تابم هم تنگ میشه

واسه دغذغه هام

هعییی

نمیدونم شاید دارم اشتباه میرم ک دلتنگ شدم...

تنبل شدم میدونم

پاسخ:
دوستای وبلاگی واقعاً بی‌مانندن. :)
امیدوارم مشکلاتتون مرتفع بشه و بتونین دوباره بنویسین.

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی