یکی از سرگرمیایی که اخیراً توی قرنطینه کشف کرده‌م و خیلی هم لذت‌بخشه، تماشای home tour ـه. کافیه همین کلیدواژهٔ home tour رو گوگل کنین تا کلی ویدیو براتون بیاره. ولی من به‌طور خاص تماشای کانال اینستاگرام (IGTV) خانم Susanna Tolo رو بهتون پیشنهاد می‌کنم. ایشون بیشتر می‌ره سراغ خونه‌های مدرن ویلایی با مبلمان و وسایل مینیمال. بیشتر توضیح نمی‌دم. لینکش رو می‌ذارم. اگر دوست داشتین تماشا کنین. :)

۲ دیدگاه موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۳۷
دکتر سین
از بیست‌وپنج اسفند (تولدم) تا همین چند دقیقه پیش، چندین بار توی ذهنم و توی پیش‌نویس وبلاگ، مطالبی نوشتم راجع‌به سی سالگی. اما هر بار حس می‌کردم یا دارم خیلی کم می‌نویسم و حس واقعی‌م نیست؛ یا خیلی دارم زیاد می‌نویسم و دارم تا عمق افکار و احوالمو توی وبلاگ می‌نویسم - که خب همیشه جلوی خودمو گرفته‌م که این اتفاق رخ نده. این حس دوگانۀ متضادِ کم یا زیاد ننوشتن باعث شد که آخرش بی‌خیال نوشتن پست برای سی سالگی‌م بشم.
اما همین چند دقیقه پیش اپیزود سی سالگی رادیو نیست رو شنیدم و دیدم که به‌قدر کافی همون چیزیه که می‌خواستم بگم: منطبق و به‌اندازه. برای همین، امسال - با تأخیر - به مناسبت تولدم به بازنشر اپیزود مذکور بسنده می‌کنم: اینجا (اپیزود 20: سی سالگی رو بشنوید.)

+ فرندزنگاری: قبلاً هم اشاره کرده بودم. قسمت ۱۴ فصل ۷ فرندز دربارۀ همین سی سالگیه. با یه سرچ ساده پیدا می‌شه. اگه دوست داشتین ببینین. کیف می‌ده.
+ توضیح: چند ماهی می‌شه دارم فکر می‌کنم که دیگه پست مناسبتی نذارم. منظورم از پست مناسبتی مطلبیه که بنا به اقتضای زمان و اتفاقای جاری، همه‌ش یا بیشترش بلغور کردن حرفایی باشه که توی تلگرام و اینستاگرام می‌شنوم و می‌خونم. با احترام به همه‌ی مناسبتی‌نویسا، ولی حس می‌کنم که این حرکت کمی چیپ و کم‌عمقه؛ البته خودمم کم نداشته‌م از این مناسبتی‌نویسیای کم‌عمق. اما دارم سعی می‌کنم که کمش کنم. پس بحث درباره‌ی کرونا رو می‌ذارم برای وقتی که یه حرفی برای گفتن داشته باشم درباره‌ش که مال خودم باشه و اگه نگم، کس دیگه‌ای هم نباشه که بگه.
+ نودوهشت خیلی سال مزخرفی بود. ایشالا نودونه این مدلی نباشه. عیدتون مبارک. ایشالا سال خوبی باشه.
+ آرشیونگار تولد: ۹۴ - ۹۵ - ۹۶ - ۹۷
۵ دیدگاه موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۰۵
دکتر سین

همون‌طور که حتماً تا امروز تجربه کردین، بعضی وقتا بعضی از پاراگراف‌ها توی وبلاگای بیان از آخر به اول نمایش داده می‌شه و باید صفحه رو ریفرش کرد تا درست بشه. کسی می‌دونه چرا؟


* به کلمات یا اعدادی که از هر دو طرف یه‌جور خونده بشن می‌گن پالیندروم. فارسی‌ش می‌شه «واروخوانه». مثل: گرگ، درد، داماد، دود و ... . الان توی بیان با این مشکلی که به‌وجود اومده فقط می‌تونیم پالیندروم بنویسیم تا مطمئن باشیم مخاطب تحت هر شرایطی می‌تونه متن رو درست بخونه. برای همین، اسم این مشکل بیان رو گذاشتم «سندروم پالیندروم». :دی


+ بعداًنوشت: اینم الان یادم اومد گفتم اضافه کنم: توی قرآن یه آیه هست (سوره‌ی یس آیه‌ی ۴۰) که می‌گه: کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ. یعنی «تمام آنها (ستارگان و سیارات) در فلک (مداری معین) شناورند.»؛ که اگر دقت کنین اون بخش اولش یعنی «کُلٌّ فِی فَلَکٍ» یه ترکیب واروخوانه هست و با توجه به فعل بعدش (یسبحون = شناور هستند) شبیه یه صنعت ادبی جالبه. :)

۷ دیدگاه موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۲۵
دکتر سین

- پرده‌ی اول: کنار تمام کلیشه‌های فیلما و سریالای صدا سیما، مثل سه‌تیغه بودن صورت آدم بدا و ریشو بودن آدم خوبا و پول‌دار بودن آدمای فاسد و فقیر بودن آدمای خوب و اینا...؛ یک مورد هم هست به این صورت که یه آدم مفت‌خورِ زالوصفتِ کلاشِ معمولاً کچلِ متموّلِ انگل در داستان هست به اسم «منصور». دقت کردین؟ نمی‌دونم کدوم منصوری چه هیزم تری به کدوم یکی از نویسنده‌های صدا سیما فروخته! چه حکمتیه، الله اعلم...

- پرده‌ی دوم: وقتایی که ما خونوادگی نشستیم داریم تلویزیون می‌بینیم، موقعی که یه منصورِ خبیث داره اعمالِ پلیدِ شیطانی انجام می‌ده، مامانم یه جمله‌ی معروف داره که می‌گه: «اصن همه‌ی منصورا جنسشون خرده شیشه داره!» و یه لبخندِ پهنِ موذیِ دندون‌نما تحویل جمع می‌ده...

.

.

.

- پرده‌ی سوم: درست حدس زدین! اسم بابام منصوره! :دی



+ به نظرتون اونی که پست قبلی رو دیسلایک کرده جزء دسته‌ی اول بوده یا دسته‌ی دوم؟!

+ کسی اینجا از دوئولینگو استفاده می‌کنه؟ برای من صداش قطع شده. مطمئنم که مشکل از تنظیماتش نیست. ریپورت هم کردم، اما درست نشده. کسی می‌دونه مشکل از کجاست؟ به تحریما ربط داره آیا؟

۶ دیدگاه موافقین ۱۰ مخالفین ۱ ۰۸ اسفند ۹۸ ، ۲۰:۵۹
دکتر سین

عارضم که بنده اخیراً دارم از نظر سیاسی به یه جمع‌بندی نسبت به آدمای اطرافم می‌رسم. به نظر می‌رسه آدما کلاً دو دسته‌ان. یا شایدم «کلاً نه؛ عمدتاً» دو دسته‌ان.

دسته‌ی اول اونایی هستن که غیرطبیعی خوشحال و خوش‌بین و راضی‌ان از اوضاع مملکت؛ و دسته‌ی دوم اونایی که غیرطبیعی ناراحت و بدبین و ناراضی‌ان.

دسته‌ی اول یه حالت سِر بودن و بی‌حسی نسبت به اتفاقات و حوادث دارن و در هر شرایطی می‌گن که اوضاع داره به‌صورت طبیعی پیش می‌ره و آینده روشنه.

دسته‌ی دوم یه حالت غرغرو و نق‌نقویی دارن که آینده رو سیاه و تباه و بدون کوچک‌ترین نقطه‌ی روشنی می‌دونن و معتقدن که با مغز داریم به قهقرا می‌ریم.

دسته‌ی اول، دسته‌ی دوم رو آدمایی منحط و فریب‌خورده و وطن‌فروش؛ و دسته‌ی دوم، دسته‌ی اول رو ترسو و بی‌اراده و پپه می‌دونن.

و من این وسط وقتی به هر دو سمت نگاه می‌کنم، می‌بینم که هر دو گروه چشمشونو رو بخشی از واقعیت عمداً  دارن می‌بندن.


حالا چرا این قضیه برای منی که اصلاً از سیاست خوشم نمیاد و ازش دوری می‌کنم همیشه، تا این اندازه مهم شده؟

چون این روزا، بیست‌وچهار ساعتِ هر روزِ من به سه بخش تقسیم می‌شه. هشت ساعت خواب (!)، هشت ساعت در محیط کار با آدمای دسته‌ی دوم و هشت ساعت در خونه با آدمای دسته‌ی اول.

عقاید همکارامو تو خونه که بازگو می‌کنم، اعضای خونه نچ‌نچ می‌کنن و منو انسانی از دست رفته می‌دونن و از اون ور، حرفای خونه رو که سر کار می‌گم، همه منو ترسو می‌بینن. در حالی‌که من نه قائل به نظر دسته‌ی اولم و نه دوم. فقط سعی می‌کنم اون بخشی از حرفای دسته‌ی مقابل رو که فکر می‌کنم منطقیه، به گوش دسته‌ی دیگه برسونم و نظرشونو بدونم. اما معمولاً واکنشا احساسی و به‌دور از انصافه. تا جایی‌که به این نتیجه رسیدم که بی‌خیال موضوع بشم و بذارم هر کسی عقیده‌ی خودشو داشته باشه. نیازی نیست بخوام متوجهشون کنم که کجای داستانو به نظر من دارن نادیده می‌گیرن. بذارم هر کسی تو محدوده‌ی امن فکری خودش بمونه. این‌جوری اوضاع - حتی اگه منصفانه و درست نباشه - حداقل مسالمت‌آمیز و آروم هست...


+ و فکر می‌کنم این تقسیم‌بندی به تمام افراد جامعه هم قابل‌تعمیم باشه. :تفکر

۹ دیدگاه موافقین ۱۵ مخالفین ۱ ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۵۳
دکتر سین

قرار بود برای آقای مدیر یه گزارش کوتاه در قالب یه نامه‌ی اداری بنویسم. مهندس ف که رئیس من به‌حساب میاد، گفت ته نامه بنویس: «مراتب جهت استحضار و اقدام مقتضی»! پرسیدم این چرا تهش بازه؟ فعل نداره؟ گفت نه همین خوبه! اما تابلو بود که تهش بازه. برا همینم بی‌خیال نشدم و رفتم گوگل کردم و فهمیدم که گویا جمله‌ی درستش اینه: «مراتب جهت استحضار و هر گونه اقدام مقتضی ایفاد می‌گردد!»

یعنی فقط یه دونه «و» و یه دونه «هر گونه» و یه «می‌گردد» اون تهش فارسی بود! جفتمون هم نمی‌دونستیم ایفاد می‌گردد یعنی چی می‌گردد دقیقاً! با خودم گفتم یه وقت فحش نباشه! برا همین ایفادو گوگل کردم، فهمیدم که یعنی ارسال می‌گردد. بعد دیدم وجداناً ایفاد ثقیله و با بقیه‌ی گزارش هم‌خونی نداره، خودمو کشتم جای ایفاد نوشتم ارسال! درسته که عربیه بازم، اما حداقل قابل فهمه.

ولی دلم می‌خواست فارسی ان‌قدر روون و ساده می‌بود که توی نامه‌ی اداری می‌تونستم بنویسم: من گفتنی‌ها رو گفتم. دیگه ریش و قیچی دست خودتونه! :))

۳ دیدگاه موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۱۳
دکتر سین

وزیر نیرو چند وقت پیش گفت برای صرفه‌جویی در مصرف گاز می‌خوان کولرای گازی رو جمع کنن. امروزم که گفت چون مصرف گاز استانای شمالی زیاد بوده برقاشونو قطع کردیم. فکر کنم فکر کنم این سر کلاس ترمودینامیک یه چیزی رو خوب نفهمیده، اما روش نشده سؤال کنه. :تفکر :دی

۴ دیدگاه موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۸ ، ۱۷:۴۶
دکتر سین

امروز داشتم تو فایلای قدیمی کامپیوتر می‌گشتم. ببینین چی پیدا کردم!

این طرح شامل یک عدد «بِلا» هست در هیئت میکروفن و یک «گیها» در هیبت رادیو!‌ :))

مال اون دورانیه که هنوز طرحامو ۱۰۲۴ در ۷۶۸ پیکسل می‌زدم. اون موقع از این مانیتور لامپ تصویریا داشتیم. هر طرحی می‌خواستم بزنم، سایز اونو می‌ذاشتم. نمی‌دونم چرا فکر می‌کردم بزرگ‌ترین قاب استانداردیه که وجود داره؟! :دی


+ شما هم مخاطب رادیو بلاگی‌ها بودین؟

++ روز مادر مبارک! :)

۶ دیدگاه موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۱۱
دکتر سین

واقعاً تصمیم‌گیرهای فرهنگ هنوز بعد از چهل‌ویک سال به راه‌حلی اصولی‌تر از جمع کردن دیشا از پشت‌بوما دست نیافته‌ن؟!

پ.ن.۱. شکار لحظهٔ زیر (:دی) مربوط به چند روز پیشه که اتفاقی افتادم پشت این ماشینه که پر از دیش بود...

پ.ن.۲. ما خودمون دیش و ماهواره نداریم. شماها دارین؟

۸ دیدگاه موافقین ۱۶ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۸ ، ۲۲:۱۲
دکتر سین

مقدمتاً

تو نظرای پست قبل پرسیده بودین که چرا «شده‌م» رو به شکل «شدم» نمی‌نویسم. خب دلیلش ساده‌ست. چون مراد من، «شده‌ام»ـه؛ و نه «شدم». بذارین بیشتر توضیح بدم براتون.

 

شدم یا شده‌م؟! مسأله این است!

همون‌طور که می‌دونین (یا حداقل یه زمانی می‌دونستین و الان یادتون رفته! :دی) فعلی که با الگوی

ستاک گذشته (یا همون بن ماضی) + ه + ام/ای/است/ایم/اید/اند

ساخته می‌شه رو بهش می‌گن گذشته (ماضی) نَقلی و فعلی که به شکل

ستاک گذشته + م/ی/-/یم/ید/ند

ساخته می‌شه، گذشتهٔ ساده‌ست. جدا از تفاوتشون توی فارسی معیار، توی گفتار (و نوشتار) محاوره، این دوتا، هم توی کاربرد با هم فرق دارن و هم حتی توی تلفظ.

  • از نظر کاربرد: فرق گذشتهٔ ساده با نقلی اینه که گذشتهٔ نقلی رو برای بیان فعلی استفاده می‌کنیم که در گذشته رخ داده و آثارش همچنان باقیه؛ درصورتی‌که گذشتهٔ ساده، آغاز و انجام و آثارش مربوط و محصور به همون گذشته‌ست و به زمان اکنون (حال) کاری نداره. مثلاً اگه کسی بپرسه که «آیا آنها فلان کتاب را خوانده‌اند؟» شما نمی‌گین «خواندند»؛ می‌گین «خوانده‌اند».
  • از نظر تلفظ: بیاید مکالمهٔ بالا رو محاوره‌ایش کنیم.

- فلان کتابو خونده‌ن؟

- خونده‌ن.

موقع تلفظ، بین خوندن (= خواندند) و خونده‌ن (= خوانده‌اند) چه فرقی حس می‌کنین؟ باریکلا! اولی (گذشتهٔ ساده) تکیه‌ش روی بخش اوله، دومی (گذشتهٔ نقلی) رو بخش آخر. چند بار برا خودتون تکرار کنین: خوندن، خونده‌ن. خوندن، خونده‌ن. خوندن، خونده‌ن. می‌بینین؟ همین توجه به تکیه می‌تونه راهنمایی‌تون کنه که فعل مورد نظر شما، نقلیه یا ساده.

بنابراین، حالا که این دوتا فعل کاربرد و تلفظ متفاوتی دارن، آیا رواست که املای یکسانی داشته باشن؟ اگر تفاوت املایی این دو فعلو لحاظ نکنیم، تمام زمان‌های افعال فارسی دارای شکل محاوره‌ای منحصربه‌فرد می‌شن، جز گذشتهٔ نقلی؛ که خیلی مناسب و برازنده نیست.

پس برای نوشتن افعال گذشتهٔ نقلی به‌شکل محاوره - طوری که با شکل نوشتاری گذشتهٔ ساده متفاوت باشه - می‌شه خیلی ساده الفِ موجود در شناسه‌ها رو انداخت و اونا رو به‌شکل شکسته نوشت.

رفته‌ام می‌شه رفته‌م (و نه رفتم)

گفته‌اند می‌شه گفته‌ن (و نه گفتن)

درخشیده‌اید می‌شه درخشیده‌ین (و نه درخشیدین)

و ...

 

از کجا آوردمش؟!

نمی‌دونم آیا این قاعده به‌صورت رسمی توسط نهاد مسئولی مدون شده یا نه. اما خیلی جاها دیده‌م که دارن ازش استفاده می‌کنن. اولین بار توی کتاب خشم و هیاهو، ترجمهٔ بهمن شعله‌ور، همون اوایل کتاب، مترجم به همین نکات اشاره کرده و از همین قاعده برای فرق گذاشتن بین افعال گذشتهٔ ساده و نقلی استفاده کرده. منم از وقتی اونجا دیدمش، پسندیدم و به‌کار گرفتم. :)

 

باگ!

فقط یه نکته باقی می‌مونه: برای نوشتن افعال دوم شخص مفرد طبق این قاعده، باید مثلاً «نوشته‌ای» رو به‌شکل «نوشته‌ی» بنویسین، که ممکنه با «نوشتهٔ» قاطی بشه. البته می‌شه این مشکلو با استفاده از «-ٔ» به‌جای «ی» برای یای میانجی بعد از ه/ـه حل کرد. ولی در هرصورت خودم فکر می‌کنم با وجود ایده‌آل بودنش، این نکتهٔ آخر باگ این قاعده به‌شمار میاد و نمی‌شه هم کاریش کرد! :دی

 

پ.ن.۱. عنوان رو جدی نگیرین. این قاعده تا حد زیادی می‌تونه سلیقه‌ای به‌حساب بیاد! :))

پ.ن.۲. مشابه: یک‌بار برای همیشه ببینین و زین پس درست بنویسین! (۱)

۱۰ دیدگاه موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۸ ، ۱۱:۵۱
دکتر سین