جزوه‌ی وبلاگ‌نویسی

دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۱۷ ب.ظ

- مقدمتاً: هی می‌گشتیم در بلاگستان و هی دیگران را می‌خواندیم، هی نکاتی در ذهنمان متبلور می‌گشت که هی با خودمان می‌گفتیم باید برای دیگران بنویسیم، هی نمی‌شد. امروز دست و پایمان را جمع کردیم و بخشی را به رشته‌ی تحریر درآوردیم. باشد که بخوانید و بهره‌مند گردید.



- چه کنیم تا وبلاگ‌نویس خوبی باشیم؟


۱. بخوانید، بخوانید، بخوانید، بعد بنویسید. دو وجه برای این توصیه وجود داره. وجه سلبی‌ش اینه که خوندن باعث می‌شه با گذر زمان، قلمتون بوی کهنگی نگیره و وجه ثبوتی‌ش اینه که دامنه و عمق افکارتون بیش‌تر می‌شه. هر چی بیش‌تر بخونین، آدمای پخته‌تری می‌شید و شاخکاتون نسبت به محیط پیرامونتون حساس‌تر می‌شه.

۲. حرف تکراری و کلیشه‌ای نزنید. چیزی را بنویسید که جز شما کسی پیدا نشود بنویسد. این‌که در یک مناسبت یا اتفاق یا حادثه یا اصلاً در شرایط عادی حرفی بزنید که هویتتون از بین کلمات مشخص و ملموس نباشه، مفت نمی‌ارزه. قلم باید متمایز و شناسنامه‌دار باشه. باید طوری باشه که وقتی کسی خوند بفهمه چه کسی نوشته، نوشته رو.

۳. روزانه‌نویسی خوب است؛ زردنویسی نه. تفاوت این دو را درک کنید. نوشتن اتفاقات روزمره قلمو ورز می‌ده. به شرطی که روزانه‌های شما «آن» داشته باشه. «تخت» ننویسید. «نوشتن خالی» اسمش روزانه‌نویسی نیست.

۴. برای یادگیری و استفاده از واژگان متنوع، حریص باشید. کلمات برای بلاگر مثل رنگا هستن برای نقاش. انتخاب با شماست: می‌تونین رنگین‌کمونتونو سیاه سفید بکشید!

۵. بنوشانید و نوش کنید! کتاب بخوانید، فیلم ببینید، آهنگ گوش کنید و درباره‌ی آن‌ها بنویسید. وقتی می‌نویسین، دارین یه فعالیت خلاقانه انجام می‌دین. اینایی که گفتم (کتاب و فیلم و آهنگ) محصول خلاقیت و هنر سایرین هستن. یعنی برای شما حکم ویتامین رو دارن. دوپینگ حتی! هم خودتون استفاده کنین، هم بذارین دیگران مستفیض شن.

۶. تقلید نکنید. خودتان باشید. وگرنه نه دیگری می‌شوید، نه خودتان می‌مانید. ر.ک. حکایت زاغ و کبک.

۷. اعداد و ارقام را ملاک سنجش کیفیت وبلاگ‌نویسی قرار ندهید؛ هرگز! این اعداد در حد خودشون مفیدن. اما نذارید به نوشتن شما سمت و سو بدن. اگر برای تعداد لایک و کامنت می‌نویسین، وبلاگو ببندین و با طیب خاطر مهاجرت کنین به اینستاگرام. شما به اینجا تعلق ندارین.

۸. اول برای دلتان بنویسید، بعد - اگر لازم بود - برای بقیه. چیزیو بنویسین که دلتون می‌طلبه و می‌پسنده. همیشه فکر کنین که چند صباح دیگه اگه برگردین و نوشته‌هاتونو بخونین، هنوز لبخند می‌زنین یا فقط حس خواندن زیرنویس تبلیغاتی وسط یک سریال آبکی بهتون دست می‌ده. از یه زاویه‌ی دیگه هم می‌شه گفت وبلاگو با چت‌روم تلگرام اشتباه نگیرید. اینجا فرصت مغتنمیه که درونیات و داشته‌هاتونو ابراز کنین و به اشتراک بذارین. چاق‌سلامتیا رو ببرید تلگرام.

۹. مخاطبانتان را طبقه‌بندی کنید: بازدیدکننده، خواننده، دوست. برای دوستاتون محبت و برای خوانندگانتون احترام به خرج بدید. به بازدیدکنندگان هم فرصت بدین تا خودشونو به یکی از دو گروه قبلی ملحق کنن.

۱۰. اگر کسی را نمی‌خوانید، دنبالش نکنید. اینم توضیح بدم؟! خب دارید هم خودتونو اسکل می‌کنین، هم دیگرانو. اگر کسیو که نمی‌خونین، دنبال نکنین، اجازه می‌دین این امکان (دنبال کردن)، کارکرد درست و منطقی خودشو - که همانا اطلاع آنی از انتشار نوشته‌های جدید فردِ دنبال‌شونده هست - پیدا کنه که خب همین هم باعث افزایش کیفیت فضای حاکم بر وبلاگ‌نویسی می‌شه.

۱۱. میزان نوشتن، اصل نیست؛ اما مهم هست. باید برایش چارچوب داشته باشید. حداقل‌های کمّی برای میزان نوشتنتون تعیین کنین. مثلاً هفته‌ای حداقل یک بار، یا هر پست حداقل ۱۵۰ کلمه. خیلی ایده‌آل‌گرایانه هم به قضیه نگاه نکنین. جلوی وسوسه‌ی اعداد بزرگ بایستین. عملی‌بودن این معیارا مهم‌تر از بزرگ بودن ارقامه. یه طور باشه همچین آهسته و پیوسته...

۱۲. از پویش‌ها و چالش‌های وبلاگی فعالانه حمایت کنید. همین کارای به ظاهر کوچیک و دلی، نتایج پربرکتی برای فضای وبلاگ‌نویسی به همراه داشته و داره. اگه تجربه کرده باشین که می‌دونین، اگرم نه برین بچشین، خودتون می‌فهمین. :)


+ هی می‌گفتید جزوه جزوه، این هم جزوه. خوب بخونین، سؤالات پایان‌ترم از همیناست. :دی

موافقین ۲۳ مخالفین ۱ ۹۸/۰۲/۰۲
دکتر سین
اکثر روزانه نویسی‌ها کلیشه و تکراریه
این بدترین آفت وبلاگ نویسیِ حاضره که فضا از وبلاگ نویسی به سبزی پاک کنی تقلیل پیدا کرده
پاسخ:
موافقم. در کنار یه درصد کمی از روزانه‌نویسای خوش‌قلم و خوش‌قریحه، یه بخش زیادی هم هستن که حوصله‌سربر و نچسب هستن.
اما به نظرم این «بدترین» آفت نیست، بلکه «فراگیرترین»ـه. یعنی همه‌جاییه، ولی اگه خوب نگاه کنیم بلاهای بدتری هم هست که گریبان وبلاگ‌نویسی رو گرفته. یکیش همین کم کتاب‌خوندن که باعث می‌شه عمده‌ی مطالبی که می‌نویسیم، میان‌مایه و کم‌ارزش باشن.
چه جزوه جامعی

امان از دست اونایی که نمی خوننت و فقط دنبالت می کنن تا آمار بازدیدای وبشون بالا بره :/ امان امان :/
پاسخ:
به نظر خودم که کلی نکته‌ی دیگه هم می‌شه بهش افزود هنوز...

خدا هدایتشون کنه. باید ان‌قدر بگیم این موضوعاتو تا جا بیفته. فرهنگ محیط وبلاگ‌نویسی رو باید ما که شهرونداش هستیم، اصلاح کنیم.
لطفا تاریخ میانترمم اعلام کنید استاد😅

نوشتن خوبه ولی من بیشتر روزانه نویسم،سعی میکنم اتفاقات خنده دار یا جالبی  که میوفته رو بنویسم،غالبا بچه ها بخاطر جنبه طنزشون دوست دارن،البته روزنوشت هاییم هست که طنز نیستن،اما غالبا چرا..بیشتر ازینکه تو زندگی لحظه های تلخشو بخوام به اشتراک بزارم سعی دارم خنده داراشو ثبت کنم تا لبخندی بنشونه،از اتفاقات طبیعی که راحت میگذریم ازشون
و ادبی نوشتن، مینویسم کم اما غالبشون تم غم دارن،یا خیلی راست و مستقیمن که ممکنه تلخ باشه
جفتش لذت بخشه ولی دومی سخت تره حس و حال خودشو میخواد
پاسخ:
:دی

من شما رو می‌خونم گاهی. شیوا و بی‌ریا و بانمک می‌نویسین. تبریک می‌گم. :)
جدی نوشتن و طنز نوشتن هر کدوم اقتضائات و سختیای خودشونو دارن.
آقا اجازه؟ دفتر چندبرگ برداریم برای درستون؟
پاسخ:
چوب‌کاری می‌فرمایین. شما خودتون استادین! :))
عالی؛ کامل و فراتر از اون
لینکش میکنم :)
پاسخ:
کامل که نیست هنوز. نظر لطفته. :)
مایه‌ی افتخاره. :)
سلام 
در ارتباط با دنبال کردن ، بعضی از افراد میگن دنبالی ، دنبالم کن و از این حرفا گاهی تو شرایط شرمنده شدن قرار می گیریم ، مگر اینکه خصوصی دنبال کنیم و انگار شاهد ادغام  بلاگستان و اینستاگرام هستیم بعضی از دنبال کننده ها هم تبلیغاتی هستند پس با نظر دوستمون سیدجواد موافق هستم 
تندرست باشید 
پاسخ:
سلام
یعنی هر کی به شما بگه دنبالم کن، دنبالش می‌کنین؟ من چند بار برام پیش اومده و هر بار در جوابشون گفته‌م که هر کسی مختاره هر کسی رو دنبال کنه. صِرف این‌که یکی منو دنبال کنه، وظیفه‌ای به دوش من نمی‌ذاره برای دنبال کردنش. من تا کسی رو یه مدت نخونم و با ذائقه‌ی خودم نسنجمش، دلم رضا نمی‌ده دنبالش کنم.
شمام سلامت باشین :)
پس آقاگل واسه همین می‌گفت دکترسین خودش استاده :دی

قطعا گسترده‌تر از اینا هست و در یک پست نمیشه بهش پرداخت.
متشکرم بابت این جزوه‌ی کاربردی.
پاسخ:
اون چه خوابی بود خدا وکیلی؟! :دی
می‌دونی همین‌که آقاگل اسم آدمو بیاره چه‌قدر مهمه؟! :دی به قول حافظ: نام من رفته‌ست روزی بر لب جانان به سهو / اهل دل را بوی جان می‌آید از نامم هنوز! بعله! :دی

آره بابا. من بیست‌وچند فقره نوشتم، دیدم خیلی طویل شد، نصف بیش‌ترشو پاک کردم.
خواهش می‌کنم. خوب بخون پاس شی. :)
۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۵۹ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
دستتون درد نکنه
امتحانِ عملی می‌گیرین؟!
پاسخ:
سر شما درد نکنه.
امتحان عملی‌تون همین مطالبیه که می‌نویسین دیگه. :)
سلام :)
درود بر شما
پاسخ:
علیکم السلام و رحمة الله :)
خوشم اومد
آدم دقیقی هستید
فراگیرترین با بدترین متفاوته
و معنایی که در ذهنم بود رو متوجه شدید
پاسخ:
:)
واقعااااااا؟ممنونم😊
 خب من یه وب مذهبی هم دارم دستان خالی،و یه وب که دست وپا شکسته انگلیسی مینویسم:|خیلی دست و پا شکسته درحد ویلچری:/
ولی چه دستان خالی که خیلی ساله دارم چه اون انگلیسیه خواننده ندارن به اون صورت
پاسخ:
دستان خالی رو دنبال می‌کنم. آدرس اون انگلیسیه رو ندارم ولی. منم به انگلیسی نوشتن علاقه دارم و چند بار مرتکب شده‌م! آدرس بدین بخونم لطفاً. :)
سلام دکتر 
ممنونم بابت یادآوری ِ نکات فراموش شده و ایجاد امیدواری برای پرداختن به وبلاگ نویسی . خدا قوت !
پاسخ:
سلام
خواهش می‌کنم :)
مرسی مرسی 
عالی بود 🌷
پاسخ:
تشکر :)
۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۲۷ قاسم صفایی نژاد
یادش بخیر
سال ۸۹ یه کتاب در این مورد نوشته بودم: http://safaeinejad.ir/1389/8/15
پاسخ:
چه جالب. 
دانلود کردم و ورق زدم. خدا قوت. :)
من خیلی دوست دارم روزانه نویسی رو ولی میدونم توش موفق نیستم :/ اصولا نوشتن تمرین هم میخواد که من این مورد رو ندارم بیشتر وقتی میام وبم حس میکنم نشستم وسط حیاط دانشگاه یا مدرسه دارم خاطره میگم برای دوستام =))
اون موضوع دنبال کردن :دی من خودم خیلیا رو خیلی وقت پیش دنبال کردم یه دوستی نصفه هم شکل گرفت بعد کم کم دوستی قوی شد کشیده شد به واقعیت ولی دیدم با اینکه دوستمه دوست ندارم وبشو بخونم و براش دلیل هم داشتم و لغو زدم ولی همین الان 54 تا ستاره روشن رو اعصاب روان من رفتن :/ خدا اونی که باعث شد این ترم 5 روز برم دانشگاه رو بکشه الهی :)) هی میام وبلاگ عذاب وجدان درس میگیرم ولی تو طول روزم هی به ستاره‌های روشن فکر میکنم =)) ولی مگه کم میشن :((((
پاسخ:
از یه زاویه، شاید اصن توی روزانه‌نویسی بحث موفقیت مطرح نباشه. به‌عبارت دیگه، بیشتر روزانه‌نویسایی که دیدم، یه روندِ یکنواخت، یا توی بهترین شرایط، یه روند با شیب افزایشیِ خیلی خیلی ملایم رو طی می‌کنن. یعنی هر کس استعداد و نمکشو داره، با همون فرمون پیش می‌ره و هر کسی هم نداره، خیلی تلاشی برای پیشرفتش نمی‌کنه. اینه که می‌گم روزانه‌نویسیِ صِرف خیلی هم به خودی خود نویسندگی به‌حساب نمیاد. البته تمرین خوبیه، ولی کافی نیست. اگر می‌خوای قلمت بهتر بشه، درباره‌ی موضوعات دیگه هم قلم بزن، کتاب بخون، فیلم ببین... وگرنه از روزانه‌نویسی خالی بیشتر لذتای زودگذر حاصل می‌شه فقط. که البته در حد خودش خیلی هم خوبه؛ ولی خودبه‌خود بهتر نمی‌شه.
و درباره‌ی دنبال‌کردن: ایشالا فراغت حاصل بشه وبلاگا رم بخونی. ولی بی‌حساب دنبال نکن. کلاهتو قاضی کن ببین هر کسی رو آخرین بار کِی خوندی. اگر وجدانن با نخوندنش افسوس نمی‌خوری، خودتو از شر دنبال کردنش خلاص کن. :)
تلاش کردن رو میخواستم با سخن سرا پیش برم که متاسفانه نمیدونم چرا یهو ته کشید ولی هنوز دارم تمرین میکنم من توی توصیف یکم لنگ میزنم فعلا هنوز نتونستم همون توصیف کلامات رو کامل کنم قرار بود به عنوان تمرین کلمات مختلف رو برای خودم توصیف کنم بعضی جاها گیر میکنم واقعا سخت میشه 
کتاب رو یک مدتی ول کردم توی ترم جدید چون نتونسته بودم خودم رو با وضع این ترم تطبیق بدم ولی متاسفانه کلا فیلم برام جذاب نیست من از فیلمی لذت میبرم که پدرم لذت میبره اونم چون از لذت بردن پدرم لذت میبرم و خب برام سخته بخوام فیلم ببینم یه جور عذاب
در مورد دنبال کردن هم تمام این ۷۸ نفری که دنبال میکنم رو میخونم شاید بعضیاشون تند تند آپدیت کنن و نرسم همه پستاشو بخونم ولی حتما بیشتر پستاشو میخونم الانم بخاطر اینکه خیلی ناگهانی سرم شلوغ شد انقدر ستاره روشن مونده و گرنه که تعارف ندارم با کسی یه مثالش بیگ بلاگر که از صمیمی ترین دوستای منه و من بیگ بلاگر رو از وقتی ۱۶ یا ۱۷ سالم بود میخوندم الان دیگه نمیخونم و خب خیلی وقتم هست لغو دنبال زدم و تو این وب کلا دیگه نرفتم دنبال کردن رو بزنم :دی
پاسخ:
سخن‌سرا نیاز به مشارکت گروهی داشت که میسر نشد متأسفانه.
فیلم خوبه که. حالا همین که کتاب می‌خوبی خوبه باز :)
ایده‌آلش هم همینه که تعارف نداشته باشی توی دنبال کردن و خوندن بقیه. همین فرمون برو جلو که داری درست می‌ری :))
حیف شد واقعا خیلی خوب بود :(
من حوصله‌ام نمیکشه به فیلم دیدن :( یعنی مشکل یک جا نشستن دارم :)) خوبی کتاب اینه میتونی یه صفحه بخونی بری وول بزنی برگردی :)) فیلم اینجوری نمیشه یعنی وقتی متوقف میکنم و میرم وقتی برمیگردم یادم نیست چی شده بود :)))))))))
خودمم فکر میکنم نباید اکثر جاها تعارف داشت :دی
پاسخ:
آره؛ کاش بتونن ادامه‌ش بدن...
قبول دارم؛ حس کتاب خوندن با حس فیلم دیدن خیلی متفاوته. فیلم رو واقعاً اگه زیاد کشش بدی، نمی‌فهمی چی شد.
تعارفای بی‌خود رو کلاً باید حذف کرد. به نظرم یکی از شاخصای یه شخصیت جاافتاده همینه.
خوبه کارت حرف نداره ادامه بده استفاده کنیم
پاسخ:
تشکر :)
یکی از خوبی های این پست این بود که اون تیتر کوکوی کرفس از تیتر اول وبلاگ خارج شد
با احترام به کرفس دوستان گرامی.
استاد از همه ی جزوه سوال میدید؟؟؟
پاسخ:
چرا؟ کرفس که خوشمزه‌ست! :دی
بله، همه رو‌‌ بخونین :)
اوهوم ان شاء الله که ستاره روشن‌شون رو ببینیم
پس میشه گفت حداقل از یه سمت شخصیتم داره بزرگ میشه از سایر جهات که هنوز کودکه =))
پاسخ:
ایشالا :)
از دست شما جوونا :دی
:دی
من فقط دلم جوونه و گرنه جوون نیستم دیگه :((
پاسخ:
مهم همون دله بابا :))
۱۵ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۲۰ حمید حوائجی
متن خوبی بود. استفاده بردیم. متشکر
پاسخ:
خواهش می‌کنم :)
خیلی جالب بود.
نمیدونم شاید مسئله ی بی کامنتی یکی از جلو گیرنده ها باشه.
بلاخره نوشتن یه مسئله ی دو طرفس.یه گفتگوی بی پایان (به قول صبا که وبلاگشو تعطیل کرد.)
ولی خب.من لذت میبرم از اینکه مینویسم.واقعا یه مسئله اییه که ذهنمو درگیر خودش میکنه.انگار همون تعداد قلیل دنبال کننده های فعال بچه هامن.مدام به این فکر میکنم کدوم ادبیات براشون بهتره.یا چی بگم ک خوششون بیاد.
و این مشکلو همیشه داشتم که حق مطلب ادا نمیشده :دی یه پست نوشته بودم با شعرای داریوش عاشقانه توپ خودم کیف میکردم(البته فقط خودم!ایموجی خنده!) بعد تهش به سوسک اشاره کرده بودم.به خدا نصف کامنتا درمورد سوسک بود.اخرشم به کمپین سوسک هارا نکشیم ختم شد :دی خیلی فان بود و کیف کردم.ولی شعرای داریوش اون وسط سوسک مالی شدن!(:
پاسخ:
اولین و مهم‌ترین کارکرد وبلاگ برای من ثبت افکار و عقایده که بعداً بتونم بهشون برگردم و بازبینی‌شون کنم. این بهم توی شناختن خودم کمک می‌کنه. می‌تونم روند رشد یا افت خودمو ببینم. مخاطبا رو همیشه می‌ذارم در وهله‌ی بعد. این‌جوری هیچ‌وقت از دیده نشدن دل‌سرد نمی‌شم. کامنت کم و زیاد برام خیلی فرقی نداره. مهم خودمم که بعداً قراره برگردم و بخونم. حالا اگر کسی این وسط وقت گذاشت و خوند و نظر داد، چه بهتر. نه که مخاطبا مهم نباشنا؛ فقط اولویت اول نیستن...
ضمن این‌که این حسو رو هم همه‌ی ما وبلاگ‌نویسا داشته‌یم که یه پست می‌نویسیم و خودمون خیلی ازش خوشمون میاد، بقیه اما خیلی نمی‌بیننش. از اون طرف یه پست که فکرشو نمی‌کنی کلی کامنت می‌خوره. یا روند کامنتای زیر یه پست منحرف می‌شه به یه سمت بی‌ربط. که البته همینا شیرینیای وبلاگ‌نویسیه. :))
یعنی وبلاگ نویسی هم فوت و فن داره ؟

نمیدونستم . کلا دست به قلم هم خوب نیست .
شخصیتم هم در وبلاگ اونقدر خوب نبود . مورد 10 و 8
در چالشی تا حالا شرکت نکردم و متاسفانه الان چالشی هم وجود نداره .
پاسخ:
بله؛ نوشتن به هر شکل و با هر وسیله‌ای فوت و فن داره. وبلاگ‌نویسی هم استثنا نیست.

اگر بخوای بهتر بشی همیشه وقت هست. :)

سلام

اول بگم بنده واقعا از جانب فن کلام و قلم معافم که خدای نکرده کامنت بوی ادعا نده.

من اهل نوشتن نیستم، اما مقداری با مورد هشتم مسئله دارم؛ برام قابل درک نیست که «اول برای دلتان بنویسید» مراد اونچه از دل بیرون میاد هست یا خوراکی نافع برای دل، یا اصلا منظور اینه که خوشایند دیگران اجبار نباشه؟

در حد سوال عرض می کنم، همین دلی نوشتن ها (هر سه قرائت بنده) وادی وبلاگ رو سبک نکرده؟ از وبلاگ انتظار فواید کتاب نیست، انتظار اون حد سبکی هم نیست. غرض به تمرین هم باشه، نوشتن برای بقیه، ورزیده تر می کنه تا برای دل. یا دارم اشتباه می گم؟

«اعداد و ارقام» حاکی از شمار زیاد خوانندگان شماست؛ خواهش می کنم راجع به حداقل های صفحه آرایی هم موعظه کنید که اوضاع براه نیست.

بیشتر حرف نزنم:))

پاسخ:
منظورم اینه که خدایی نکرده خودتونو مجبور نکنین چیزی برای خوشایند دیگران بنویسین در حالی‌که خودتون بهش باور ندارین. البته موافقم که افراط و تفریط تو هر کاری ضربه‌زننده‌ست و تعادل باید توش رعایت بشه.
معیارتون برای چنین قضاوتی چیه وقتی می‌گین نوشتن برای بقیه قلم رو ورزیده‌تر می‌کنه؟ فکر نمی‌کنم نویسنده‌های بزرگ دنیا (منظورم غیربازاری‌نویساست، مثلاً مثل کافکا، جلال، تولستوی و ...) برای خوشایند دیگری قلم‌فرسایی کرده باشن. به‌عکس منویات و درونیات و دغدغه‌هاشونو نوشته‌ن. فارغ از این‌که بخوان نگران باشن کسی قراره خوشحال بشه، ناراحت بشه، بهش بر بخوره، کیف بکنه یا حتی کسی بخونه یا نخونه.
دربارهٔ اعداد و ارقام هم عرض کنم که هر کس کلیک‌خورش بالا باشه، لزوماً خوب نمی‌نویسه. نشون به اون نشون که حلقهٔ جمعیت دور سخنران و سخندان و دانشمند همیشه کوچیک‌تر از حلقهٔ دور تلخک و رقاص و لوده بوده. این اعداد، اون‌قدر که بهش بها داده می‌شه، تعیین‌کنندهٔ تفکیک بین قلم خوب و بد نیست؛ بلکه به‌عکس، حتی خیلی وقتا از شلوغیِ دور یه نفر می‌شه به نتایجی کاملاً متضاد و مخالف با اون‌چه شما بهش قائلین دربارهٔ اون آدم رسید.

سلام

راجع به معیار:

فکر می کنم قرائت ما از کلمه ی «برای دیگران» فرق داره؛ مقصود من از «برای بقیه نوشتن» انتخاب موضوع نبود. منظور این بود که به این نیت بنویسیم تا دیگران بخونن و حتی تاثیری هم بگیرن، اینجوری به نظر نگارش هم بهتر پیشرفت میکنه نه اینکه چیزی خاصا خوشایند دلمون بنویسیم که کسی میل به خوندنش هم نداشته باشه حتی. به عبارتی بنویسیم تا بخونن نه بنویسیم تا نوشته باشیم :)

راجع به اعداد و ارقام فقط گفنم شما گه خواننده های زیادی داری چه خوبه اگه درباره ی صفحه آرایی و قواعد نگارشی هم جزوه بدین؛ اوضاع وبلاگا خیلی خرابه از این حیث.

متشکرم:)

پاسخ:
سلام.
هرچند فکر می‌کنم هنوز هم این مسأله جای بحث داره، اما رها می‌کنم. :)
درست می‌گین. اوضاع نگارش و املای نوشته‌ها خیلی تعریفی نداره. ایشالا اگه بتونم درباره‌ش پست می‌ذارم.
قربان شما :)

بیشتر از همه بنظرم تنها چیزی که باعث میشه خواننده متن را کامل و با حوصله دنبال کنه طرز نوشتاری نویسندست. جوری که خواننده رو به وجد بیاره و مشتاق دنبال کردن متن تا انتهای اون کنه. برخی افراد هستند اونقدر خشک و کتابی و ادبی مینویسن که همون دو خط اول ادم رو خسته میکنند و ادم بیخیال بقیه متن میشه

پاسخ:
آره. این موضوع هم خیلی مهمه. قبول دارم. 

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی