اقرأ...

چهارشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ۰۹:۴۷ ب.ظ

امروز در خلال صحبت با دوستان بلاگرم توی رادیو، یه موضوع جالبی فکرمو درگیر خودش کرده بود. ما معمولاً برای حرف‌زدن دربارهٔ آدما از افعال متفاوتی بهره می‌بریم: می‌بینمش، می‌شناسمش، می‌شنوم صداشو، درکش می‌کنم، می‌فهممش و از این قبیل. اما ما بلاگرا یه فعلِ خیلی ویژه مخصوص خودمون داریم که جای دیگه‌ای مشابهش پیدا نمی‌شه: «می‌خونمش». ممکنه براتون و برامون عادی شده باشه. مدام می‌گیم فلانی رو نمی‌خونم. فلانی رو خاموش می‌خونم. تا حالا فلانی رو نخونده‌م. آسمون به زمین بیاد فلانی رو باید بخونم و ... . اما اگر بهش دقیق فکر کنیم، اگه روش کمی مکث و تأمل کنیم، معنای عمیقی پشتشه. خوندنِ یه نفر. خوندنِ یه کسی که از قضا افکار و عقایدش توی تعامل با بقیه ورز اومده و پخته شده. خوندن یه انسان که چون بلاگره، انگار حواسش بیشتر به انسان بودن خودش و بقیه هست. یه‌کم روش فکر کنین: خوندن و خونده شدن. موهبت بی‌نظیری که وبلاگ بهمون داده... :)


+ دیدم خیلیا - و نه همه - دارن پستای آبکی و کلیشه‌ای راجع‌به عید می‌نویسن، گفتم یه تلنگری هم بزنم بهتون که لزوماً نمی‌خواد مناسبتی و هم‌رنگ جماعت‌طور بنویسین. بلاگستانه‌ها ناسلامتی! اینستاگرام که نیست. :دی

+ عیدتون مبارک. سال خوبی داشته باشین. :)

موافقین ۱۳ مخالفین ۱ ۹۷/۱۲/۲۹
دکتر سین
وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ 
پاسخ:
خدا قبل از ما متوجه نکته شده بوده :دی
کنار احساس خوب پست، یک ترسی ناگهان پیدا شد تو دلم. تصور اینکه یک عده‌ای دارن می‌خوننت، دارن به تک‌تک زوایای ذهنت راه پیدا می‌کنن ترسناک بود. یک لحظه خواستم همه چیز رو بگذارم و برم. 
پاسخ:
چرا درباره‌ی همه‌چی همین حسو داری؟ اون از تلگرام، اینم از وبلاگ! :تفکر :دی
۲۹ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۱ کنت مونت کریستو
دمتون گرم با این پست متفاوت.
پاسخ:
کاریه که از دستمون بر میاد خلاصه :دی :)
۲۹ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۴۵ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
من میخواستم تحویلِ سال رو تحویل نگیرم تو وبلاگD:
دیدم انگار از یه کره دیگه اومده باشم، بشینم از خاطره های دانشگاه بنویسم خنده داره:-)) 
خب شاید خودمون هم دوست داریم، بیایم از سالی که گذشت بنویسیم. مثل وقت‌هایی که یه چالشی هست و همه از یه چیزی می‌نویسن، این روزها هم دوست داریم از سالی که گذروندیم بنویسیم! چالش خودجوش!
پاسخ:
نه که کلاً ننویسیم که. فقط چیزی بنویسیم که ارزش نوشتن داشته باشه. چیزی که اگه ما ننویسیم، هیچ‌کس دیگه نباشه که بنویسدش. وگرنه حرفمون می‌شه کلیشه و توی ذوق می‌زنه. حرفم اینه.
والا که هر چیزی که منجر به نوشتن (توی پرانتز: نوشتنِ خوب) بشه، از نظر معظمٌ له (خودم :دی) بلامانع، و حتی ممدوح است. :))
آره. خیلی مهمه... می‌خونیم همدیگه رو، ورق می‌زنیم کتاب هم رو...
حتی ترسناک هم هست به قول نوا! :))
پاسخ:
آره موافقم. کاش یه مدلی بود که آدم مجبور نباشه به زوایای ترسناکش با نگاه پیش‌گیرانه بنگره...
عید شمام مبارک:)
پاسخ:
سال خوبی داشته باشین :)
فلسفه‌ی این خاموش خوندن چیه؟
میخونمش اما نمیخوام بفهمه میخونمش؟خب که چی؟!
پاسخ:
خب شاید حرفی برای گفتن ندارن. من خودم خیلیا رو خاموش می‌خونم. تا حالا خیلی جدی به دلیلش فکر نکردم. خیلی ساده، فقط حرفم نمیاد...
۰۵ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۱۲ قاسم صفایی نژاد
چه نکته جالبی بود. آفرین
پاسخ:
قربان شما :)

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی