کافکا در ساحل: یک یادداشت

دوشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۲۶ ق.ظ

کافکا در ساحل رو خوندم. تجربه‌ی دل‌انگیز و شیرینی بود. بااین‌که کتاب شخصیت مستقل خودشو داره، اما بعضی جاهاش آدمو شدیداً یاد کتابای دیگه می‌ندازه. بخشی از کتاب درست مثل رمان آئورا (کارلوس فوئنتس) سورئاله؛ یه جاهایی مثل هری پاتر (جُوان ک. رولینگ) تخیلیه. یه جاهایی اثر محوی از کاراکتر اول ناتور دشت (جروم د. سالینجر) رو می‌شه توش دید. یه جاهایی مثل صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز) جریان داستان، شناور در جادو می‌گذره. و صد البته، صد البته، به‌وضوح تأثر از جادوی قلم فرانتس کافکا رو هم در سرتاسر رمان می‌شه دید. (پیشنهاد می‌کنم داستان کیفرگاهِ کافکا رو قبل از خوندن این رمان، بخونین. البته در فهم کلی داستان خیلی تعیین‌کننده نیست؛ اما باعث می‌شه لذت بیش‌تری از کتاب ببرین.) با این حال، اثر کاملاً در حفظ هویت مستقل خودش موفقه.

نکته‌ی بعدی که درباره‌ی کافکا در ساحل دوست دارم بهش اشاره کنم، جریان داشتن موسیقی توی رمانه. فخرفروشیِ نویسنده درباره‌ی میزان مطالعه و آگاهی‌ش راجع‌به موسیقی. فخرفروشی‌ای که البته توی ذوق نمی‌زنه و حس منفی ایجاد نمی‌کنه؛ بلکه به‌عکس، پیشرفت داستان رو جذاب‌تر می‌کنه. اگر کسی (بر خلاف من) از تاریخ و تئوری موسیقی سررشته داشته باشه، می‌تونه از داستان حظ مضاعفی ببره.

ویژگی بعدی اینه که تعداد صفحات زیاد این رمان، خواننده رو خسته نمی‌کنه. بر خلاف داستانایی که ممکنه صد صفحه بگذره و روایت یک سانتی‌متر هم جلو نره، و انرژی نویسنده فقط صرف نالیدن و ابراز افسردگی و گله‌گذاریِ شخصیت محبوس در خود و یخ‌زده‌ی داستان بشه؛ اینجا توی رمان کافکا در ساحل، داستان پویاست؛ پیش‌رونده‌ست. بدون این‌که نویسنده برای سرحال نگه داشتن مخاطب ژانگولر بزنه، طراوت داستان با اضافه کردنِ مدامِ شخصیتا و عوامل و حوادث جدید زنده و گرم باقی می‌مونه.

تغییر لحن و تغییر راوی توی فصلای زوج و فرد هم ابتکار جالبی بود که توجه همه رو به خودش جلب کرده و می‌کنه. حالا شاید بشه به به‌کاربردن لفظ «ابتکار» برای توصیف این جنبه از رمان، ان‌قلت وارد کرد. اما به‌هرصورت داستان دوتا شخصیت اصلی داره که با استفاده‌ی هنرمندانه از تعلیق، تا بیش از سه چهارم داستان، توی فصلای مستقل از هم، به‌صورت ضربدری و یکی در میون روایت می‌شن. ایده‌ی جالبی که تجربه‌ی جدیدی از لذت رو به من داد.

خلاصه که اگر به رئال جادویی علاقه‌مندین، از دستش ندین. :)


+ شما هم لطفاً نظرتونو درباره‌ی کافکا در ساحل بگین. :)

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۰۱
دکتر سین
نظر خاصی در موردش ندارم چون هنوز نخوندمش:))
ولی خوب توصیفش کرده بودید،مشتاق شدم برم بخونمش :)
یه مدته دارم رمان‌های خارجی میخونم و افسوس میخورم چرا زودتر شروع نکرده بودم به خارجی خوندن.
ممنون بابت معرفی:)
پاسخ:
چه خوب می‌شه که درباره‌ی کتابای خوبی که می‌خونین، پست بذارین. :)
خواهش می‌کنم. امیدوارم براتون لذت‌بخش باشه. :)
۰۱ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۰۹ آرزوهای نجیب (:
یکی دوسال پیش توی ایران تب موارکامی‌خوانی شدید شد و من بی‌زارم از همرنگ جماعت‌شدن. برای همین بعد یه مجموعه داستان از موراکامی خوندن دیگه ازش چیزی نخوندم؛ البته همون مجموعه داستان روی اعصابم بود بس‌که دوستش نداشتم.

این معرفی رو که خوندم وسوسه شدم بخونمش. 
چقدر خوب می‌شد اگه مشخصات کتاب مثل؛ مترجم و انتشارات رو هم می‌گفتید. 

متشکر.
پاسخ:
کاملاً موافقم. خودمم همین عادتو دارم. هیچ‌وقت برای خوندن کتابای روز و دیدن فیلمای داغ نباید عجله کرد. چون اون سکون و قراری رو که ذهن باید برای درک و قضاوت درباره‌ش داشته باشه، از آدم می‌گیره.
یه نکته‌ای هست این وسط که دوست دارم مد نظرتون باشه. این متن بیان‌کننده‌ی سلیقه‌ی منه. سلیقه‌ها می‌تونن خیلی متفاوت باشن. خدا کنه خوشتون بیاد. :)
کتابی که من خوندم، از مجموعه‌ی چشم و چراغِ نشر کاروان، ترجمه‌ی گیتا گرَکانی بود. ترجمه‌های دیگه‌ش رو نخوندم و نمی‌تونم مقایسه کنم. اما ترجمه‌ی روونی بود. ضمناً قیمت روی جلدش توی نمایشگاه امسال چهل و سه تومن بود.
:)
اعتراف می‌کنم وقتی داشتم می‌خوندم این کتابو نمی‌تونستم بذارمش زمین و هی می‌خواستم ببینم بعدش چی میشه؛ تا جایی که از یه جا به بعد که فهمیدم فصل‌های زوج و فردش دو تا قصهٔ جدا و در عین حال مرتبط هستن، جمله‌م چقدر طولانی شد، آره، از یه جا به بعد دو سه تا فصل زوج می‌خوندم دو سه تا فرد :))) بعد تو ذهنم مرتب می‌کردم
پاسخ:
می‌فهمم. منم وسوسه شدم این کارو بکنم. اما بر نفسم مسلط شدم، به‌ترتیب خوندم! :دی
و چه خوبه که کتابی رو نتونی بذاری زمین. :)
۰۱ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۳۶ آرزوهای نجیب (:
۴۳ تومن :|

من پشیمون شدم از خوندنش:| 

با ۴۳ تومن می‌تونم سه‌تا کتاب کودک‌ونوجوان درجه یک بخرم و هی لذتش رو ببرم. 

((:

پاسخ:
کتاب‌خونه عضو نیستین؟! :دی
اتفاقا تصمیم داشتم و دارم راجع‌به پنج کتابی که الان دستمه و دارم میخونم پست بذارم ولی ترجیح می‌دادم بعد اینکه ۵تاش رو خوندم همه‌‌شون رو تو یه پست معرفی کنم اما بین خوندنم وقفه افتاد و هنوز ۲تاش مونده:)
 ولی دزیره رو اگه نخوندید بهتون پیشنهاد میکنم(این روزها به همه پیشنهادش کردم:D) خیلی کتاب قشنگ و خوبیه، به شدت دوسش داشتم:)
پاسخ:
یکی یکی هم می‌شه نوشتا! حتماً هر پنج‌تا با هم؟! :دی
دزیره رو خواهرم هم بهم پیشنهاد داده. می‌خونمش حتماً. :)
منم خیلی لذت بردم از خوندنش؛ از اون کتابایی بود که توصیفاتش خیلی دقیقه، بعضی جاها حتی حالم به هم می‌خورد (توصیفات کشتن گربه‌ها) :/ اما می‌گن بهترین کتاب هاروکیه انگار. بیش‌تر از همه اون قسمتایی که کافکا تنها تو جنگل می‌موند رو دوست داشتم :)
پاسخ:
آره؛ توصیفاتش خاصه. بعضی جاها از کلمات غافل‌گیرکننده‌ای برای توصیف استفاده می‌کنه. :)
۰۱ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۲۵ قاسم صفایی نژاد
«ریویو»یی که در «گودریدز» برای کافکا در کرانه نوشتم این بود:
به زحمت تا صفحه 106 خواندم اما جذب کتاب نشدم و نتوانستم ادامه بدهم. شاید اگر قبل از آن آثار کافکا را خوانده بودم و او را می‌شناختم انقدر این کتاب ملال‌آور نبود 
پاسخ:
شما احتمالاً با داستانای رئال میونه‌تون خوبه. نه؟ اگر این‌طوره، طبیعیه که با ذائقه‌تون خیلی جور نباشه.
۰۱ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۴۹ قاسم صفایی نژاد
بله. اما مثلا هری پاتر هم خوشم اومده. اینطوری نیست که موضع داشته باشم. کلا متوجه نشدم چی به چی بود این کافکا در کرانه.
پاسخ:
خب هری پاتر رو که بیشتر سلیقه‌ها می‌پسندن. :)
جملاتی رو که می‌خوام بگم، خیلی تکرار کرده‌م و دیگه داره تبدیل به یه کلیشه می‌شه: فاز شما با فاز این کتاب جور نیست. چیزی که به تجربه یاد گرفتم اینه که اگر کتابی رو دوست نداریم، هیچ اصراری نیست که تا آخرشو بخونیم. باید بی‌تعارف بذاریمش کنار. علاوه بر این‌که به خودمون سخت نمی‌گذره، به زحمت صاحب اون اثر هم احترام گذاشتیم. چیزی که باهاش حال نمی‌کنیم، خب حال نمی‌کنیم دیگه. نکتۀ اظهرمن‌الشمسِ قضیه اینه که اگر حین خوندن کتاب نفهمیم از چیش باید لذت ببریم، بعدش هم نمی‌فهمیم. پس با دلی آسوده رهاش کنیم. بذاریم طرفدارانش باهاش کیف کنن. ما هم کتاب باب میل خودمون رو داریم، بریم سراغ اونا. سلیقه‌ست دیگه. خوب و بد نداره؛ تفاوت داره. :)
ای بابا بذارین به درد خودم بمیرم وسط این درسا اصن :|
پاسخ:
شد یه کتاب یا فیلم معرفی کنیم، محض تنوع یه کامنت دیگه جز این بدی؟! :| :دی
۰۲ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۵۷ قاسم صفایی نژاد
درسته. منم همین کار رو کردم که صفحه 106 رهاش کردم. تا اونجا هم خوندم یه ذره بگذره شاید جذب بشم ولی نشد. 
پاسخ:
قسمت نبوده دیگه! :دی

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی