مسابقه: پیرزن، مدرسه، دختر، موتور گازی، کوچه

سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۳۲ ب.ظ

با کم و زیادش حدود یک ماه پیش، یه مسابقه‌ی کوچولوی دورهمی توی رادیو داشتیم که از یه کل‌کل بانمک شروع شد. مسابقه بین من، مسعود و یاسی بود. قرار بود ببینیم که کی بهتر می‌نویسه و از آقاگل خواستیم تا به‌عنوان حَکَم چندتا کلمه پیشنهاد بده و ما باهاش یه متن بنویسیم و متنا رو بدون ذکر اسمامون بذاریم توی گروه تا بقیه به نوشته‌ی بهتر رأی بدن. تا قبل از این‌که آقاگل کلمه‌ها رو پیشنهاد بده (همون کلمه‌هایی که توی عنوان این پست مشاهده می‌فرمایین!!)، خیال می‌کردیم چالشمون اثبات خودمون و قدرت قلممونه. اما وقتی سعید کلمات رو گفت، فهمیدیم چالش اصلی پیدا کردن جواب این پرسشه: چه‌کسی سعیدو به‌عنوان داور منصوب کرد و چرا؟! :| :دی

خلاصه که جاتون خالی، دلتون نخواد، کلی خوش گذشت بهمون... متن خودم رو این پایین گذاشتم. این هم متن مسعود و یاسی

***

«اصلاً کوکوسبزی درست می‌کنم!» پیرزن با دمپایی روفرشی کهنه لخ‌لخ به‌سمت یخچال رفت و ادامه داد: «آره؛ کوکوسبزی خوبه.» و همین‌طور که آروم سبزی خردشده‌ی منجمدو از یخچال بیرون می‌آورد، آهی کشید و گفت: «هی احمد آقا! احمد آقا! یادته چه‌قدر از کوکوسبزی بدت میومد؟ یادته هر وقت از دستت حرصم می‌گرفت کوکوسبزی می‌ذاشتم جلوت. یادته همیشه از لج من تا تهشو می‌خوردی؟» با پاهای واریس‌گرفته خودش رو پای اجاق رسوند. نگاهی به تیکه سنگ تو دستاش انداخت. «حالا کو تا این یخش وا شه؟ املت درست کنم اصن.» برای چند لحظه به سبد پیاز کنار ظرف‌شویی خیره موند، ولی منصرف شد. سبزی رو روی اجاق رها کرد و به‌طرف صندلی وسط آشپزخونه حرکت کرد و گفت: «وا می‌شه یخش حالا. کارم چیه؟ می‌شینم تا وا شه.» دستشو روی میز ستون کرد و با ناله‌ای کش‌دار روی صندلی نشست. «آی خدا! این پاها منو کشت!» و بنا کرد به مالیدن ورم زانوش. ناگهان از جا پرید.

- سکته کردم بچه! یه اِهِنی! اوهونی!

- من هر چی داد زدم مامان گلی... مامان گلی... مامان گلنار! نشنیدی. سمعکتو بازم بستی؟!

- از دست این مدرسه بغلیه. بچه‌هاش نه‌ها! ناظمه. نعره که می‌زنه کل کوچه می‌لرزه! یه روز می‌رم با سیم همون میکروفون دارش می‌زنم!

مکثی کرد و بعد پرسید: «از کی اینجایی؟»

- از موقعی که آقاجون داشت از لج شما همه کوکوسبزیا رو به زور قورت می‌داد!

- یادم باشه کلیدا رو ازت بگیرم.

- تقصیر من چیه مامان گلنار! خودت بلند بلند فکر می‌کردی! گوش که چش نیست ببندیش. می‌شنوه دیگه.

- خب حالا. نترس، نمی‌گیرم. چی شده باز امشب اومدی اینجا؟ لابد بازم اون دختر بیچاره رو حرص دادی اونم از خونه پرتت کرده بیرون؛ آره؟

- من همیشه گفتم: من به عزیز رفتم این‌قد باهوشم.

- شما مردا این زبونو نداشتین چی کار می‌کردین؟ باز سر چی اوقاتشو تلخ کردی؟

- عزیز! شما مامان گلی منی یا اون؟ اول بپرس چی شده بعد محکوممون کن!

- محکوم چیه؟ مرد باس نازکش و جورکش باشه که تو نیستی! دیگه من که می‌شناسمت. خودم بزرگت کردم. اون موقع که من مدرسه می‌رفتم، هر روز آقا جونت به هوای من میومد پای دیوار مدرسه. تا صدای غار غار موتور گازیش می‌اومد، بچه‌ها کله‌هاشون می‌رفت تو هم و پچ‌پچا شروع می‌شد. صداش! صداش! می‌اومد شروع می‌کرد خوندن: گلنار، گلنار، کجایی که بی‌تو شد دل اسیر غم، دیده‌ام گهربار... هر بارم فراش مدرسه رو می‌نداختن به جونش. اما ول‌کن من نبود. نه قبل ازدواج باشه‌ها. همیشه نازمو می‌خرید. از دستم دلخور می‌شد اما ولم نمی‌کرد. اگه ما عاشق بودیم، شماها چی‌این؟ پسر! یه نمه گذشت داشته باشی نمی‌میری. یه نمه ابرام داشته باشی ازت کم نمی‌شه.

- چشم متنبه شدم عزیز. قول!

- جون عمه‌ت! مثل همیشه.

- حالا شام چی داریم؟ کوکوسبزی؟

- روتو برم پسر. عین عموت سنگ‌پای قزوینی! ان‌قد امروز فردا نکن. آدم همیشه با خودش می‌گه حالا وقت دارم. اما تا به خودش میاد می‌بینه همه عمر داشته این پا و اون پا می‌کرده.

 - قربون مامان گلی سنگ‌پا شناسم برم. امشبم پناهم بدی فردا می‌رم نصایحتو موبه‌مو اجرا می‌کنم. الانم نمی‌خواد با این حالت وایسی پای گاز. الان زنگ می‌زنم پپرونی بیاره!

- تو آدم‌بشو نیستی.

و تو دلش خوند: گفتی که دیر و زود به حالت نظر کنم، آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی!

***

+ به نظر شما کدوم متن بهتره؟

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۲۸
دکتر سین
قصه‌هاتون شبیه میوه و گله. نمیشه گفت کدوم بهتره. هر میوه‌ای یه طعمی و هر گلی یه بویی داره. من به هر سه تون بیست میدم :)
پاسخ:
آره مثلاً من مثل رز سیاه می‌مونم، مسعود مثل گلابیه! :دی
۲۸ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۱۵ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
هر کدوم یه جوری خوب هستند. دستتون درد نکنه.
پاسخ:
منم از شما ممنونم که وقت گذاشتین و خوندین. :)
دم داورش گرم. :)
اسامی برنده‌ها رو هم می‌زدی. مسعود میگه من اول شدم.
پاسخ:
داور جاش اینجاست! (به قلبش اشاره می‌کند) ^_^
مسعود حرف زیاد می‌زنه! :دی
هر سه تاش خوب بود انصافا، هر کدومش یه زاویه‌ی دید جالب داشت:)
اولین بار که متن اقا مسعود رو تو کانال آقای ناتمام خوندم خیلی اثر گذار بود برام.
پاسخ:
موافقم. چون قالب متنا یکی نیست، مقایسه شاید خیلی منطقی نباشه...
یه چیز داستان اقامسعود گیجم کرد اول حالت عاشقانه داشت بعد یهو زد و گفت معلمش بوده،چطور عاشق معلمش بوده؟
بعد بعد20وخرده ای سال میبینه که ازدواج کرده و بچه کوچولویی داره اصن گیجشدم:|
پاسخ:
می‌بینی تو رو خدا ما با کیا تشکیل رادیو دادیم؟! خخخخ
از جناب مسعود هنری تر بود منتهی من گیج شدم
از پرنده سفیدم قشنگ بود ولی به دل من ننشست راستش ناملموس بود غیرعادی یجورایی یه نگاه تکراری و خیلی تصادفی:)

میانگین بگیرم بنظرم ازشما بهتره و ملموس تر
پاسخ:
قبول دارم. عنصر احساس تو متن مسعود پررنگ‌تره.
ولی متن یاسی هم انصافاً خوبه.
بابت حسن نظرتون خیلی متشکرم. :)
 آشکاره به‌نظرم که با اختلاف بهتر می‌نویسین. کمیش سلیقه‌ایه. بقیه ـش نیست.
از شیوه نگارش و ظاهر متن تا به شخصیت‌پردازی و نسبت محتوا و طول نوشته شما بهتره. حتی به‌نظرم این موضوع که ایده جدید نبوده امتیازِ منفی نیست، چون با‌وجود کلیشه‌ای بودن باز تونستین تمیز و قشنگ درش بیارین. 

نظر داور چی بود حالا؟

پاسخ:
از لطفی که بهم دارین خیلی سپاس‌مندم. :)
کاش قواعد مسابقه رو کمی دقیق‌تر وضع می‌کردیم تا معیارای مقایسه و قضاوت دقیق‌تر می‌شد...
سعید داور نبود که! حکم بود. نقش هماهنگ‌کنندگی رو بر عهده داشت. نتیجه رو رأی گروهی تعیین کرد.
۲۹ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۱۴ سکوتـــــــــ پاییزی
چه نویسنده هایی:)
بنظرم متن هر 3 تاتون جالب بود و قشنگ👌
موفق باشید هر 3 تاتون🌷
پاسخ:
از طرف هر سه نفر تشکر می‌کنم. :)
به به :)
من هر سه تارو خوندم
به نظرم همه متنا قشنگ بودن و نمیشه انتخاب کرد . . .
پاسخ:
ممنونم که توجه کردین و وقت گذاشتین. :)
فکر کردم با یه متن کوتاه طرفم:)
پاسخ:
بلنده؟ نیست که! :دی
حریف چغر بود وسط متن زدم زمین:)
پاسخ:
:)

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی