الرسالة الفخیمة فی توصیفات الضخیمة

شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۲۵ ق.ظ

اون پسره به قیافه‌ش می‌خورد که آدم ناطوری باشه. همیشه ته کلاس می‌شست. هر وقت بهش نگاه می‌کردم، تمرکزمو می‌ریخت به هم! زل می‌زد تو چشام، پلکم نمی‌زد. اون پوست سبزه و ریشا و موهای نامرتب و هیکل غولتشن و دماغ پهن و لبای شتری، تبدیلش کرده بود به گودزیلا! سعی می‌کردم کم‌تر باهاش چش تو چش بشم تا کلاس تموم شه!

از شما چه پنهون، دو ردیف جلوترش یه دختره می‌شست، که با وجود تمام معذوریت‌ها و مقاومت‌های اخلاقی که باید سر تمام کلاسا رعایت کنی، ولی بازم حواستو پرت می‌کرد! چشای روشن و پوست روشن و لباس شنگول منگول و از همه مهم‌تر لبخندی که همیشه رو لبش بود و ازش شیطنت چیکه چیکه می‌ریخت کف کلاس!

ردیف جلو هم یه پسره می‌شست که ترم ۱۰ بود. از این پسرایی که خیلی هم پسر نیستن! یه جوری چشاشو خمار می‌کرد و بهت نگاه می‌کرد که دلت می‌خواست بعد کلاس بری خواستگاریش!!

توی همین ردیف جلو هم یه پسره دیگه بود که همیشه این‌قدر تعجب توی قیافه‌ش موج می‌زد و ابروهاشو این‌قدر موقع حرف زدنم می‌داد بالا، که همش نگران بودم نکنه با این همه نیرویی که به ابروهاش وارد می‌کنه، نکنه ناغافل بند و ریشه‌ی ابروهاش در بره، یه جفت ابروی پیوسته پرت شه هوا! آخه من چیم این‌قدر عجیبه عزیزم؟!

تو ردیفای وسط کلاس یک عدد پاندا هم وجود داشت. جناب پاندا همیشه‌ی خدا با یک ربع تأخیر میومد تو کلاس، با بیست دقیقه تأخیرم می‌رفت بیرون! کلاً دیر از زمین کنده می‌شد. شبیه خمیازه بود قیافه‌ش!

یکی از دوستان هم بود که سرفه‌های منو هم یادداشت می‌کرد. از یه ساعت و بیست دقیقه کلاس، بیست صفحه جزوه می‌نوشت، اونم در سه چار رنگ!! واعجبایی بود برا خودش! کی می‌دونه؟ شایدم هدف خاصی از جزوه‌نویسی دنبال می‌کرد. جزوه که فقط به درد امتحان و پاس کردن نمی‌خوره!

یک عدد دختر ماست هم بود. یه خط در میون میومد کلاس. فک کنم از اینایی بود که ترم یک عاشق شده بود و ترم دو شکست عشقی خورده بود و از ترم سه به بعد هم چند بار خودکشی کرده بود! تا آخر ترم، چل بار اومد بهم گفت غیبتاشو ثبتِ سیستم نکنم، تا حذف نشه.

یه پسره هم بود که خیلی سرمایی بود. همیشه کلاه بافتنیشو تا رو ابروهاش می‌کشید سرش. بیرون کلاس نه‌ها! اون که جای خود؛ توی کلاسو می‌گم. حجابشو کامل رعایت می‌کرد. راضی بودم ازش!

یه پسر دیگه هم بود که همواره پوزخند می‌زد. بدترین بازخورد برای کسی که داره توی جمع حرف می‌زنه، پوزخنده! اصن شخصیتت نابود می‌شه. همش فک می‌کنی پای چشت کثیفه، یا موهات نامرتبه، یا زیپ شلوارت بازه، یا یه چیزی رو اشتباه گفتی! اعصاب معصابمو می‌ریخت به هم!


+ ولی می‌دونم یه روز همینا برام می‌شه خاطره! خاطره‌ای که وقتی یادش می‌افتی، یه خون گرم و تازه توی تک‌تک مویرگات جاری می‌شه! :))

+ بی‌ربط: پیوندها بازنویسی شده و گسترش پیدا کرد! هویجوری!!

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۰۵
دکتر سین
شما استاد این دوستان بودید؟
پاسخ:
یه چیزی در همون مایه‌ها بودیم! :)
۰۵ دی ۹۴ ، ۱۱:۴۴ 😎😎😎BAHAR 😎😎😎
قالب نو مبارک :)
مرسی از لینک کردن :)
^_^
پاسخ:
سپاس! :)
قابلی نداشت! :)

۰۵ دی ۹۴ ، ۱۲:۰۷ مترسک ‌‌
یعنی من در به در اون لینکات شدم :))
این «کاف» همون «کاف» جان خودمونن که زمانی بلاگفا بودن و بعدش وبلاگشونو جمع کردن؟
پاسخ:
:))
نمی‌دونم دقیقاً؛ شاید. :)
:))عجب 
چه بامزه..
حس جالبه ها
قالب نو مبارک:)
پاسخ:
والا! :)
سپاس‌گزارم! :))
۰۵ دی ۹۴ ، ۲۲:۴۵ هولدن کالفیلد
چقدر قالب عوض میکنی! آروم بشین دیگه!!!
پاسخ:
به به به! آقا منور زدین! از این ورا! راه گم کردین؟! :))
سعی می‌کنم؛ اما قول نمی‌دم! :دی
۰۶ دی ۹۴ ، ۰۲:۲۸ نفس نقره ای
من مثه همونم که قیافش شبیه خمیازه ست :))) البته در ابعاد کوچیک! :دی
پاسخ:
وجدانن؟! خخخخخ
۰۶ دی ۹۴ ، ۱۸:۵۴ مدیر جوان
عجب شناخت خوبی از چهره و وجنات دانشجوهات داری:)))
باور کن نصف اون خنده ها و پوزخندها مربوط به مسائل بیرون کلاس هستو هیچ ربطی به شما و قیافت نداره :)) از من دانشجو بشنو....باور کن نصف واکنش چهره ایی که دانشجو ها سر کلاس دارن به خاطر اینه که تو عالم هپروت هستن و بعضا اصلا به درس گوش نمیداده...یهو یه چیزی یادش میاد میخنده:))))
پاسخ:
دیگه کاریه که از دستمون برمیاد! :دی
من خودمم دانشجوام و این چیزا رو درک می‌کنم؛ اما این موردی که عرض شد کلاً روی اعصابه! :\

۰۶ دی ۹۴ ، ۱۹:۱۶ مدیر جوان
مقطعی که شما هستید با کارشناسی فرق داره استاد؛)
چوب کاری میفرمایید:))
پاسخ:
بالاخره تجربه‌ش که کردم!! همین کافیه که حال بچه‌ها رو درک کنم! :)
اول از همه باید بگم که از دیدن لینک خودم خیلی خوشحال شدم چون میدونم شما روی لینک ها حساس هستین.دوم اینکه من همیشه اون دختر ماسته بودم :))))))
پاسخ:
خواهش می‌کنم!
:)

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی