۲۳۷ مطلب با موضوع «احوالات» ثبت شده است

۱. به میمنت و مبارکی یک دونه‌ موی سفید دیگه کشف کردم؛ یه هوا بالاتر از گیج‌گاه راست. شوخی شوخی داریم پیر می‌شیما...

۲. یه استاد داشتیم می‌گفت آدما دو مدلن: batch و online. آدمای batch همیشه یه کوهی از کارای تلنبار شده دارن؛ آدمای online هر کاری رو درست سر موقع خودش انجام می‌دن. من الان مرزهای batch بودن رو به شکلی درنوردیدم که تقسیم‌بندی مذکور به این شکل تغییر پیدا کرده: دسته‌ی اول: onlineها، دسته‌ی دوم: batchها و دسته‌ی سوم: دکتر سین!

۳. امروز شدیداً دلم هوای دخترمو کرده! نمی‌شه آدم زن نگیره، بچه‌دار بشه؟! مثلاً با یه ساز و کاری تو مایه‌های قلمه زدن ازدیاد بشیم!!

۴. آقا! به این ماس‌ماسکای جلوی ماشین که به‌شکل لولایی بالا-پایین می‌ره، جلوی آفتابو می‌گیره که نخوره تو چشامون، سمت راننده پشتش یه جا داره برای مدارک، سمت شاگرد پشتش آیینه داره، چی می‌گن؟! امروز کلی فکر کردم یادم نیومد! از بابامم پرسیدم، اونم کلی فکر کرد یادش نیومد! عجیبه‌ها! :|

۵. در راستای این سؤال؛ ما یه پسر همسایه داریم که ماشالا هزار ماشالا خیلی شیرینه و اردی‌بهشت که بیاد دو سالش می‌شه. اما هنوز درست حسابی زبون باز نکرده. امروز هویجوری شوخی شوخی بهش گفتم نیت کنه و براش فال گرفتم، حافظ گفت: الا ای طوطی گویای اسرار / مبادا خالی‌ات شکر ز منقار. و بعد از ظهرش چند کلمه رو دست و پا شکسته ادا کرد! O_o

۶. و اما دعوت‌نامه: می‌گن آدم وقتی یه کاری رو می‌خواد بکنه، اگه به چند نفر دیگه اعلام بکنه، انگیزه‌ش بیشتر می‌شه. من همینجا اعلام می‌کنم توی عید می‌خوام سه‌تا کتاب بخونم: نمایش‌نامه‌ی مرگ فروشنده‌ی آرتور میلر، رمان خشم و هیاهوی ویلیام فاکنر و رمان عقاید یک دلقکِ هاینریش بُل. باشد که توفیق بیابیم! [:دی] شما رو هم دعوت می‌کنم که بگید عید چه کتابایی رو می‌خواید بخونین و از دیگران هم بخواید که بگن. باشد که مسبب #موج_کتاب‌خوانی_عید در بلاگستان شویم! :))

۱۷ دیدگاه موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۵۴
دکتر سین
ترم اولِ دانشگاه سه واحد ادبیات فارسی داشتیم. یادمه توی اون ترم استادمون بهمون گفت که گاه‌شماری باستانی ایرانی شامل ۱۲ ماه سی روزه بوده. یعنی هر سال ۳۶۰ روز داشته. برای همین ۵ روز آخر سال رو به‌عنوان روزهایی می‌دونستن که متعلق به هیچ کدوم از ماهای تقویم نبودن. به این پنج روز می‌گن «پنجه‌ی دزدیده» یا «خمسه‌ی مسترقه»؛ که می‌شه ۲۵ تا ۲۹ اسفند. به عبارت دیگه اگه من دو سه هزار سال قبل‌تر به‌دنیا اومده بودم، از آخر تقویم می‌افتادم بیرون! :دی

+ میلاد با سعادت خودم رو به همه تبریک می‌گم! ^_^


۱۴ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۵
دکتر سین

اولندش که تولد منه بیست و پنجم. بدویین اگر کادویی کیکی چیزی می‌خواین بخرین، بخرین؛ به هیچ وجه من الوجوه، نمی‌دونستم و پول نداشتم و اینا هم پذیرفته نیست. ضمن این که ارزش مادی هدیه‌ها هم خیلی مهمه. گفتم که در جریان باشین. :دی

دومندش: جونم براتون بگه که توی رادیو بلاگی‌ها قرار بر این شده که عید نوروز رو به کمک شما دوستان و عزیزان جشن بگیریم و ویژه‌برنامه‌ی سال تحویل رو با مشارکت شماها تولید بکنیم. شما به دو شکل می‌تونین به ماها کمک کنین: نوشتن یک پست با عنوان «سازت رو با بهار کوک کن» و یا «تقلید صدا». تا بیست و پنجم وقت دارین که برای ما بفرستین آثار ارزشمندتون رو. اطلاعات بیشتر راجع‌به کمّ و کیف شیوه‌ی مشارکت مخاطبا هم مبسوط اینجا توضیح داده شده. خلاصه که هر چی احساس، انرژی مثبت، نمک، ذوق هنری، استعداد و امثلهم دارین، خریداریم... ^_^


۵ دیدگاه موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۱۹
دکتر سین

یه مدل اخلاق داریم که طرف فکر می‌کنه خیلی حالیشه. حالا این دردش خوردنیه. ته تهش اینه که آدم در برابر این دسته از افراد سکوت می‌کنه؛ یا چمدونم می‌گه بابا اصن ما پاتریک، تو انیشتین! اما مصیبت اونجاست که همین فرد مصرانه می‌خواد به عالم و آدم ثابت کنه که خیلی حالیشه. بر طبق تحقیقات من، این نیسان آبیا رو اساساً با این نیت ساختن که از روی این دسته از آدما رد شن. اگر خواستین این افراد رو در اطرافتون شناسایی کنین، کافیه ببینین که کی همه‌ش داره توضیح می‌ده که چرا پاچه‌ی این و اون مدام تو دهنشه! خب عزیز من! اخلاقتو خوب کن. هم از صرف کردن این همه انرژی برای توضیح دادن رفتارت راحت می‌شی، هم پاچه‌ی اطرافیان سالم می‌مونه. والا به خدا!

+ ببخشید که اعصاب نداشتم! -_-

+ دوستان عزیز! سعی کنین به خودت نگیرین! مطمئناً منظور من شما نیستین! مرسی، اه!!

۶ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۳۵
دکتر سین
شما هم مثل من توی مدرسه عاشق نوشتن با گچای رنگی روی تخته‌سیاه بودین؟ من که دیوانه‌ی گچ و تخته بودم. بین خودمون باشه؛ اصلاً هر وقت موضوع انشا «می‌خواهید در آینده چه‌کاره شوید؟» بود، من می‌نوشتم معلم؛ و مهم‌ترین دلیلم (که هیچ وقت هم توی انشاها بهش حتی یه اشاره‌ی کوچولو هم نکردم) همین گچ و تخته بود!
۱۱ دیدگاه موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۴۴
دکتر سین
فال حافظ گرفتم. این غزل اومد.
رهنمود فال رو خوندم؛ گفته بود: آیا ظواهر امر و هم‌صدایی با جامعه را بر تکامل روحی و انسانی خود ترجیح می‌دهید؟!
و کف کردم...

+ به تفأل به دیوان حافظ اعتقاد دارین؟
۱۱ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۴۳
دکتر سین

نشستیم داریم تلویزیون می‌بینیم. یهو می‌گه: این سه‌تا در آینده زوج هنری خوبی می‌شنا!! نه؟! :||

.

.

.

همین دیگه. حرفی ندارم فی‌الواقع...


+1: یعنی دچار چنان انسداد وبلاگی‌ای شدم که هیچ محلول لوله‌بازکنی نمی‌تونه بشوره ببره!! [:دی] علی‌الحساب همین بچه‌پُست رو داشته باشین، تا یخم کم‌کم وا شه! :دی

+2: کیا تا حالا دچار انسداد وبلاگی شدن؟ تعریف کنن بینیم! :))

تبصره‌ی +2: کیه که نشده باشه؟!!

+3: کامنت‌دونی پست قبل قرار بود بسته باشه. ببخشید که جواب نمی‌دم؛ جوابی هم ندارم فی‌الواقع، جز همین :( ... و سپاس. [گُل]

۹ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۴۸
دکتر سین

۹ دیدگاه موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۳۴
دکتر سین

من امروز یه دونه کاغذ رو خونه جا گذاشته بودم، زنگ زدم از مامانم بخوام یه نگاه کنه ببینه خونه‌ست یا نه؛ گیر داده چی شده که وسیله جا می‌ذاری؟ عاشقی؟ خاطرخواه شدی؟ اسمش چیه؟ خوشگله؟ من می‌شناسمش؟ اگه دور و برت شولوغه آروم در گوشم بگو! تو دانشگاه دیدیش؟ ترم چنده؟ درسش خوبه؟ ...

اگه قطع نمی‌کردم، اسم پسرمم داشت انتخاب می‌کرد!!! :|

۱۶ دیدگاه موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۱۹:۰۸
دکتر سین
تا حالا شده یه جمله مثل پتک گُرُمبی تو فرق سرتون فرود بیاد؟! من امروز یه جمله مث پتک خورد تو فرق سرم! من و بابام توی ماشین بودیم که بابام گفت: حالت خوبه؟
گفتم: شکر! بد نیستم!
گفت: ولی این چند روز همه‌ش اخم کردی! فکر می‌کنم فکرت درگیره!
گفتم: نه خوبم. همه چی خوبه!
گفت: پس دیگه اخم نکن. دو روزه پَکَرِ اخماتم...!
... و من نابود شدم!!! هی می‌گم بابا یه چیزیش هستا!!

+ حتی اگه حالتون بده، بازم لبخند رو فراموش نکنین. دِلایی هستن که با یه آه شما می‌لرزن. چشمایی هستن که با یه ناراحتی کوچیک شما تر می‌شن... آدم باشین! وا کنین اون سگرمه‌های کوفتی رو!! برای خودِ کوفتی‌تون نه! برای بقیه، قوی  باشین!! کوفتیا! :| [چیه؟! با خودمم!!]
+ اولین بارمه که تو یه روز بیشتر از یه پست می‌ذارم! :|
۹ دیدگاه موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۵ ، ۱۸:۱۴
دکتر سین