۹۴ مطلب با موضوع «متفرقات» ثبت شده است

یک. نشد یه بار بگیم شارژ نداریم، نگن برقی یا پولی؟! چرا دوتا واژه‌ی مختلف براشون نمی‌سازیم خودمونو خلاص کنیم؟ این فرهنگستان واقعاً داره چی کار می‌کنه پس؟

دو. هولدن کجاست؟! خبر دارین؟!!

سه. وقتی آپاندیسمو عمل کرده بودم و منو از اتاق عمل آورده بودن بیرون، بابام بالا سرم بوده و من تو حالت نیمه‌هشیار چیزایی گفتم که یادم نیست؛ وقتیم از بابام می‌‌پرسم که چیا گفتم اون موقع، خیلی ملیح می‌خنده و می‌گه: هیچی، مهم نیست! :| الان یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های زندگیم اینه که بفهمم چی گفتم؟!!

چار. بند سه رو قبلاً براتون تعریف کرده بودم؟! 

پنج. این حدوداً یک ساله همین شکلیه. اینا رشد نمی‌کنن آیا؟!

شیش. من اصلاً از سیاست خوشم نمیاد؛ اما اون دوستانی که قصد دارن به احمدی‌نژاد رای بدن، واقعاً جدی می‌گن یا فقط دارن یه شوخی بی‌مزه می‌کنن؟ منظورم اینه گه اینا حقیقتاً دچار آلزایمر هستن یا خودشون رو زدن به فراموشی؟!

هفت. اگه آدم غیرمستقیم پودر لباسشویی بخوره می‌میره؟ چندتا تخمه تو جیب شلوارم بود که یه مزه‌ی به‌خصوصی می‌داد. وقتی خوردمشون یادم اومد که همین‌جوری شلوارمو با تخمه‌ها انداخته بودم تو ماشین!


همین دیگه!

۱۱ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۲۸
دکتر سین

+ از اتاق فرمان اشاره می‌کنن امروز سه‌شنبه‌ست، نه دوشنبه! :دی

۱۴ دیدگاه موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۴۱
دکتر سین

اینجا ته دیوار چینه. سؤالی که پیش میاد اینه که چرا مغولا یه قایق نساختن از اینجا حمله کنن به چین؟! خخخخخ

+ یه جورایی شاید به مناسبت روز مهندس! روزمون مبارک! :))

۱۲ دیدگاه موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۱۳
دکتر سین

دوست عزیزی که «مسئول‍»‍ی!

نمی‌گم که خیال کن پل‌های شکسته شده‌ی بوشهر و خوزستان و کرمان هم یه چیزیه شبیه پلاسکوی فروریخته‌ی «تهران». نمی‌گم این طور فکر کن که روستاهای سیل‌زده‌ی شهرهای «محروم» هم مثل یکی از خیابونای تهرانه که به خاطر حفاری غیراصولی تونل مترو فرونشسته. نمی‌گم که فرض کن تو هوای خوزستان و بوشهر هم مثل هوای تهران، آدم نفس می‌کشه! نمی‌گم برای ژست جلوی دوربین، دو دستی بکوب تو سرت و وااسفا سر بده و گریه زاری کن! نمی‌گم همه‌ی مملک رو بسیج کن و هر لحظه آمار آواربرداری و خسارت جانی و مالی بده!! هیچ کودوم اینا لازم نیست. فقط بیا و فکر کن که انتخابات خیلی نزدیکه... شاید این جوری انگیزه‌ت بیشتر بشه!

+ مرگ به خاطر تنفس گرد و غبار، مرگ خیلی نافرمیه!! :(

+ توی اخبار می‌گفت برای جبران خسارت‌های سیلای اخیر، سهم هر استان 5 میلیارده! رقم خیلی خیلی کوچیکیه برای سازندگی! اینو من که اصن سررشته‌ای ندارم هم می‌فهمم! اینجا تو شهر ما با 9 میلیارد بودجه، فقط تونستن یه پارکینگ بسازن!! اونم نصفه و نیمه... کافیه چندتا از دوستانی که پاداش میلیاردی می‌گیرن، گل‌ریزون کنن!!! اون وقت از جیب «یه نفر» در میاد، می‌ره تو جیب «یه شهر»... به نظر پیشنهاد منطقی‌ای میاد! نه؟!

+ می‌خواستم بگم: ایران فقط تهران نیست. دیدم مردم تهران هم بنده خداها، مثل همه، بدبختیای خودشونو دارن. اصن مردم، همیشه مردمن...

۸ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۱۸
دکتر سین

آقا! یه سری یخچال جدید ال.جی تولید کرده، دیدین؟ توی درش، یه در دیگه داره: Door-in-door. اینو بخوان معادل فارسیشو بگن چی می‌شه؟ در-در-در؟! [آیکون عمیقاً فرو رفته در فکر، با نگاهی خیره به افق]

۸ دیدگاه موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۵ ، ۱۹:۰۹
دکتر سین

پس از وصول دعوت‌نامه، قبول کرده و نگاشتیم، چندان که در ذیل می‌خوانید...


*************


خب شذوع [شروع] میکنم [می‌کنم] چالش رو با توکل به ذات احدیت[!]

حخ [خیابون]

حیلی سردهو [خیلی سرده] مثل ز ارم میلذزم [مثل بز دارم می‌لرزم]

خیابون

الان نزدیک تاکسیم[.] تو تاکسی بنویسم قبوله؟

[دو سه خط آتی توی تاکسی نوشته شده! :دی]

چون جایی که از تاکسی پیاده میشم [می‌شم] به خونه نزدیکه[،] قاعدتا [قاعدتاً] باید دورتر پیاده شم تا بتونم به اندازه ی [اندازه‌ی] مکفی بنویسم.

فعلا [فعلاً] باید وایسین تا برسم.

خب پیاده شدم. شونصد کیلومتر تا خونه راهه تو این سرما [...]

آخه آدم تو این سذما [سرما] با خدش [خودش] از این کزا [کارا] میکهن [می‌کنه]؟

راتش [راستش] یه بار همین مسیر رو با داداشم قدم ردیم [زدیم] و خل خل بازی [خل‌خل‌بازی] دعآوردیم [درآوردیم] و صدامون [صدامونو] ضبط کردیم[.] هر وقت دلن [دلم] تنگ میشه [می‌شه] براش[،] اونو گوش میدم [می‌دم]. الانم خیلی دلم هواشو کرده. گویا شدیدا [شدیداً] سرما خورده. خیلی

[در این‌جا ظرفیت یادداشتی که داشتم می‌نوشتم تموم شد! بقیه‌ش رو رفتم یادداشت بعدی...]

نگرانشم[.]

میدونین [می‌دونین] به چی خارم [دارم] فکر میکنم [می‌کنم]؟ به این که چه قدر تایپ کردن با گؤشی ای [گوشی‌ای] که نیم فاصله ش [نیم‌فاصله‌ش] معلوم نیست کشاست [کجاست] رواعصاب و روأنه [روانه،] اونم برای منی که خره ی [خوره‌ی] ویرایش و اشکال نگارشی نداشتنم[.]

دتام [دستام] یخ زد. توک پنجلام [پنجولام] فریز شده عسما [رسماً!]

خیاپون [خیابون]

اون دوسپانی [دوستانی] که این چالش رو راه انداختن[،] به روح و عوالم پس اغ [از] مرگ اعتقاد دارن؟

حرفم نمیاد دیگه[!]

:|

چه قد [چه‌قد] راه [اینتر اشتباه خورده اینجا!!]

طولانی شد! قبلنم همین قد بود؟

حخیابون [خیابون]

یه ماشین داره برام بوق میزنه [می‌زنه.] وایسین سرمو بگیرم بالا ببینم کیه[؟!]

تاکسی بد [بود]! :دی

خج تذاکسی [فی‌الواقع یادم نمیاد چی می‌خواستم بنویسم!!!! شواهد نشون می‌دن گویا راجع‌به تاکسی هست! :|]

[اینجا دوستم رو تو پیاده‌رو دیدم و چند دقیه‌ای باهاش حرف زدم...]

خب دیکه [دیگه] رسیدم[.] من کلامم [کلاهمم] بیفتو [بیفته] تو این چالش[،] دیگه برنمیگرد [برنمی‌گردم! :دی]

خدافظی


*************

+ چه‌قد سخته تو راه رفتن، تایپ کردن!! خاصه اگر سرما هم از شش جهت مستولی بشه بر تایِپ (اسم فاعلِ تایپ کردنه)!!
۴ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۵ ، ۱۸:۰۰
دکتر سین

خعلی دلم می‌خواست تو چالش پست گذاشتن در حال قدم زدن شرکت کنم، اما مشکل اینجاست که حمل کردن یه پی سی با تمام متعلقاتش و همزمان تایپ کردن با اون همچین بفهمی نفهمی یه کمی سخته! :دی

۸ دیدگاه موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۵ ، ۱۳:۳۸
دکتر سین
خداییش ما ملت ناشکری هستیم! صدا و سیما این همه برامون زحمت می‌کشه، بعد ما قدرشو نمی‌دونیم! تنوعی که در برنامه‌های نمایشی این ایام عزیز در تلویزیون وجود داره، اگر نگیم بی‌نظیره؛ حداقل باید بپذیریم که بسیار کم‌نظیره واقعاً!
فی‌المثل شبکه‌ی یک سیما یک فیلم داستانی بدیع و نو پخش می‌کنه به اسم «قیام توابین»! در همین حین شبکه‌ی پنج در حال پخش فیلم داستانی خوش‌ساخت و هیجان‌انگیز «کعبه‌ی مطلا»ست! مین‌وایل، شبکه‌ی نسیم خلاصه‌ای از سریال مختارنامه رو پخش می‌کنه و شبکه‌ی آی‌فیلم هم که نگران این هستش که کسی ممکنه سریال مختارنامه رو نتونسته باشه در یکی از پنج بار تکرار شبکه‌ی نسیم دیده باشه، با دو قسمت تأخیر به شکل مفصل‌تر پخشش می‌کنه! در ضمن برای آشنایی مخاطبان گرامی با پروسه‌ی تولید اثر گران‌سنگ مختارنامه، شبکه‌ی مستند، پشت صحنه و مصاحبه با عوامل مختارنامه رو مکرر نشون می‌ده!
حالا نه این که شبکه‌های دیگه بی‌نصیب مونده باشنا؛ نه! شما اگه دل بدین به کار و بشینین پای تلویزیون اثرات مختارنامه رو در شبکه‌ی ورزش هم خواهید یافت!
+ به قول آبجی خانوم، فکر کنم اینا قراره از مبحث مختارنامه (!) از ما آزمون کتبی بگیرن! می‌خوان خوب برامون جا بیفته!!
۱۵ دیدگاه موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۸
دکتر سین

ابتدا یک کارت تلفن به مبلغ دو هزار تومان خریداری نمایید. سپس یک دستگاه تلفن عمومی پیدا کنید؛ با استفاده از کارت تلفن به یک شماره‌ی رندوم، ترجیحاً در یک شهر دیگر (و یا حتی یک کشور دیگر) زنگ زده؛ هر کس گوشی را برداشت بگویید: سلام! من به دنبال یک جفت گوش هستم که درد دل کرده، سبک شوم. اجازه هست از گوش‌های شما استفاده بکنم؟ آن‌گاه اگر طرف پایه بود، بنشینید برایش روضه‌ی زندگی و احوالاتتان را بخوانید! آن قدر پیش بروید تا اشک امان یکی از طرفین را بگیرد... صددرصد تضمینی سبک می‌شوید!!!

+ مؤید باشید...! :|

۹ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۱:۰۵
دکتر سین

یکی از بدترین شرایط اینه که بخوای بدون نگاه کردن به اقصی نقاط کیبورد، آی بیم پوینتر (همون نشانگر محل موس توی متن) رو هدایت کنی در جای درست و بخشی از متن رو پاک کنی! خصوصاً این که کیبورد محل کار به علت این که قرار بوده کوچک‌تر از حد استاندارد ساخته بشه، محل و اندازه‌ی برخی از دکمه‌هاش، با کیبوردِ فراخ و وسیع خونه، زمین تا زیرزمین فرق داشته باشه!!


* «قاطی باقالیا»!! همان جایی که نشانگر موس می‌رود! :|

۷ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۰:۱۲
دکتر سین