نوستالژی، فقط روپولی و راز جنگل... ^_^

+ کیا بازی کردن؟ :)

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۰۴
دکتر سین
۰۴ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۱۱ بهار پاتریکیان D:
آقا من اعتراض دارم، 
اینا قاعدتاً باید نوستالژی دهه‌ی شصت و هفتاد باشه ولی منم که هشتادی‌ام اینارو یادمه با کیفیت فول‌اچ‌دی -_-
پاسخ:
چرا اعتراض؟ خوبه که! :دی
چی چی؟؟؟
پاسخ:
بازی فکرین...
راز جنگل رو یادمه
پاسخ:
خیلی خوب بود! ^_^
چی هس؟ 😶
پاسخ:
بازی!
۰۵ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۳۰ کوالای پیر
اونقدرم دهه شصتی نیستا :/
ما هفتادیام بازی میکردیم حتی روپولی الان تو ۸۰یا هم بازی میشه
ولی چقدر جذاب بودن *_*
پاسخ:
نگفتم اکسکلوسیولی برا دهه شصت که! ولی ماهایی که با هم بازی می‌کردیم دهه شصتی بودیم همه! :)
خیلی... :)
من هفتادیم خوراکم اینا بوده:|
پاسخ:
من خودم در لحظه‌ی شروع دهه‌ی هفتاد تنها یک سال و پنج روزم بوده! می‌دونم! ر.ک. جواب کامنت کوالای پیر!! :دی
71 ای ام و راز جنگلو یادمه هنوز
من بازیای فکریمو نگه داشتم
پاسخ:
اگه نگه نمی‌داشتی عجیب بود! خخخ
راز جنگل ^_^
پاسخ:
اون کاجاش، کارتاش... :))
راز جنگل :)))
من دوتا بازی دیگه اینمدلی داشتم، یکیش تنها در خانه بود که سه تا تخته داشت و باید تو سه طبقه دزدا رو میگرفتی، یکی م بود اسمشو یادم نیس، ولی سرباز و جادو و اینا داشت. هر دوتاشم کادو تولد گرفته بودم.
هر بچه ای میومد خونمون میگف بازیاتو بیار و تو طول مهمونی مشغول بودیم با اینا. یادش بخیر. اون اواخر تازه یاد گرفته بودم که تاس رو چجوری بندازم شیش بیاد =)


واقعا حیفه که این بازیا فراموش شدن... 
پاسخ:
وژدانن تفریح استاندارد یعنی همین! :)
صد حیف!
۰۵ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۰۴ کنت دراکولا
اینا خوراکمه!:))))
مخصوصا روپولی!!
پاسخ:
چه‌قد اختلاس کردم من تو این بازی! :دی
۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۰۴ هولدن کالفیلد
یه بازی قدرنادیده هم بود به نام پرواز و تجارت، خدا بوووود!
یه بازی هم من داشتم "جاده ابریشم" بعد از چین راه میفتادی با پول و آذوقه توی مسیر خرید و فروش میکردی و توی رم با قیمت رم میفروختی، هرکس بیشتر کاسبی کرده بود برنده میشد. یه کارتی هم داشتدبه نام توشه، برای هر برتاس ریختن باید توشه میدادی، اگر توشه هات تموم میشد نمیتونستی تاس بریزی، خرید و فروش توشه هم یه قاعده هایی داشت.
پاسخ:
اسم هیچ کدوم به گوشم نخورده بود. اما این توصیفی که از جاده‌ی ابریشم کردی، دهن آدمو آب می‌ندازه جداً. :))
وای خدا :))))))
راز جنگل اصن یهو بغضی شدم واسش
پاسخ:
^_^
من من 
خانه شانس و تاجر کوچولو هم داشتم 
اخ یادش بخیر
پاسخ:
اسم این دوتا رم نشنیده بودم. :دی
راز جنگل :)))))))))))))))
پاسخ:
:))))))
من فکر کنم خیلی نوستالژی ام چون اینی که میگی اصن یادم نمیاد حتی دست بقیه بچه ها دیده باشم :)
ولی رو پولی اگه منظورت همون بیخ دیواری باشه یادمه.

پاسخ:
بیخ دیواری بازی فکریه پسرم؟!! :||
خخخخخ
۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۸ شاهزاده شب
و اوایل دهه هفتاد البته :/
من از شیش سالگیم بازی میکردم :)))
پاسخ:
بله بله... :)
من دخترعموهام و خواهرم راز جنگل بازی میکردن بعد من نخودی بودم کلا همیشه چون از همشون کوچیکترم.
به خواهرم التماس میکردم کاجش رو نشونم بده بعد که نشون میداد به همه میگفتم عکس کاجش چیه :////
از بچگی از مخفی کاری بدم میومد :))
پاسخ:
عی دهن‌لقِ بازی خراب‌کن!! خخخخ
۰۶ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۱ פـریـر بانو
اه لعنتی روپولی! من روزی شوصون بار با مرتضی اینو بازی می کردم!!! بانک داری رو از اونجا یاد گرفتم اصن :)))

رازجنگل کدوم بود؟ خیلی آشناست... حس می کنم بازی کردم ولی یادم نمیاد :/

:: فکر بکر بازی کردین؟ یه سری مهره داشت و اینا. بیشعورترین بازی ای که تو بچگی کردم همون بود! :|مدرسه بهم جایزه داده بود اونم نه یکی! دوتا :/ چقدر مسخره بود آخه -__-
پاسخ:
روپولی از اون بازیایی بود که آدم کاملاً توش غرق می‌شد و ارتباطش با دنیا به‌کُل قطع می‌شد... یادش بخیر. :)
راز جنگل اون بازیه بود که روی صفحه‌ی بازی یه جنگل بود که توی جنگل یه تعداد درخت کاج و یه قلعه بود. توی قلعه یه تعداد کارت بود که هر کارت اشاره به یه داستان داشت: مثل هانسل و گرتل یا سیندرلا و ...
بعد زیر هر کاج هم تصویر کلیدیِ مربوط به اون داستان بود. یعنی هر کاج به یه کارت مربوط می‌شد. مثلاً تصویر کلیدی سیندرلا، یه لنگه کفش بود و تصویر کلیدی گربه‌ی چکمه‌پوش یه چکمه.
بازیکنا با شروع از نقطه‌ی آغاز بازی، راز کاجای جنگل رو یکی یکی کشف می‌کردن (یعنی تصویر زیر هر کاج رو می‌دیدن) و بعد خودشونو می‌رسوندن به قلعه و به‌ازای هر کارت، کاج متناظرشو نشون می‌دادن. حافظه و استراتژی پیدا کردن مسیر بهینه‌ی حرکت برای موفقیت تو این بازی خیلی اهمیت داشت.
برنده کسی بود که بیش‌ترین تعداد کارت رو داشته باشه... :)
+ فکر بکر اسمش خیلی آشناست، ولی بازی نکردم!
۰۶ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۳ פـریـر بانو
اگه راز جنگل همونیه که کاج داره و زیر هر کاج عکس یه حیوونه...بازی کردم :))
پاسخ:
تو کامنت قبلی مبسوط توضیح دادم! :دی
۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۰۳ פـریـر بانو
اوهوم. یادمه وقتی بازی میکردیم اینقدر درگیرش بودیم که خوردن شام و ناهار هم عقب میفتاد! یادش بخیر واقعا :)

:: اوه! خیلی خیلی ممنون بابت توضیح. من بازی نکردم اینو. ولی با این توضیحات معلومه بازی جذابی بوده. بی نصیب ماندیم حیف :| :دی

فکربکر این بود:
http://s5.picofile.com/file/8121280076/%D9%81%DA%A9%D8%B1_%D8%A8%DA%A9%D8%B1.jpg
پاسخ:
و حتی ساعت خوابمون هم به هم می‌ریخت...
:)
۱۰ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۹ فــــ . میم
راز جنگل هیچ وقت تکرار نمی شه :))
پاسخ:
واقعاً هیچ‌وقت... :)
۱۱ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۲۰ بهار پاتریکیان D:
اعتراض از این جهت که اختصاصی کردن این نوستالژی هارو :| :-"
پاسخ:
حالا تو هم یواشکی از اون بغل بیا قاطی دهه شصتیا و هفتادیا! کی به کیه؟! خخخ
من هنوزم بازی میکنم. خواهرم مجبورم میکنه :)
پاسخ:
خوش به حالت! :)

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی