اسپم

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۴۵ ب.ظ

- مقدمتاً:

کسایی که منو می‌شناسن می‌دونن که من یه اخلاق خیلی خاص (بد و خوبش رو نمی‌دونم!) دارم و اون اینه که اگر محیط اطراف ذره‌ای به‌هم ریخته باشه، کلاً توانایی تمرکز کردنم رو از دست می‌دم. مثلاً کافیه که کامپیوتر روشن باشه، اون‌وقت نمی‌تونم کتاب بخونم. یا مثلاً کافیه یه کتاب افتاده باشه وسط اتاق، دیگه نمی‌تونم حواسمو بدم به کامپیوتر. یا مثلاً اگه در کمد باز باشه، تا نبندمش خیالم راحت نمی‌شه! یا اگر دسکتاپ شولوغ باشه، کلاً تا وقتی تکلیف فایلا رو مشخص نکنم، نمی‌تونم خودمو راضی کنم که برم توی this PC!!

ناگفته پیداست که همچین آدمی چه حسی می‌تونه نسبت به اسپم‌ها داشته باشه! فقط جهت اطلاع عرض می‌کنم که چند سال پیش یه ایمیل داشتم که خیلی وقته دیگه خیلی ازش استفاده نمی‌کنم. اما هر چند وقت یه بار که می‌رم سراغش، تمام اسپم‌ها رو پاک می‌کنم و همه‌ی ایمیل‌های جدید رو می‌خونم تا از حالت unread خارج بشه و کنار کلمه‌ی inbox هیچ عددی باقی نمونه!

این داستان در مورد وبلاگم هم صادقه. یعنی به محض این که یه نظر به صورت اسپم می‌بینم، پاکش می‌کنم. اما شما ببین یه همچین شخصیتی (من!) با یه همچین اخلاقی چی تو «این اسپم» دیده، که چند ماهه که هنوز پاکش نکرده! سعی کردم بخشی از طوفان نوحی رو که این کامنت در وجود من به پا کرده در سطرهای زیر بگنجونم...


- و اکنون، اسپم

در خط نخست نویسنده مرقوم فرمودن: Hi؛ و این نشون می‌ده که شخص مزبور برای شروع رابطه قصد داره صمیمیت ایجاد کنه!

در ادامه می‌فرماید: if possible, visit our blog. که یه درخواست محترمانه و حدوداً رسمی به شمار میاد و خواننده رو به این فکر فرو می‌بره که شاید طرف از صمیمیتی که در خط نخست قصد ایجادش رو داشته کمی منصرف شده. شاید هم هول شده و نمی‌خواسته بند رو به آب بده! اما تمام این استنتاج‌ها تا زمانی معتبر می‌نماید که به خط سوم نرسیده‌اید!

در خط سوم شما شاهد یکی از عجایب زبان و ادبیات؛ و غرایب کلمات قصار در زبان انگلیسی هستید: latest sites online money. در واقع نویسنده با همین چهار کلمه چه چیزها که نگفته و چه کارها که با مخاطب نکرده! یعنی شما توجه کن: latest sites، ... بعد online، ... و در انتها money! وااای! من که هر بار به این بخش از این اثر گران‌سنگ می‌رسم از خود بی‌خود می‌شم و دامن از کف می‌دم! کجان شکسپیرها و آگاتا کریستی‌ها و چارلز دیکنزها و غیره که ببینن و یاد بگیرن؟!! کودوم نویسنده می‌تونه به این شکل جفت پاهاش رو تا رباط صلیبی فرو کنه در حلقوم گرامر انگلیسی و چنین فصاحت و بلاغتی ازش بزنه بیرون؟!!

در خط چهارم شما با یک فضای خالی روبه‌رو هستید. در واقع نویسنده شما رو با افکارتون تنها می‌ذاره و بهتون اجازه می‌ده بعد از ضربه‌ای که خط سوم به روح شما وارد آورده، قدری در خودتون تنها بمونین و با خودتون بیندیشین که این اتفاق عجیب چه بود که بر سر شما آمد؟ در واقع نویسنده می‌داند که مخاطب در این لحظه هنوز درگیر هضم پیام بخش قبل هست و نیاز به فراغتی هر چند کوتاه داره تا باز بتونه به ضرب‌آهنگ طبیعی حیات برگرده!

در خط پنجم مرقوم فرمودن I'm waiting for you. نویسنده می‌دونه که تا اینجا تونسته مخاطب رو دیوانه‌ی خودش بکنه و قصد داره به نحوی بیان کنه که حالا که ما رو شناختی پس عزم ما کن! توی پرانتز عرض کنم که نکته‌دانان و سخن‌شناسان بر این باورند که آوردن ضمیر جمع our در خط دوم و سپس ضمیر مفرد I در خط پنجم، نشان از سیری عارفانه دارد از کثرت به وحدت؛ و از ما به من! اینجاست که مولانا هم در تأیید می‌فرماید که من نه منم، نه من منم! ضمن این که صمیمیت سیالی که در این جمله وجود داره این حس رو در مخاطب ایجاد می‌کنه که این محبوب که به ناگاه از ناکجا پیداش شده، با این که دور از دسترس می‌نمایه (!)، چه‌قدر نزدیک و ملموسه!

... و باز فضایی سفید، و دوباره فراغتی با خویشتن خویش که برای مخاطب فراهم آمده! تا بدین‌جا نویسنده مخاطب رو مثل موم در مشت گرفته و این خط خالی و فضای سفید دوم رو قرار داده تا مخاطب بعد از آن آشوب نخستین خط سوم به آرامش خط پنجم خو کنه!

و در خط آخر خداحافظی: Bye. کوتاه و تمام‌کننده؛ مثل شلیک گلوله در شقیقه‌ی مخاطب! این bye یک bye ساده نیست! تو گویی مخاطب بهت همراه با غم رو در چهره‌ی خودش و خونسردی همراه با بی‌تفاوتی رو در چهره‌ی معشوق می‌تونه ببینه!

مجموع این تفاسیر هست که من رو پابند این اسپم کرده و الان چهارماهی می‌شه که دست و دلم نمی‌ره پاکش کنم...


- هشتگ‌

#تمرین_هجونویسی #تفسیر_مثل_معلمای_ادبیات

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۱۷
دکتر سین
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۵۳ هولدن کالفیلد
:))))))))))))))))))
پاسخ:
:) × 20
یاد نقد هایی که از فیلم ها و کتابها میکنن افتادم!
خیلی خوب بود!
پاسخ:
مرسی! :)
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۲ نفس نقره ای
کثرت به وحدت :))))
پاسخ:
:دی
حالا طفلکی خواسته کلاس بزاره واستون :)) 

پاسخ:
اما در عوض طفلکی زده آسفالت کرده اعصاب و روان ما رو! :))
:)))
پاسخ:
:)))
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۳ فاطمه نظری
چه تفسیری!!!
پاسخ:
:دی
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۱ ساکن طبقه 40
دکتر تو معمولیش هجو می نویسی ، وای به اونوقت که بخوای هجوم بنویسی :)))
پاسخ:
نظر لطف شماست! :| خخخخخ
دیگه ببین چه شود! :دی
۱۹ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۵۷ خرید اینترنتی
خخخخخخخ عالی بود ..
پاسخ:
:دی مرسی!
۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۳ سارا سمایی
خیلی عالی بود :)))))))))
پاسخ:
:)))
چقد جالب و قشنگ هجو نوشتید
عالی بود :))))))
پاسخ:
نظر لطفتونه! :)
خیلی دلم می خواد انشاهای دوره ی مدرسه ی شما رو بخونم :)))))    
پاسخ:
:دی
چه خوب، من فکر می کردم فقط خودم اینجوریم. خوبه که یکی شبیه آدم پیدا بشه و وسواس های آدمو داشته باشه.
طنزنویسیت بسیار عالیه. عالیه
پاسخ:
طبق تحقیقات بنده خیلیا این جورین! مرض رایجیه! :)))
نظر لطفته. مرسی! :)
اصلا همش یه طرف اون جای خالی اول که میخواد شما رو با افکارتون تنها بذاره یه طرف :))))
پاسخ:
بعد از اون جمله‌ی شاه‌کار ادبی حتی دو خط خالی هم اگه می‌ذاشت جا داشت! :دی

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی