زندگیکردن در کنار کلاغا سخته. خصوصاً وقتی کامپیوترتون باهاشون مشاع باشه!! + بازنشر
شنیدهین میگن کلاغا همیشه دارن پی اشیای براق میگردن ببرن تو لونهشون؟ هر چیز براقی! قاشق، شیشه، انگشتر، زیپ. بعضی از آدما هم توی زندگی مَجازیشون کلاغن! یه عالمه کانال و گروهو و آدمو دنبال میکنن و همیشه چندصدهزارتا پیام نخونده دارن. بعضی از کانالا رو حتی نمیرسن ماهی یکبارم نگاه کنن. اما شما بگو اگه یک بار به مخیلهشون خطور کرده باشه که بخوان از این گروها و کانالای بلااستفاده بیان بیرون. صندوق ورودی ایمیلشون بهخاطر اینکه آدرسشو برای عضویت توی میلیونتا سایت اَلَکی پَلَکی وارد کردهن، همیشه پر از ایمیلای نخوندهست؛ که هیچوقتم قرار نیست خونده بشن. بازم با این حال فکر پاککردن و حذفکردن عضویتای بیخودی میترسوندشون. درست انگار که از کلاغ بخوای انگشترا و قاشقا و زیپاشو بندازه دور!
+ بازنشر: موقع نوشتن پست امروز هی به این فکر میکردم چهقدر زندگی با کسایی که کلاغبازی درمیارن رومخه! بعد یاد سه سال پیش افتادم که یه مطلبی نوشته بودم که توی مقدمهش به همین «اخلاق ضدکلاغی» خودم اشاره کرده بودم. دیدم بازنشر اون مطلب قدیمی خالی از لطف نیست. بخوانید: [اسپم] :)
++ اون اسپمه رو هنوزم که هنوزه پاکش نکردهم! :دی