بدانیم وقتی میگوییم «دنیا» یعنی «من». ما دنیا را از دریچهٔ احساس و ادراک خود درمییابیم. ما همه چیز نیستیم. ما همه کس نیستیم. ما محدودیم. حتی اگر دنیا را نامحدود فرض نکنیم، حدود آن از حدود درک خودآگاهانهٔ ما بسیار فراتر است. ما همه چیز نیستیم. ما مرکز عالم نیستیم. ما در حقیقت هیچ نیستیم. ما تنها خیالی واقعی هستیم.
و فرمودیم تاریخنگاران بنگارند: وی - قدّس الله نفسه - در بیستوهشتمین سال عمر خویش، یک عدد گوشی، یک فرصت شغلی، دو عدد بچه گربه و مقادیر متنابهی زمان را از کف بداد؛ اما همچنان میخندید...
دکتر با همهی سوالای امثالِ «الان بوی باد خنک چطوریه» و با جوابای «شبیهِ بوی بادِ خنک دیگه» قانعشدنا، با همهی سوالایی که برای دستانداختن میپرسه، با همهی غلطتایپی و املایی گرفتنا و زجرکشکردنا، با ثمانه نوشتنا، همون کسیه که وقتی بحث جدی میشه، با چنون منطق و جدیتی میاد تو کار که آدم حیرت میکنه. دوقطبیِ رادیوبلاگیها، دکترِ البته نه پزشکمون، جمعِ یک به علاوهی سنتون خوشیمن، سالتون پربار :)
پاسخ:
با سپاس از گلولهی احساسات رادیو! ^_^
دوقطبی قدیما اسم بیماری روانی بود، ولی حالا ما تعریف حسابش میکنیم! :دی