۹۴ مطلب با موضوع «متفرقات» ثبت شده است

ضمن این‌که پیشنهاد بنده هنوز به قوت خودش باقیه، گفتم قدری شما رو به تأمل وادارم؛ باشد که رستگار شوید! :)) در تصویر زیر، چندتا «هشت» می‌بینین؟!



+ شاید باورتون نشه؛ اما اگه روی تصویر بکلیکید، در نهایت تعجب تصویر بزرگ‌تر پیش روی چشمان شما ظاهر خواهد شد! :دی

+ خواستم عنون این مطلبو بذارم «فوتوشاپ و من»؛ اما دیدم صلاحیتشو نداره! :)) 

۳ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۵
دکتر سین
یه مدتیه که یه ایده ذهنمو به خودش مشغول کرده؛ اجازه بدین مطرحش کنم ببینم نظرتون چیه؟ می‌تونین مشارکت بکنین یا نه؟
ایده‌ی بنده در یک کلام «نویسندگی مشترکـ»ـه! و معناش اینه که یه داستان بلند یا کوتاه رو به شکل چندنفره باهم بنویسیم. منتها توی این کار هیچ‌کس نباید با دیگری یا دیگران برای نگارش ادامه‌ی داستان هیچ نوع مشورت یا نظرخواهی بکنه و بخشی از داستان رو که به عهده‌شه خودش جلو ببره.

روال کلی کار به این شکله:
۱. نفر اول یه چیزی رو (در حد یکی دو سه صفحه یا پاراگراف) می‌نویسه.
۲. بعد «پاس می‌ده» به نفر بعد! هر کس بدون این که مستقیم با افراد دیگه مشورت کرده باشه به داستان یک یا چند صفحه یا پاراگراف اضافه می‌کنه.
۳. مرحله‌ی ۲ ادامه پیدا می‌کنه تا زمانی که جمع به این عقیده برسن که داستان به اون‌جایی که باید، رسیده!
یه شکل دیگه شم اینه که راوی داستان (اگه خودش جزء شخصیتای داستان نیست) رو یک نفر بنویسه و هر کودوم از شخصیتا رو هم به طور مجزا یه نفر. این طوری دیالوگای داستان جذاب‌تر می‌شه؛ چون تبدیل به دیالوگای واقعی می‌شن! هرچند، شکل کلی کار رو می‌شه به شکل قراردادی تعیین کرد.

توی هم‌نویسی، هر کس باید سعی کنه تمام هنرشو در نویسندگی بروز بده و از تمام المانایی که می‌تونه روایت رو جذاب‌تر کنه بهره ببره. در کنار اون سعی کنه با استفاده از نیت‌خوانی و حس کنجکاوی و خلاقیتش و همین‌طور با مدنظر قرار دادن کار گروهی و روحیه‌ی جمعی (اجتناب از تک‌روی) مهره‌ی مفیدی توی «بازی» باشه. در عین حال، هماهنگی خودش با روال کلی نگارش رو هم رعایت کنه تا اثر، تر و تمیز از آب در بیاد!

این صرفاً یک تجربه است و هر نتیجه‌ای ممکنه حاصل بشه: ممکنه در همون نقطه‌ی شروع با شکست مواجه بشیم. ممکنه اوایل خوب باشه و بعداً لوث بشه و همین‌طور ممکنه نتیجه، یک اثر درخشان باشه. در هر صورت من قصد کردم تجربه‌ش کنم و نیاز به چندتا آدم همراه و هم‌دل دارم.
ناگفته پیداست که مهم‌ترین شرط برای قبول مشارکت در این ایده اینه که ذوق و علاقه‌ی نویسندگی در کنار روحیه‌ی فعالیت گروهی در شما وجود داشته باشه. نویسنده‌ها در این فعالیت از دیگران انرژی می گیرن و به دیگران انرژی می‌دن!
اگه دوست داشتین در این تجربه مشارکت کنین، اعلام بفرمایین!

در آخر عرض شود که من یه چیزایی برای شروع دارم. توی ادامه یه بخشی رو گذاشتم. اگه موافق بودین یه نگاهی بهش بندازین.

+ اگه راجع به اسمی هم که برای این تجربه‌ی گروهی انتخاب کردم (هم‌نویسی - Co-writing) نظر یا پیشنهادی دارین، خوشحال می‌شم بشنوم! :)

مرسی!


۹ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۴:۲۳
دکتر سین

این یادداشت، فی‌الواقع کامنتی بود که می‌خواستم اینجا بذارم، اما دیدم خیلی طولانی شد گفتم پستش کنم. آن‌چه که می‌خونین نظر من راجع به خنداننده‌ی برتره! بفرمایین ادامه‌ی مطلب!

۶ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۲۶
دکتر سین

وقتی بارون میاد، یه حس بغض‌آلود توأم با غمباد و فاز سنگین سکوت رو به آدم القا می‌کنه. اصولاً حس غالب همه در این مواقع عشقولانگی و رمانتیکیّت (مصدر رمانتیسیسم!) هستش؛ اما من دقیقاً نمی‌دونم نقص فنی مال کجامه که تو بارون کلاً شادم؛ همه‌ش تو دلم دارم می‌گم بارو بارو بارونه هی! :دی


+ بعد از یه تابستون به‌شدت گرم و کم‌بارش، بارون خوبی بارید! خدایا مچکریم!


۲ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۵۶
دکتر سین