تصمیم ننه؛ سیزن ۱، پارت ۲ :|
يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۸ ب.ظ
عاقد: سرکار خانوم ننه نرگس! آیا به بنده وکالت میدین شما رو با مهریهی یکهزار و سیصد و بیست و دو تاغار ماست فرد اعلای تازهی گوسفندی، یکهزار و سیصد و بیست و دو تاغار ماست چکیده و مقادیر متنابهی قرهقوروت و سرشیر، به عقد جناب آقای ممد آقای ماستبند در بیارم؟ آیا بنده وکیلم؟
ننه: والا ننه، با اجازهی بزرگترای جمع، که خودمون باشیم، خودم و ممد آقا رو میگم، و با اجازهی کوچیکترا، که اجازهی اونا هم دست ماست، بـــــــــــــله!
لی لی لی لی لی! :|
عاقد: مبارکه ایشالا! عروس خانوم گویا خیلی عجله دارن! همون بار اول قضیه رو یارو کردن! مبارکه! مبارکه!
ننه: عهوا! ذلیلمرده! چرا ماتت برده تو؟! بگو اون کله ماستو بیارن رو سر عروس دوماد بسائن! یکیم بیاد این ماستایی که شاباش دادنو از رو زمین جمع کنه!! دست و پامون لیچ افتاد!! خودتم مجلسو گرم کن دیگه ننه! خدایی نکرده عروسی ننهتهها! یخ کردن مهمونا!!
مراد: ننه! کله ماست چیه؟ کله قند! ماست شاباش دادن؟ پول باس شاباش بدن! ننه! چرا اینقد عروسیت توهمآلوده ننه! چرا اینقد ماست از در و دیوار میچکه ننه؟! این ماستا چیه رو سر و کلهت مالیدی ننه؟ ننه! آخرشم کار خودتو کردی؟ آبرومونو کردی تو سلط ماست؟ اعتبار سلطون خانو توی بازار به دو سیر سرشیر و یه کف دست قرهقوروت فوروختی؟ حالا میخواستی زنش بشی خب بشو! این دادار دودور و لباس عروس و مراسمت چی بود دیگه ننه؟!
ننه: بت گفته بودم فوضولی موقوف! ولی انگار تو با حرف آدمبشو نمیشی! باس یه بار پاتو قلم کنم، تا این قد از گیلیمت نزنه بیرون! ممد آقا! ممد آقا! کجایی؟ بیا یه درسی به این کرهخر من بده که یه وجب روغن روش وایسه! ممد آقا! ممد آقا! ممد آقا! ...
[و مراد خیس عرق از خواب میپره!!]
۹۴/۰۹/۲۲