نقاب بلاگر؛ تابو یا ضرورت؟

پنجشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۲ ب.ظ

ما وبلاگ‌نویسا عادت کردیم هم دیگه رو با اسمای «غیرواقعی» بشناسیم و صدا بزنیم. بعضیامون احتمالاً با این کار احساس امنیت می‌کنن. بعضیا به اسم مستعارشون دل‌بستگی خاصی دارن و بعضیا هم صرفاً هم‌رنگ جماعت شدن. دلیلش هر چی که هست، به‌نظرم خیلی منطقی نیست.

+ شما فکر می‌کنین چرا اکثر قریب‌به‌اتفاق وبلاگ‌نویس‌ها با اسم مستعار وبلاگ‌نویسی و وب‌گردی می‌کنن؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۵
دکتر سین
۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۸ هولدن کالفیلد
انگلیسها خیلی کارها رو بنا به سنت انجام میدن، مثلا توی مسابقات تنیس ویمبلدون همه باید سفید بپوشن!
اینم مثل اونه، دلیلی نداره، سنت شده!
پاسخ:
قبول دارم سنت شده و خیلیا صرفاً چون بقیه انجامش می‌دن، انجامش می‌دن (!) ولی سنت‌ها هم بنا به دلایل خاصی، خواه درست یا غلط، شکل می‌گیرن. حسم بهم می‌گه این سنت، یه سنت اشتباه، یا حداقل سطح پایینه که ریشه در «فرهنگ» ماها داره. می‌دونی؟! سوءاستفاده‌گرا زیادن، فک می‌کنم!
۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۸:۲۲ مترسک ‌‌
من از سال 1386 که استارت کارمو زدم تا همین یک سال پیش که «یک مترسک» به دنیا اومد با اسم و فامیل و حتی عکس واقعی خودم فعالیت می‌کردم اما خب یه ماجراهایی برام پیش اومد که وادارم کرد هویت خودمو مخفی کنم و به قول هولدن برم توی فاز «سنت»...
پاسخ:
چه ماجرایی؟ خواستگارا پاشنه‌ی خونه‌رو از جا در آوردن؟!! :)))
بهت حق می‌دم. جو، جو مناسبی نیستش!
+ فاز سنت؟! :))
+ قدمتت تو حلقومم!! :))
۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۸:۲۹ هولدن کالفیلد
سنت سطح پایین و بالا نداره، سنت، خوب و بد داره، این سنت اگر بده باید استدلالی بیاری که من بدونم بده! وگرنه که به حیاتش ادامه میده! :دی
پاسخ:
می‌دونی دلیل اصلی من برای طرح این سؤال اینه که توی خیلی جاهای دنیا همه به راحتی اسمشون و هویتشون رو همه‌‌جا دارن. ولی ما به‌خاطر این سنت، مجبوریم مثل کارگرا که موقع رفتن سر کار، لباس کار می‌پوشن، موقعی که می‌خوایم بیایم اینجا، نقاب بزنیم!
۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۹:۰۸ مبهم الملوک
بنظرم این یه سنت نیست
این یه انتخابه.....یهروزی یه نفری اینجوری پسندیده بقیه دیدن و شاید هم پسنیددن
نمیشه گفت اشتباه......اینجا راهیه برای اینکه خودمون باشیم ...برای اینکه خودت باشی...نیاز نیست اسم و فامیلت خودت باشه....اسم های مستعار میشن نشان شخصیت اون فرد...میشه نشان روح اون فرد...میشه روزهایی که خودش میسازه....اسم و فامیل خودمون از بچگی باهامون بوده..و حق انتخابی درش نداشتیم ...اینجا برای خیلی ها میشه جایی که خودشون خودشون باشن ...نه فقط از لحاظ چهره و فامیلی بشن یکی که شبیه خانواده هاشونه
نبود خیلی از فامیل ها خیلی چیز های حاشیه ای رو ازمون دور میکنه....
اینجا شده یه شهر .....یه شهر که عقاید و انتخاب ها با منطق دیده میشه ....من اینو یه سنت نمیدونم ...البته برداشت هر فرد ارز سنت فرق میکنه
من نمیتونم بگم حرف شما اشتباهه چون برداشتتون رو از سنت نمیدونم
من خودم اسم مستعار رو برای علایق خودم انتخاب کردم..اینکه کسی ندونه کیم ...... اینکه تصورات ادما رو ببینم ...اینو دوست دارم ....گسترش خیال ادما 
#با عرض پوزش فراوان ...اولش سلام نکردم
پاسخ:
درست و غلط بودنش برای من مسأله نیست. مسأله‌ی من اینه که چرا برای این که خودمون باشیم، باید از دوستان و آشناها قایم شیم؟!! (وقتی می‌گم چرا، دنبال چون نیستم. فقط دارم از اوضاع انتقاد می‌کنم!!)
اصطلاح سنت رو من به کار نبردم، هولدن خان فرمودن. از ایشون بپرسین منظور دقیقشونو!! :))
خواهش می‌کنم؛ علیک سلام! :)
۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۹:۲۴ مترسک ‌‌
خواستگار =)) مزاحم داشتم، مزاحم ناجور هم داشتم؛ این مطلبم (http://1matarsak.com/post/114) رو یادته که؟ اینو ضرب در 500 کن ببین چی می‌شه، همچین جونوری بودن :| یه تیم بودن :|
این ترکیب «فاز سنت» رو علمای رشته ادبیات بهش میگن «ترکیبات مترسک‌درآوردِ پست مدرن»! :D
حالا چرا حلقوم؟ :))
پاسخ:
«خواستگار نداشتم؛ مزاحم داشتم!!» هر کی ندونه فک می‌کنه دوتا دخدر خانوم دارن صوبت می‌کنن!! خخخخخخخ
یه تیم جوونور! خدا به دور! :))
زین‌پس به‌جای واژه‌ی بیگانه‌ی پست‌مدرن بگویید پسامدرن!!!!!!!!! (چه‌قدر فارسی شد واقعاً!)
حالا چرا حلقوم نه؟! :دی
نظر شخصی خودم رو میگم: من اینجا حرف هایی می زنم که توی دنیای واقعی حتا یک کلمه اش رو نگفتم و نمیتونم بگم.آدم های اطرافم فکر میکنن خل شدم.خخخ
برای همین نمیخوام کسی من رو بشناسه
پاسخ:
می‌فهمم! اما کاش می‌شد راحت‌تر بود!
راستش بنظرم یکی از دلایل اینه که وبلاگ نویس ها نمی خوان همونجوری که تویه فضای حقیقی مورد قضاوت قرار می گیرند، اینجا مورد قضاوت قرار بگیرن.
یکی دیگه هم اینه که بلاگرها معمولا افکاری رو اینجا مینویسن که خصوصیه. نمی خوان ملت بفهمن که این احساسات لوس ماله کیه :))
پاسخ:
با بحث قضاوت موافقم! 
احساسات لوس رو هم خوب اومدی! دوس داشتم! :))
۰۵ آذر ۹۴ ، ۲۱:۴۱ 😎😎😎BAHAR 😎😎😎
من اون اول اشتباه کردم و با اسم و فامیل شروع به نوشتن کردم !
الان حتی اگه بخوامم نمیتونم از لقب استفاده کنم!
ولی یه خوبی که مجهول بودن داره اینه که میتونی راحت تر حرف بزنی!
پاسخ:
مگه می‌خوای چی بگی آخه؟ البته درک می‌کنما. جایی که «بعضی از» خط قرمزای بی‌مورد همه‌جا توی دست و پا هستن و از طرفی هم همه دماغشونو می‌کنن توی زندگیت، حق داری احساس خفقان داشته باشی و وبلاگ رو جایی بدونی که می‌تونی توش یه نفس راحت بکشی؛ حتی برای گفتن حرفا و احساسات ساده و روزمره!
۰۵ آذر ۹۴ ، ۲۳:۱۴ نفس نقره ای
من اسمم مستعاره ولی آدرس وبلاگم تو بیو اینستا هست! هویجوری دو هویته عادت کردم :))
پاسخ:
منم خیلی برام مهم نیست کسی اینجا اسمم رو بدونه یا نه. کما این که بعضی‌ها هم می‌دونن! ولی خیلی با این چیزی که شما بهش می‌گی دو هویته بودن، نمی‌تونم کنار بیام.
بخاطر فک وفامیل اقا:)))
پاسخ:
امان از دست این فک و فامیل! :))
گرچه من هرجا بخوام بدون ورود به بیان نظررزارم اسممو مینویسم باقی هم میدونن!!
اما سلایق ادما فرق داره دنیای درونشون بادنیای ارتباطیشون فرق داره حسی که موقع نوشتن ره دین فک کنی که فلانی هنم میخونه ازادیو ازادم میگیره!حالا هرحرفی باشه
پاسخ:
آخراش یه کم نامفهوم بود. اما تا اونجایی که می‌شد فهمید، حرفت درسته. ولی بازم دلیل نمی‌شه در این «مقیاس» شاهد همچین چیزی باشیم...
۰۶ آذر ۹۴ ، ۰۹:۳۶ مترسک ‌‌
پسرا نمی‌تونن مزاحم داشته باشن؟ :|
پاسخ:
چرا! ولی نوعش با مزاحمتایی که برای دخترا ایجاد می‌شه متفاوته دیگه! می‌شه یه چیزی تو مایه‌های مزاحم تلفنی، حالا شاید یه کم شدیدتر!
نگو که از «اون نوع» مزاحمتا داشتی که کلاً فرضیات مسأله می‌ریزه به هم! خخخخخخخخخ

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی