مازندران از کودوم طرفه؟!

چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۰ ق.ظ

یک. اُپنینگ

دیدین هر کسی یه سری داستان تکراری دربارهٔ زندگیش داره که برای همه تعریف می‌کنه.

مثلاً بابای من تا حالا شیشصد بار داستان مهاجرت خونوادهٔ بابا بزرگمو به شاهرود برام تعریف کرده.

تک‌تک جزئیات مسیر،

شهرایی که توش استراحت کردن،

شهرایی که بدون توقف ازش رد شدن،

طولانی بودن سفر تهران-شاهرود تو سال ۵۲،

و کلی ریزه‌کاری و نکتهٔ دیگه که هر بار بیان می‌شه.

هر بار

بدون ذره‌ای تغییر

و با ترتیب مشخص.

انگار قرآنه که نشه پس و پیشش کرد.


دو. استوری آو ماین

داستان تکراری زندگی من...

اصلاح می‌کنم:

«یکی از»

داستانای تکراری زندگی من که دربارهٔ خودم برای همه تعریف می‌کنم

- و شاید بعضی از شماها هم به‌واسطهٔ آشنایی مجازی با من قبلاً ازم شنیده باشینش -

اینه که:

من دورگه‌ام.

مامان و بابامم دورگه‌ان.


سه. سینونیم اند کلَریفیکِیشن

لازم به ذکره که منظور در اینجا از دورگه، دورگهٔ بین‌المللی نیست!

دورگهٔ فرامرزی نه!

دورگهٔ داخلی.

وطنی.

کسی که باباش مالِ یه شهره، مامانش مال یه شهر دیگه‌ست.


چار. کانتینیوئِیشن

من خودم شاهرودیم.

مامان، شاهرودیه؛ بابا، لَویزونی.

مامانِ مامان یزدی بوده؛ بابای مامان شاهرودی.

مامانِ بابا تهرانی بوده؛ بابای بابام لَویزونی.

بابای بابای بابامم محلاتی بوده.

شاهرود، لویزون، یزد، تهران، محلات.

کی می‌دونه؟

شاید اگه عقب‌تر برم به جاهای دیگه هم برسم.


پنج. پارازیت!

* همیشه اینجای داستان توی ذهنم یاد شعر سهراب می‌افتم

«نسبم شاید برسد

به گیاهی در هند

به سفالینه‌ای از خاک سیلک

نسبم شاید به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد»

:|


شیش. لیدِرِلی

این موضوع که وقتی از هر طرف می‌رم جلو به یه نقطه از ایران می‌رسم برام جذابه.

شنیده‌ین می‌گن همه‌جای ایران سرای من است؟

خب این مصرع literally دربارهٔ من صادقه.

بعضی وقتا دلم می‌خواد تا تهش جلو برم ببینم چی می‌شه.

از کجا اومدم.

پدرا و مادرام چه جور آدمایی بوده‌ن؟

داستان زندگی‌شون چی بوده؟


هفت. سو وات؟!

شاید بپرسین خب که چی؟

الان می‌گم خب که چی.

تو خونهٔ ما در خلال مکالمات روزمره یه اصطلاحی به‌کار می‌ره تحت عنوان «ناشور نامال».

ناشور نامال یعنی کثیف،

نامرتب،

شلخته.

تا حالا روش (= روی آن) زوم نکرده بودم.

چند روز پیش که بحث تمیزی اتاق من بود (!) برخوردیم به این ناشور نامال.

یک آن به این نکته دقت کردم که چرا در اطرافم این اصطلاحو کم می‌شنوم؟

به سرم زد برم ببینم ناشور نامال کجاییه.

با توجه به بِلا‌بِلابِلاهای فوق فکر می‌کردم اینم حتماً یه اصطلاح شاهرودی

یا لویزونی

یا یزدی

یا تهرانی

یا محلاتی باشه.

گوگل کردم.

فهمیدم مازنیه!

- مازنی یعنی مازندرانی -

از وقتی فهمیدم ناشور نامال مالِ هیچ‌کدوم از شهرای پنج‌گانهٔ ریشهٔ من نیست،

دارم فکر می‌کنم از کدوم طرف باید برم که برسم به مازندران!

نمی‌دونم می‌رسم اصلاً یا نه؟!

هشتگ دغدغه‌های متعالی

موافقین ۱۳ مخالفین ۱ ۹۹/۰۹/۱۲
دکتر سین

یه ذره بالا‌تر سمت چپ می‌رسی به مازندرون.

من همیشه دلم می‌خواست پخش و پلا باشیم ولی متاسفانه ریشه همه اجدادم 

به خود تبریز می‌رسه، حتی دو وجب اون ورتر از تبریزم نرفتن هیچ وقت.

خودمم تا ۱۶ سالگی تو خونه‌ای زندگی می‌کردم که پدربزرگ پدرم ساخته بود. سال ۴۲ فوت کردن ایشون:) دیگه حساب کنین چقدر قدمت داشته خونه.

پاسخ:
تبریزیا آدمای خیلی خوبی‌ان. «متأسفانه» نگو. :)
خدا بیامرزه پدر بزرگتونو.
این اصالت داشتن و ریشه داشتن توی یه نقطه از دنیا هم حس جالبی باید باشه.من چون ریشه‌های متکثری دارم، نسبت به هیچ شهری عرق و تعصب ندارم. نمی‌دونم این الان خوبه یا بد.
۱۲ آذر ۹۹ ، ۰۲:۴۳ פـریـر بانو

والا من مازندرانی‌ام ولی این کلمه رو نشنیدم تا حالا! :| :)) 

شاید واسه مناطق دیگهٔ استانمون باشه :)

پاسخ:
من بی‌تقصیرم. گوگل گفت مال مازندرانه. :)

من یه بار انقدرررر عقب رفتم که خوردم به لبنان و سوریه. یعنی یه چیزی خیلی خیلی فراتر از بابایِ بابایِ بابایِ بابایِ بابام! از اونجا به بعد دیگه تصمیم گرفتم همین جلوها بمونم و کاری با اون عقب ها نداشته باشم :) 

پاسخ:
بابا خارجی :دی
۱۲ آذر ۹۹ ، ۱۲:۰۷ هیـ ‌‌‌ـچ

رسماً نقشهٔ شمال، شمال‌غرب و اندکی شمال‌شرق ایران رو توی خانواده جمع کردین! :))

پاسخ:
و البته مرکز. یزد مرکزه. :))
۱۲ آذر ۹۹ ، ۱۳:۱۱ هلن پراسپرو

چه جالب D:
شبیه یه سری از آمریکایی ها که جهان وطن(؟) هستن. یه نیم رگ اروپایی، یه نیم رگ سیاهپوست، یه طرف چینی مهاجر...

پاسخ:
تقریباً می‌شه همون، در مقیاس ایران! :)
۱۲ آذر ۹۹ ، ۱۳:۳۸ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

چقدر بین‌المللی:/

پاسخ:
بین‌المللی که نیستم. اما بین‌الشهری چرا! :| :دی

ناشور که همون نشسته باشه رو مادربزرگ‌های منم می‌گن و ما اصالتا و کلا و از همه طرف اراکی هستیم. از اونجایی که اراک و محلات به هم ربط دارن، به نظرم از این طرف زودتر برسید. چه اینکه واقعا برام تعجب‌آور بود که نوشته بود گویش مازنی.


+ فقط یه انتقاد: من این سطح از تهاجم فرهنگی رو تو پست درک نکردم.

پاسخ:
خودِ ناشورِ تنها رو تو شاهرودم استعمال می‌کنن. به قول شما همه‌جاییه. اما ناشور نامال نداریم این طرفا.

+ انتقاد وارده. عذر می‌خوام. ممنون بابت تذکر. سعی می‌کنم تکرار نکنم. :)

سلام علیکم

کلاً لهجه و اصطلاحات شاهرودی تا حدودی به لهجه‌ی مازندرانی شبیه است، اما یعضی اصطلاحات هم ممکن است قدری قومی و قبیله‌ای باشند، یعنی توسط بخشی از اهالی یک منطقه استفاده شوند. جالب است که در یعضی روستاهای شاهرود که به سمت شرق متمایل هستند، لهجه و اصطلاحات خراسانی رایج است که ممکن است در میان خود اهالی شاهرود چندان رایج نباشد.

پاسخ:
سلام
آره، درسته. شاهرود فقط از نظر جغرافیایی جزء سمنانه. هیچ چیش به هیچ جای سمنان ربطی نداره. بیش‌تر با شمالیا قرابت دارن.
۱۲ آذر ۹۹ ، ۲۱:۵۹ عرفان‌‌ ‌‌‌‌

پس منطقه شمال رو در دست گرفتید (:

پاسخ:
آره خلاصه کاریه که از دستمون برمیاد. :)

ولی من یه بار ازکنار شهر شما گذشتم هروقت اسمش میاد یاد گرگان میوفتم ( یکمی از دور متفاوت بنظر میرسید  با شهردیگری های سمنان)ربطی نداشت ولی خو ربطش تو بی ربطیشه:))

پاسخ:
خیلی بی‌راه هم نیست. شاهرود - خصوصاً سمت شمالش - از نظر فرهنگی و آب و هوایی و ... به گرگان خیلی شبیهه. :)
۲۱ آذر ۹۹ ، ۱۲:۰۸ هیـ ‌‌‌ـچ

اون قدر زیاد بودن یزد رو کلاً یادم رفت :))

پاسخ:
:))

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی