حسن

يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۲۵ ب.ظ

حسن از اون بچه‌های تخس دبیرستان بود. از اونا که کتک زدن و کرم ریختن و اذیت کردن بقیه، اونم بی هیچ دلیلی و فقط برای خوش‌گذرونی، کار هر روزش بود. نمی‌شد بگی از نظر اخلاقی منحط بود؛ اما شوخیای کمر به پایین و الفاظ رکیک جزء رژیم غذایی همیشگیش بود.

بعد از دانشگاه شاید کلاً به تعداد انگشتای یک دست دیدمش. اونم فقط طی یکی دو سال اول. دیگه بعدش ملاقاتی نداشتیم تا این‌که یکی دو ماه پیش بعد از حدود ده دوازده سال دوباره اتفاقی همو دیدیم.

اندام ورزیدهٔ دبیرستانو زیر چندده کیلو چربی دفن کرده بود، ریش نسبتاً بلند گذاشته بود و شلوار پارچه‌ای و پیرهن ساده پوشیده بود. در یک کلام تیپی داشت که با دوازده سال پیش زمین تا آسمون فرق می‌کرد.

می‌دونستم که باباش تو نیروی انتظامیه. انگار اونم شغل پدرشو ادامه داده بود و پلیس شده بود. شغلی که دوازده سال پیش اگر از خودش و هم‌کلاسیاش می‌پرسیدی، جزء بیست‌تا حدس اولشون به‌عنوان شغل آینده‌شم نبود. در حالی‌که نقطهٔ مقابلش، یعنی سردستهٔ خراب‌کارا و خلاف‌کارا، قطع به یقین همون اولای لیست قرار می‌گرفت! :دی

و شگفتی من از گردشِ روزگارِ حسن وقتی بیشتر شد که دیروز برام یه اس‌ام‌اس تبریک عید فرستاد که با «امام خامنه‌ای» شروع می‌شد.

روزگار عجیبیه جداً...

موافقین ۱۸ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۱۹
دکتر سین

حرفی ندارم 😶😶😶

پاسخ:
😶

غیر ممکن غیرممکن نیست

و اینکه هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست

 

+دیگه جمله فاخر یادم نمیاد :d

 

++لاک جیغی بوده واسه خودشا!!!

پاسخ:
این جملهٔ فاخر برای این موقعیت چه‌طوره؟ خواهی نشوی رسوا هم‌رنگ جماعت شو! :دی

حسن زمانه‌ات را بشناس دکتر جان :)

پاسخ:
روحانی؟! :دی

تغییر یا تقطیر؟

شاید بدی هاش رو تقطیر دادن 😑

پاسخ:
یعنی بدی‌هاشو از گاز به مایع تبدیل کرده‌ن؟! :تفکر
شاید منظورت تبخیره! یا شایدم تصعید! :دی
۱۹ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۲۷ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

من الان دوست‌های دبیرستانم رو می‌بینم از این حجم از تغییری کردند، از این حجم از تناقضی که با پیش‌بینی‌های اون موقع داشتند دهانم باز می‌مونه! و خیلی هم نگذشته از اون روزها!

پاسخ:
انگار همه‌مون از این حسنا داریم دوروبرمون.

بهرحال آدما دست‌خوش تغییر می‌دن با گذشت سال‌ها.

اما تغییرات بعضیا اونقدر نمودار رشدش دور از ذهنه که آدم سنکوپ می‌کنه.

پاسخ:
من سنکوپ نکردم. هنگ کردم. نمی‌دونستم الان دوربین مخفیه یا واقعی! :|

#پذیرای تغییرات آدم‌ها باشیم

#محیط خجالت‌دهنده‌ی دیگران نباشیم. ((:

#نه به خشونت علیه تغییرکنندگان

البته منظورم این نیست که شما این‌ کارا رو کردید. کلا نکته‌ای بود که خواستم با اجازتون اضافه کنم به پست. (:

پاسخ:
من در پوستین خلق نمی‌افتم. زندگی خودشون به خودشون ربط داره. فقط هضم این میزان تغییر و شکلش برام یه‌کم سخت بود. وگرنه به من چه. هر کی هر جور دوست داره زندگی کنه.

همیشه تغییرهای این چنین برام جذاب بوده و هست. :)

من همونقدر که ذهن غیرقابل پیش‌بینی و حتی رفتار غیرقابل پیش‌بینی دارم تیپ و کلیت قابل پیش‌بینی دارم و شخصیت ثابتی داشتم طی این سالها.

پاسخ:
از یه نظر آره؛ یه جورایی جذابه. خصوصاً برای این‌که تبدیلشون کنی به موضوع کتاب و فیلم‌نامه. :دی
۱۹ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۳۱ مترسک ‌‌‌‌‌

ما هم دوستی داشتیم با همین جزئیات رفتاری، خیلی هم پسر باهوشی بود و اتفاقاً ذاتش هم برخلاف ظاهرش، خوب بود اما خب شر بود دیگه... منتها با این تفاوت که ماجرای میثم ما مثل حسن شما ختم نشد؛ تابستون سال دوم دبیرستان دیگه برای سال سوم ثبت‌نامش نکردن و اونم دیگه کلاً قید درس خوندن رو زد و ازش به کل بی‌خبر بودیم تا اواخر ترم اول دانشگاه بودیم که شنیدیم توی یه دعوای خیابونی با قمه کشته شده...

پاسخ:
ای بابا! خدا بیامرزدش.
این حسن ما هم ذاتش بد نبود. اما خب خیلی شرور و کرمو بود. با الانش خیلی فرق داشت. می‌دونی؟
۱۹ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۲۱ بهارنارنج :)

ازین تضادا و نظاهرا تا دلتون بخواد فراوونه

 

چرا همه فکر میکنن عوض شده؟:))))بابا خیلیا رو میشناسم عوض نمیشن فقط براشون به صرفه ایت این ظاهر داشته باشن

پاسخ:
ترجیحم اینه که حُسنِ ظن داشته باشم به بقیه. با این حال دربارهٔ حَسَن مدام این فکر میاد تو سرم که این حجم از تغییر ظاهر آیا با تغییر درونی همراه بوده یا صرفاً یه هماهنگ شدن با شرایط برای منافعه؟
البته در کل ربطی به من نداره. من فقط در همون موضع تعجب و حیرت از میزان تغییر باقی می‌مونم...

این حسن شما از پیرلوی فوتبالیا هم عجیب‌غریب‌تر بوده که. :/

بعد من با پیرلو هنگ می‌کنم که چطوری یهو نظرش بعد از هفت سال عوض شد و تصمیم گرفت مربی بشه.

 

پاسخ:
یه خرده این با اون تفاوت ماهوی داره. حسن ما باید کلهم شخصیتشو شخم زده باشه تا به اینجایی که الان هست برسه؛ اما پیرلو فقط باید بزنه زیر یکی از جملاتی که گفته -- که تازه شاید همون یه جمله رم از روی هیجان یا به‌خاطر خنده گفته باشه...
۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۴۸ شاهزاده شب

عجب :/

پاسخ:
والا :\

آقا من قضاوت نمیکنم ولی...خب...هیچی

پاسخ:
منم سعی می‌کنم نکنم. اصن همون هیچی که گفتی!
۲۱ مرداد ۹۹ ، ۰۳:۵۲ گیلبرت ‌‌

حقیقتا اخیرا اینقدر این مدل آدم‌ها رو در شغل‌های انتظامی دیدم که کم کم دارم فکر میکنم ویژگی‌هایی که گفتین از شروط استخدامیشون هست

پاسخ:
آره؛ عجیبه واقعاً.
در همین راستا؛ یکی دیگه از دوستان دبیرستانم هم هست که اونم خیلی شر وشیطون بود و معلما رو خیلی اذیت می‌کرد. حالا خودش معلم شده! :دی
اون می‌گفت بین معلما هم این موارد زیاد دیده می‌شه.
۲۵ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۴۲ کنت ویلیام

اتفاقا همینجوریه گردش روزگار:)

پاسخ:
آره؛ اما قبول کن این مورد دیگه خیلی «گردش» بوده...
۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۵۲ کنت ویلیام

حتی میتونه چرخش باشه:دی

پاسخ:
عقب‌گرد، حتی! :))

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی