یک «برپا»ی ساده!
یادش بخیر! دبیرستان که بودیم، یادمه یه روز توی هفتهی معلم توی کلاس بهشکل جمعی تصمیم گرفتیم وقتی معلما میان توی کلاس، همه بلند شیم و بعد از صلوات فرستادن همه با هم یکصدا بگیم: معلم گرامی! روزت مبارک! و بعد خیلی ملو و نرم تشویقش کنیم. اوایل برنامه خوب پیش میرفت. اما بعد از هفتهی معلم نهتنها این حرکت پایان نیافت (!) بلکه بهمرور زمان بر آداب و رسومش افزوده شد. تا جایی که اواخر تبدیل شده بود به این مراسم که در ادامه تشریح میکنم:
۱. اول یکی میگفت: برپا!
۲. همه خیلی منظم و مثل پادگان بلند میشدیم و صلوات میفرستادیم! فقط صلواتش یه کم طولانی بود؛ بدین شرح: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین و انصر جیوش المسلمین و ... [بازم بود که ذهنم حضور نداره ادامهش رو!]. این بند تا جای ممکن بهشکل کشدار اجرا میشد. یعنی یه همچین چیزی: الااااااا همممممممم صل علییییی .... الخ.
۳. جمع: «معلم گرامی روزت مبارک!»
۴. تشویق ملو که در انتها تبدیل میشد به دست دست!
۵. «تولد! تولد! تولدت مبارک! مبارک! مبارک! تولدت مبارک!»
۶. در این بخش از برنامه، تکخوان تحریر میزد: «بیا شمعا رو فوت کن که صد سال زنده باشی!»
۷. گروه بند ۵ و ۶ رو تکرار میکردن!
۱.۷. از این مرحله به بعد حرکات موزون و ضرب مرشد کلاس (!) هم اضافه میشد.
۸. تکخوان: «این دفعه رفتی سفر!»
۹. جمع: «دبی! دبی!»
۱۰. تکخوان: «منو با خودت ببر!»
۱۱. جمع: «دبی! دبی!»
۱۲. تکخوان: «آقا دزده!»
۱۳. جمع: «بله؟»
۱۴. تکخوان: «حالت چهطوره؟»
۱۵. جمع: «بله!» (!!!!!!!)
۱۶. آهههه! آه! آه! شله شله!
۱۷. [...] (بمااند!)
+ یادمه تبدیل شده بودیم به معضل مدرسه! ناظممون لقب وزین «گوسفند» رو برامون برگزیده بود! هعی! یادش بخیر! :))