بیاین چشم‌هاتونو بشویم، جور دیگر ببینین

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۰۶ ب.ظ

صادق یعنی راست‌گو، بی‌تا یعنی بی‌همتا، مسعود یعنی خوش‌یمن، الهه یعنی خدا! هر اسمی رو می‌شنویم برامون تداعی‌کننده‌ی یه بار معنایی مشخصه. البته تا وقتی که اون اسم و معناش به گوشمون آشنا باشه. همین که اسم یه خرده عجیب غریب بشه یا از یه زبان دیگه بیاد، این بار معنایی کم یا حتی محو می‌شه. برای مثال، با این‌که «تاتیانا» یه اسم ایرانیه، خیلیامون نمی‌دونیم معنیش چیه، چون خیلی متداول نیست. یا مثلاً بیشتریا نمی‌دونیم Emma یعنی چی، چون یه اسم خارجیه.

یکی از اصول پذیرفته‌شده و همه‌جایی ترجمه اینه که اسامی افرادو نباید از زبان مبدأ به زبان مقصد به‌شکل تحت‌اللفظی ترجمه کرد (که خب قاعده‌ی کاملاً به‌جاییه). اما این موضوع باعث می‌شه اون بار معنایی که درباره‌ش حرف می‌زنیم به تمام مخاطبا منتقل نشه و ما از اسمای خارجی غالباً ظاهرشو بشناسیم و درکمون از زیباییش محدود به آوا و تلفظش باشه.

با این مقدمه، حضور مُشک‌بو و عنبرفشانتون عرض کنم که چند وقتی بود با خودم فکر می‌کردم که چی می‌شه اگه دانسته (یعنی تعمدی) قانونِ تحت‌اللفظی ترجمه نکردنِ اسامی رو بشکنیم و یه سرکی بکشیم به لایه‌های زیرین اسمایی که تا امروز برامون بیش‌تر لفظ بوده‌ن تا معنا. با این‌که تمام اسامی معنادار هستن؛ من برای این پست چندتا اسم خارجی رو انتخاب کرده‌م که هم شخصیتای آشناتری هستن و هم معناشون به ذهن مخاطب فارسی‌زبان نزدیک‌تره تا انتقال معنا سریع‌تر و آسون‌تر انجام بشه. بذارین به فارسی ترجمه‌شون کنیم ببینیم حسمون بهشون چه تغییری می‌کنه...


۱. Isaac Newton. خب آیزاک که همون اسحاق خودمونه. نیوتن هم دو بخش داره new که یعنی جدید و ton که از town گرفته شده. پس یعنی نیوتن معناش می‌شه شهر جدید، شهر نو. ولی حالا که ما داریم قواعد ترجمه رو شخم می‌زنیم، بذارین درست حسابی این کارو بکنیم و به‌جای نیوتن بذاریم نوشهر! و باز چون نیوتن نام خانوادگیه، کاری می‌کنیم که ترجمه‌شم شبیه نام خانوادگی بشه؛ یعنی می‌ذاریم نوشهری. بنابراین خانوما، آقایون! معرفی می‌کنم: این شما و این کاشف قانون جاذبه، جناب آقای اسحاق نوشهری! :))
+ کشف شماره ۱: نیوتن اگه ایرانی می‌بود، شمالی می‌شد! :دی
۲. Michael Jackson. مایکل همون میکائیله، فرشته‌ی مقرب درگاه الهی. اما Jack ریشه‌ش یه مقدار محل اختلافه. چون به چندتا اسم مختلف نسبتش می‌دن که یکی از اونا Jacob به معنی یعقوبه. ما هم همینو در نظر می‌گیریم. پسوند son- هم توی انگلیسی معادل پسوند -پور توی فارسیه: هر دو معنای پسر می‌دن و منظور از اون، به‌طور کلی «فرزندان» هست و نه منحصراً پسران. پس مایکل جکسونِ ایرانیزه‌شده می‌شه میکائیل یعقوب‌پور. اصن همه‌ی تصورات آدمو از مایکل جکسون به هم می‌ریزه. :)

۳. Zach King. زک کینگ رو شاید همگی به اسم نشناسین. اما مطمئنم ویدیوهایی رو که می‌سازه دیده‌ین و چهره‌ش براتون آشناست (اینستاگرامش، یوتیوبش). زک مخفف زاخاریه که همون زکریای خودمونه. King هم که یعنی پادشاه و سلطان. مجدداً برای این‌که فامیلیشو شبیه فامیلی ترجمه کنیم یه ی می‌ذاریم ته سلطان و می‌شه زکریا سلطانی.

۴. Angelina Jolie. آنجلینا یعنی فرشته؛ جولی هم یعنی جوان، سرزنده، شاداب. پس آنجلینا جولی رو طبق قانون ساختارشکنانه‌ی خودمون می‌تونیم زین پس فرشته جوان بنامیم.
+ کشف شماره ۲: دیده‌ین جناب خان به رامبد جوان می‌گه فرشته؟ یعنی الان ما هم فرشته جوان داریم، اونا هم فرشته جوان دارن! تف تو این زندگی! :دی
۵. Harry Potter. گوگل می‌گه معنای هری یه چیزیه تو مایه‌های فرمانده محلی، امیر نظامی. ما همون امیر رو برمی‌گزینیم. Pot هم که یعنی گلدون سفالی و Potter یعنی کوزه‌گر، سفال‌گر. پس اجازه بدین شما رو با شخصیت اول پرفروش‌ترین رمان قرن بیستم آشنا کنم: امیر کوزه‌گر! خخخ به هر چیزی شبیهه جز اسم جادوگر و قهرمان داستان!
۶. Dan Brown. اگه نمی‌شناسینش، مختصراً عرض کنم که فیلم کد داوینچی رو دیده‌ین؟ اون فیلم اقتباس از کتاب این آقاست. ویکی‌پدیا می‌گه که کتابای پرهیجان و جنایی می‌نویسه. بگذریم. اسم کوچیکش دنه که مخفف دنیل یا همون دانیال خودمونه. Brown هم یعنی قهوه‌ای. پس می‌شه دانیال قهوه‌ای! چه شانسی آورده تو ایران متولد نشده! نه؟ فکر کن همه قهوه‌ای صدات کنن! :دی
۷. Gabriel Marquez. گابریل یعنی جبرئیل، فرشته‌ی پیام‌آور خدا. مارکِز هم یه لقب اشرافی و سلطنتیه. یه چیزیه بین کُنت و دوک. ویکی‌پدیا می‌گه ریشه‌ی واژه‌ی مارکز به‌معنای مرزبانه. پس از این به بعد اگه ازتون پرسیدن صد سال تنهایی رو کی نوشته چی می‌گین؟ آفرین! می‌گین جبرئیل مرزبان! :دی
۸. Giuseppe Tornatore. فیلم‌بینا می‌شناسن ایشونو. جوزپه تورناتوره یه کارگردان ایتالیاییه. یه فیلم برنده‌ی اسکار هم داره: سینما پارادیزو؛ که اگه ندیدین، حتماً ببینین. از اون فیلماییه که من بهشون می‌گم «فیلمِ مهربون». حال‌خوب‌کن و پراحساسه... کجا بودیم؟ رشته‌ی کلام از دستم دررفت! آهان! جوزپه تورناتوره. جوزپه همون یوسفه. تورناتوره هم معادل turner انگلیسیه؛ یعنی کسی که با شکل دادن به آهن و چوب، چیزمیز می‌سازه. تو فارسی به این شغل می‌گن خراطی. بنابراین ترجمه‌ی تحت‌اللفظیش می‌شه: یوسف خراط. یا حتی یوسف خراطها! داداش مجید! اگه ایرانی بود، یحتمل خواننده می‌شد! :))

۹. David Schwimmer. کسایی که فرندز رو دیده‌ن، می‌شناسنش. همون Ross گوگولی خودمونه :)) . دیوید می‌شه داود. شویمر هم یه واژه‌ی آلمانیه که انگلیسیش می‌شه swimmer یعنی شناگر. پس دیوید شویمر می‌شه داود شناگر.

+کشف شماره ۳: الان که دقت می‌کنم می‌بینم خیلی هم بی‌حکمت نیستا. شنیده‌ین می‌گن طرف آب نمی‌بینه وگرنه شناگر قابلیه. دقیقاً وصف حال راسه، چند ساعت بعد از دعواش با ریچل! :دی


دیدین؟ وقتی سعی می‌کنیم از دریچه‌ی نگاه یه هم‌زبون به اسم افراد نگاه کنیم، حس متفاوت و جالبی داره. یه جور آشنایی که توی لفظ خالی از معنا نمی‌شه پیداش کرد. جالبه. نه؟ :) من خودم کلی اسم دیگه هم آماده کرده بودم که بذارم توی این لیست؛ اما دیگه خیلی طولانی می‌شد. شما چیزی به ذهنتون می‌رسه به این لیست بیفزایین؟ :)


+ راستی! نماز روزه‌هاتون قبول. عیدتونم مبارک. :)
موافقین ۱۶ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۱۴
دکتر سین
خیلی خوب بود انصافا! جز ده تا پست برتر پنج سال اخیر:)

عید شما هم مبارک:)
پاسخ:
لطف دارین واقعاً. من این همه نیستم! :دی
ممنونم. :)
خیلی حال کردم با این پست(((: 
D:
پاسخ:
نوش جان :))
خیلی دقیق و علمی طور بود بسیار سپاس :)
مثلا میتونیم به رابین ویلیامز رامین فاتح؟؟؟ رابین که همون رامین خودمونه، ویلیامز هم به معنای فاتح و گشاینده
پاسخ:
خواهش می‌کنم :)
رابین چرا می‌شه رامین؟ از نظر تلفظ؟
همه یه طرف ، امیر کوزه گر یه طرف !  D:
پاسخ:
:دی
ههههه عالی :)))

بوم بوم یعنی چی ^_^
پاسخ:
تشکر :)

بوم بوم به چه زبونی هست اصن؟ :دی
ارنست (Ernest) میشه مرد آهنی
تیمور هم یه اسم ترکی-مغولی هست به معنی‌ آهن. البته ما به آهن دمیر می‌گیم. تیمور تلفظ دیگه‌ش هست.
هیچی دیگه. به ارنست میشه گفت تیمور :))
پاسخ:
چه جالب. هم دمیر رو شنیده بوده‌م، هم تیمورو. اما به شباهتشون دقیق نشده بودم.
چقدر سبک این پست من رو به یاد شباهنگ انداخت :))
پاسخ:
جداً؟ تأثیرپذیری ناخودآگاه بوده. :)
@مهسا
سؤال امتحان پایان‌ترم سبک‌شناسی وبلاگ‌ها
سبک شباهنگ چگونه بود؟
پست‌های او طویل، شماره‌دار و آموزنده بود‌. تهشم عید و تولد و مناسبت‌ها رو تبریک یا تسلیت می‌گفت.
پاسخ:
:))) سبک شباهنگ! یاد سبک هندی و خراسانی و اینا می‌افته آدم. :)
۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۵۴ بهارنارنج :)
:))دمتون گرم..
یاد امتحان واژه شناسی افتادم درس واژه شناسی ما همینطوره،کلمات با ریشه لاتین و گریک چی اضافه شده چی نشده
پاسخ:
:))
درسای جالبی دارینا.
۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۵۱ פـریـر بانو
چقدر این پست خوبه! اینقدر که دارم بعد مدت‌ها کامنت می‌ذارم. :))
خیلی خوب بود از این زاویه نگاه کردن به اسم‌ها...
فقط هم اون اسحاق نوشهری و امیر کوزه‌گر! :))

راستی! بیتا نگارشش کمی اشکال داره. درستش بی‌تا هست چون از بی + تا نوشته می‌شه؛ مثل بی‌مثال، بی‌همتا و... . یه برند دستمال کاغذی هم ازش داریم که روش نوشته بی‌تا! :دی
پاسخ:
نظر لطفته :)

درباره‌ی بیتا دوتا نکته وجود داره: ۱. می‌گن ثبت احوال اسم یه نفرو توی شناس‌نامه به هر شکلی نوشته باشه، اون شکل مقبوله و نباید از نظر نگارشی ویرایشش کرد؛ حتی اگه ایراد داشته باشه. مثلاً اگر کسی اسمش تو شناس‌نامه حسینعلی باشه، نباید به‌صورت حسین‌علی اصلاحش کرد. یا اگر فامیل کسی به‌شکل حسینپور نوشته شده باشه، ویراستار حق نداره تبدیلش کنه به حسین‌پور. بیتا هم چون به‌شکل بیتا نوشته می‌شده نمی‌شه گفت که غلطه. ۲. توی قواعد نگارشی گفته می‌شه کلمات کوتاه نیم‌فاصله نمی‌خورن. این که گفتم قاعده‌ی کلی نیست. اما چنین استثنائات مشابهی زیاد دیده می‌شه. مثلاً «این‌جا» غلط و «اینجا» درسته. «بیش‌تر» غلط و «بیشتر» درسته. بی‌تا رو هم باید چک کرد. شاید بیتا درست باشه و قاعده‌ی مشابهی براش وجود داشته باشه.
و یه نکته‌ی دیگه: برای چنین مسائلی بهتره به مراجع معتبر علمی مثل فرهنگستان مراجعه کرد تا جعبه‌ی دستمال کاغذی! :دی
۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۵۷ حـ . آرمان (استاد بزرگ)
سلام
خیلی جالب و متفاوت بود

التماس دعا
پاسخ:
سلام
قربان شما :)
سلام علیکم
خیلی جالب بود! عید شما هم مبارک!
پس اگر نیوتن ایرانی بود، احتمالاً نارنج یا پرتقال یا چیزی از این دست ایفاگر نقش تاریخی سیب در ماجرای جاذبه می‌شد. چون به گمانم درخت سیب در شمال فراوان نیست.
پاسخ:
علیکم السلام :)
آره؛ شاید! :دی
اونا فرشته دارن ما هم فرشته داریم =))
پاسخ:
می‌بینی؟! :))
چه خوب بود این پست دکتر ، چقدر هم فرشته داشت :))))

کاش روی اون اسحاق نوشهری درخت افتاده بود جای سیب (برگرفته از یک لطیفه) :دی
عیدتون هم مبارک :)

@فاطمه م_
با فرشته‌ها مهربان باشید لطفا! :))

پاسخ:
سپاس فراوان بابت حسن نظرتون :)

نگین این‌طوری بنده خدا رو. اگه درخت افتاده بود روش الان نصف ریاضیات و مکانیک وجود نداشت. اون وقت من چی می‌خوندم تو دانشگاه؟ :دی
۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۳۱ احمدرضا ‌‌
@نسرین
ترجمه ایرانیزه ترش میشه رامین فتاح

@دکترجان
اون شناگر رو میتونیم ملاح هم بکار ببریم.
به جای کوزه گر هم میشه فخاری رو به کار برد. قدیما به کوزه گر میگفتن فخاری

خیلی پست خوبی بود حسابی کیف کردم :)
پاسخ:
ملاح به کسایی می‌گن که برای ارتزاق سوار کشتی می‌شن و می‌زنن به دریا. شویمر معنیش می‌شه کسی که شنا می‌کنه. با وجود قرابت، ولی دقیقاً هم‌معنی نیستن.
فخار ولی درسته. برای فامیلی بودن هم خیلی مناسب‌تره تا کوزه‌گر. :)

چه خوب که خوشت اومده :)

+ چرا همه چیزایی که گفتی بر وزن فعاله؟ :دی
۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۵۶ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
اولش که شروع کردم پست رو بخونم فکر کردم با یه پست علمی-فرهنگی روبرو هستم:-)))
ما یه نوشهری و یه خراط هم داریم! اون کوزه‌گر هم بنویسین کوزه‌کنانی دیگه جمعشون جمع میشهD:
پاسخ:
... ولی بعدش فهمیدی یه مشت دری وریه. نه؟! (شوخی کردم ^_^)
برو بهشون بگو: خودتون نمی‌دونین ولی شماها نیوتن و تورناتوره و پاتر هستین! :)))
۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۲۸ قاسم صفایی نژاد
عالی بود :))
پاسخ:
سپاسمندم :))
چون تخصصی ندارم در ریشه‌یابی و ترجمه، بله از نظر تلفظ :)

@احمدرضا
بله فتاح قشنگتره 
پاسخ:
اگه اون جوری بخوایم در نظر بگیریمم جالب می‌شه. کلی اسم هم‌وزن و هم‌شکل می‌شه پیدا کرد. :)
@شباهنگ 
:)))) 
پاسخ:
:)
۱۶ خرداد ۹۸ ، ۰۸:۰۹ פـریـر بانو
نکتهٔ یک اصلا شامل این بحث نمی‌شه. چون وبلاگ شناسنامه نیست. :)
نکتهٔ دوم هم... کلمات کوتاه نیم‌فاصله نمی‌خورن؟ کی گفته؟ :)
کتاب دستور خط فرهنگستان رو مطالعه کنین. اونجا برای همهٔ این موارد «اینکه» و «اینجا» و امثالهم، قاعده گذاشته و همشون بررسی شده.
نکتهٔ آخر. شوخی می‌کنین دیگه؟ :) من گفتم چون رو جعبهٔ فلان دستمال کاغذی نوشته بی‌تا پس درستش اینه؟ اگر همچین برداشتی کردین متاسفم. برداشت اشتباهی بوده!

صفحهٔ ۲۲ همون کتاب دستور خط فارسی در مورد «بی» صحبت کرده. من اون رو خوندم. و شک داشتم در مورد بسیط‌گونه بودن بی‌تا. رفتم دهخدا رو باز کردم دیدم مدخل بی‌تا رو به همین شکل نوشته. حرفم باتوجه به این دوتا کتابه نه جعبهٔ دستمال کاغذی!!!
پاسخ:
حق با شماست.
وایییییییییییییییی :دی خیلی خندیدم خیلی کیف کردمممممم عالی بود اصلا!خیلی باحال بود!خیلی خیلی خیلی!با اجازتون این پستو لینکشو میزارم تو وبلاگم ملت ببینن کیف کنن!عالی بود!و الی اخر همیتطوری تعریفات بسیار.
پاسخ:
شادمانی عالی مستدام. ممنون که لینک این مطلب رو توی وبلاگت گذاشتی. :)
۱۷ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۱۶ زیگفرید ‌‌‌
خلاقیتِ فکریت تحسین برانگیز بود. التماسِ زاویه!
پاسخ:
تشکر فراوان :)
التماس زاویه یعنی چی؟
۱۷ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۴۸ قاسم صفایی نژاد
سلام. عیدت مبارک. دکتر جان دعوتت کردم به یک پویش وبلاگی. لطفا شرکت کن:
پاسخ:
سلام. عید شمام مبارک.
چه پویش خوبی. روی چشمم. فردا یا پس‌فردا ان شاء الله می‌نویسم. :)
۱۷ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۵۸ رحیم فلاحتی
ممنونم دکتر با اینکه به این موضوع فکر کرده و مختصر جایی دیده بودم شما خیلی مبسوط مثال آورده بودید . از این به بعد در مواجه با اسم غیر ایرانی به یاد دکتر سین خواهم افتاد و سعی می کنم ایرانیزه اش کنم. :)))
پاسخ:
آره؛ خودمم مثالای مختلفی رو از این دست بارها دیده بودم. بیشتر یه جور جمع‌بندی بود. :)
۱۷ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۱۰ زیگفرید ‌‌‌
زاویه دیدِ بیشتر! تفاوت دیدگاه منظورمه.
پاسخ:
آهان، گرفتم.
ثبت شود در تاریخ به نام پنجمین باری که صفحه‌ی پنل رو باز کردم و قبل بستنش گفتم برم یک بار دیگه این پست رو بخونم. هنوزم مزه‌اش نمی‌ره. :|
پاسخ:
اون پوکرفیس تهش یه «لامصب» توش مستتره! :دی
ممنون که انرژی می‌دین. :)

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی