استخدامی
یک. توی دفترچههای ثبتنام آزمون استخدامی امروز، چهارتا (شایدم شیشتا (؟) ) ردیف شغلی بیشتر برای شهر من اعلام نشده بود. صبح - که خواب موندم و ساعت ۹ رسیدم دانشگاه (حوزهی برگزاری آزمون استخدامی) - دیدم که مسافتی بیشتر از یک کیلومتر، دو طرف خیابون جلوی دانشگاه ماشین پارک شده بود. این یعنی اگه طول هر ماشیو با فضای عقب و جلوش توی پارک ۵ متر در نظر بگیریم، با یه حساب سر انگشتی حدود چهارصدتا آدم فقط با ماشین شخصی اومده بودن برای آزمون. و تازه اینا ماشینایی بودن که بیرون دانشگاه پارک کرده بودن. توی دانشگاه هم کلی ماشین بود. میانگین بگیریم، پونصد تقسیم بر پنج: به عبارتی میکنه... بله! حدوداً صدبرابر ظرفیت استخدامی دولتی، متقاضی وجود داشت!
فاصلهٔ ماشین تا در ورودی جلسه به این نسبت رسیدم. درست حساب کردم؟! منطقیه؟!! :|
دو. سؤالای عمومی رو خیلی خوب زدم. ولی دفترچهی تخصصی رو کاملاً قهوهای کردم. کاملاً که میگم یعنی کاملنا! پاسخنامه این آخرا قشنگ بو میداد!! این وسط بغل دستیمم گیر داده بود که غلظت خون چند برابر آبه! هر چی میگم اینو نمیدونم، نزدم، تو کتش نمیرفت! :|
حالا یکی نیست بگه چرا یه نفر که قراره کارمند دولت بشه باید بدونه که غلظت خون چند برابر آبه، یا اینکه بلندترین گنبد جهان کدومه یا ... نمیدونم!
سه. یه سؤال بود تو قسمت هوش که هر چی فکر کردم به جواب نرسیدم. گفته بود عدد بعدی این دنباله چنده؟
۱ - ۷ - ۱۹ - ۶۱ - ؟
گزینههاش هم اینا بود: ۶۷، ۱۰۳، ۱۸۷، ۲۴۷
من فقط تونستم کشف کنم که همهٔ جملههای این دنباله بهصورت 6k+1 هستن و k هم از چپ به راست هست:
۰ - ۱ - ۳ - ۱۰
گزینهها هم همه همون فرم 6k+1 رو دارن. مقدار k برای گزینهها هست: ۱۱، ۱۷، ۳۱، ۴۱. هر چی فکر کردم نفهمیدم کدوم یکی از این چارتا جوابه. اما دلم نیومد نزنم این سؤالو، با اینکه نمره منفی داشت!! من گزینهٔ ۳ رو زدم: ۱۸۷. شما جوابو میدونین؟
چهار. سؤالای معارفش رو هم که طوری نوشته بودن که آدم اول باید میشِست الگوریتمشو کشف میکرد، رمزگشایی میکرد متن رو. بعد ترجمهش میکرد به زبان آدمیزاد، بعد اگه وقتی میموند بهش فکر میکرد ببینه بلده یا نه. حس خوندن متون کهن و ثقیل حوزه به آدم دست میداد. فکر میکنن اگه جوری حرف بزنن که هیشکی نفهمه چی میگن، خیلی باسوادن! والاع! :|
- همین دیگه...! بازم حرف هست، ولی حسش نیست! :دی