آشفته‌ترین حالت

يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۰۲ ب.ظ

منو شیش سالگی فرستادن مهد قرآن. طی اون یک سال - یا بهتر بگم: ۹ ماه - سه بار مراسمی با حضور مامانا برگزار شد و هر سه بار مربی‌مون که یه خانم مهربون و همیشه خندون بود که اسمش یادم نیست، با هماهنگی قبلی با مامانم، از من می‌خواست که برم جلوی جمعیت قرآن بخونم. اما من هر سه‌بار صورتمو تو بغل مامان قایم کردم و تا تموم شدنِ «آخییی نگاش کن!‌خجالت می‌کشه»ها و «بیا دیگه عزیزم‍»ـا و «اگه بیای این جایزه رو می‌دم بهت‍»ـا - که هزار سال کش میومد! - به صدای گرپ گرپ قلبم گوش دادم! اون حال مشوشی که اون سه بار، به‌خصوص دفعه‌ی اولش تجربه کردم، با اختلاف بدترین استرسی بود که در تمام عمرم کشیدم و اصلاً از اون به بعد تبدیل شد به معیاری برای سنجش میزان اضطراب موقعیتای پراسترس زندگیم. مثلاً روز کنکور کارشناسی، یک سوم اون روز و روز فوت مادربزرگم نصف اون روز استرس داشتم!! :|

اگه بچه‌دار بشم، هیچ‌وقت بهش اصرار نمی‌کنم توی جمع، کار به‌ظاهر افتخارآمیزی رو انجام بده که برای انجام دادنش زجر می‌کشه! -_-

موافقین ۱۳ مخالفین ۱ ۹۷/۰۲/۲۳
دکتر سین
ببین چی بوده که بدتر از کنکور بوده:)) لعنت خدا بر کنکور:)
پاسخ:
واقعاً! :دی
پس چرا بچه های ما خجالت حالیشون نیست؟ :|  
قشششنگ درسته قورتت میدن -_-

پاسخ:
الان دهه نودیا رو با دهه شصتیا مقایسه کردی؟! خخخ
 من تو بچگیم خجالتی بودم و تو همچین مواقعی خیلی اذیت میشدم واسه همین چون توی ذهنم مونده همیشه بهترین شرایط راحتی رو واسه بچه های خجالتی اطرافم فراهم میکنم که اذیت نشن ۰
پاسخ:
منم همین‌طور. خیلی برام مهمه که بچه‌های اطرافمو با رفتارم معذب نکنم...
۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۰۶ نیوشا یعقوبی
من مشابه این مشکل رو تجربه کردم :/ خیلی بده کاش والدین آدمو مجبور نکنن وقتی اذیت میشی انقدر
پاسخ:
کار از کاش گذشته برای ما. اما در کل: کاش...! :دی
چی شد الان به فکر اون روز افتادی؟
پاسخ:
نمی‌دونم دقیقاً. شاید بشه یه ارتباطاتی بین این پست و پست قبلی پیدا کرد...
اره به منم میگفتن زمان دبستان و راهنمایی تو مراسما قران بخون.استرس داشت دیگه نه انقدر:|
پاسخ:
دوران دبستان، خصوصاً نیمه‌ی دومش به بعد خیلی سطح روابط اجتماعی‌م و مهارتای ارتباطی‌م گسترش یافت! :دی
اما تا قبل از مدرسه خیلی مردم‌گریز بودم. خیلی خیلی زیاد! :\
پیش دبستانی خیلی بی خیال بودم واسه همین یک نمایش هوای پاک بدون استرس و با اعتماد به نفس زیاد اجرا کردیم
پاسخ:
آره. آدما با هم متفاوتن...

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی