هیچ‌وقتِ هیچ‌وقت

شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۱۴ ق.ظ

توی یکی دو روز گذشته که از طریق تمامی وسایل ارتباطی از همه‌جا تبریک تولد برام میومد (که همین‌جا از تک‌تک‌شون تشکرِ چندباره دارم و برای همه آرزوهای قشنگ قشنگ می‌کنم) و میزان بسامد یه جمله‌ی دعایی فراوون به چشم می‌خورد: «ایشالا ازدواج کنی امسال!»؛ داشتم به این موضوع فکر می‌کردم که واقعاً من کی آمادگی ازدواج رو خواهم داشت؟ کی می‌تونم از امتیازاتی که توی مجردی دارم، بگذرم و به تعهد بزرگ - یا بهتر بگم بزرگ‌ترین تعهد زندگی‌م - تن بدم؛ اونم تو شرایطی که حس می‌کنم کم‌کم به مزایای زندگی مجردی خو گرفتم و هم‌زمان از چالشای زندگی متأهلی هراس پیدا کردم. کی قدرت این ریسک بزرگ رو پیدا می‌کنم؛ اونم توی این شرایط نابه‌سامان اقتصادی-شغلی-درسی که جنگیدن هم‌زمان در چند جبهه رو می‌طلبه. کی آمادگی ساختن یه زندگی رو دارم، اونم توی شرایطی که هر روز توی فامیل و دوست و همسایه خبر طلاق می‌شنوی. کی فراغت فکر کردن به آینده رو خواهم داشت، اونم تو شرایطی که نه‌تنها نباید انتظار هیچ حمایتی از نهادی یا مسئولی داشته باشی، بلکه باید توهین و تحقیر دهه شصتی بودن رو هم از طرف مسئولین به جون بخری.

و هر بار فقط به یک جواب می‌رسیدم: هیچ‌وقت!

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۲۶
دکتر سین
۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۲۱ کنت مونت کریستو
همون لیوانی که دارین به نیمه ی خالیش زل میزنین یه نیمه ی پری هم داره!
پاسخ:
چه قبول بکنین چه نکنین، این لیوانی که داریم ازش حرف می‌زنیم خیلی خیلی بیش‌تر از نصفش خالیه...
۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۲۲ بهارنارنج :)
خب این نتیجه گیری ناراحت کننده ایه!وقتی نوزاد بودید توانایی نداشتید..کی روزی شما و خانوادتونو داد؟
خیلی بده که توی همه اینا خدارو فراموش کردید خدایی که حتی روزی اون جوونور کوچیک ته دریارو هم میرسونه..همون خدایی که وقتی اونقدر ضعیف بودید که هیچکدوم اینایی که دارید نداشتید..تلاش و برنامه خوبه اینده نگریم خوبه اما این یعنی کلا یادتون رفته خدایی هست..
واونم انسانی و وجود ما که با یه تب ممکنه نابود شه..
:)
پاسخ:
این نگاه منفعلانه و جبرگرایانه‌ به خدا، آدمو یاد اون حکایتِ «با توکل زانوی اشتر ببند» می‌ندازه...
گفت آری گر توکل رهبر است / این سبب هم سنت پیغمبر است
من توکل دارم، حرفم اصلاً اعتماد داشتن یا نداشتن به خدا نیست. حرفم اینه که فراهم کردن این «اسباب» به معنای واقعی کلمه سخت شده و از توان یه آدم معمولی خارجه. برای مثال اصلاً تا حالا فکر کردین چرا هر کی می‌خواد یه زندگی رو شروع کنه، مجبوره وام بگیره؟ در حالی که جمع کثیری از هم اقتصاد‌دان‌ها و هم متشرعین مصداق ربا می‌دونن اون رو. حالا من که حاضر نیستم بای بسم‌الله زندگیم روی پول شبهه‌ناک بنا بشه، مستحق این می‌شم که انگ فراموش کردن خدا بهم بخوره. حالا این تازه یه موردشه. بخوام روضه بخونم می‌شه مثنوی هفتاد من...
خوبه که احساساتی و از روی جوزدگی تصمیم به این مورد نمیگیرد و سختی ها و چالش ها رو هم میبینید اما خب حس میکنم در این مورد تماماً سیاه نگری و منفی نگری شده... چرا هر بار که اسم طلاق فلانی و فلانی رو میشنوی به زندگی دو نفر دیگه که اتفاقا با سختی هم کنار همدیگه زندگی میکنن ولی خوشبختن فکر نمیکنی؟
بنظرم بیشتر به این موضوع فکر کن... توی مجمع چند نفر منتظر شام عروسی هستن :دی
پاسخ:
نمی‌دونم واقعاً طرفای شما چه‌جوریه. ولی اینجا یه کسایی از هم طلاق می‌گیرن که آدم از تعجب شاخ در میاره. وقتی می‌بینم و می‌شنوم که بهونه‌های طلاق گرفتن چه‌قدر دم‌دستی و بچگانه شده، عکس‌العمل طبیعیش اینه که عوض خیال‌بافی و پاک کردن صورت مسأله، نگران زندگی‌م بشم. نه؟
به هر حال عروسی هم نشد، به یه دلیل دیگه‌ای شام رو می‌دم من به دوستان رادیو! قول! :دی
با وجود اینکه بهتون حق میدم اما خب خیلی هم‌ منفی فکر نکنید، به هر حال تاهل و زندگی متاهلی فواید زیادی هم داره، که اگه حداقل هاش وجود داشته باشه برای بقیه‌اش خدا کمک میکنه:)
 اون هیچ وقت رو من از خیلی از بستگان شنیدم الحمدلله الان‌ همه مزدوج شدن،امیدوارم ۹۷ خبر مزدوج شدن شما رو بشنویم‌ (بخونیم یعنی):))
پاسخ:
من منکر فواید زندگی متأهلی نمی‌شم. اما این فرق داره با این‌که چشمم روی واقعیت پیش رو ببندم و سرم رو مثل کبک زیر برف کنم...
ان‌شاءالله هر چی خبر و صلاحمونه برامون پیش بیاد...
۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۰۰ نیمه سیب سقراطی
دارید به جوابهای سوالای عید فکر میکنید :دی
پاسخ:
:دی
این سوالات دقیقا سوالات خود منم هستم. 
++به دانشجوهاتون هم فکر میکنید? کیس ازدواجی بینشون نیست?
پاسخ:
++ مطلقا فکر نکردم و نمی‌کنم. خیلی بچه‌ان! (منظورم اینه که اختلاف سنی‌مون زیاده؛ حدود ده سال! :دی) برای من ایده‌آلش یکی دو سه ساله...
۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۴۴ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
وقتش که بشه و آدمش که پیدا بشه، به قول یکی از دوستان یه جوری دهنمون بسته میشه که خودمون هم نفهمیم چی شد که اینجوری شد!
ان شاالله همه عاقبت به خیر بشیم.
پاسخ:
چی بگم؟ :|
ان‌شاءالله...
چند وقت پیش کتابی در مورد اسطوره می‌خوندم یه بخشی هم در مورد ازدواج داشت. می‌گفت اسطوره‌هایی که در مورد ازدواج هستند اغلب این شکلی هستن که معتقدند آدمی در ابتدا یک شکل واحد بوده و بعد بر اثر اتفاقی به دو نیم تبدیل شده. و اینکه ما همیشه در بیرون از خودمون دنبال نفر دومی هستیم که به تکامل برسیم درواقع دنبال اون تیکه‌ی تکمیل کننده خودمون هستیم. و ازدواج دقیقاً با همین هدف صورت می‌گیره. ربطی به بحث نداشت ولی خب داشتم فکر می‌کردم شاید پربیراه هم نباشه :)
پاسخ:
پس معلوم می‌شه اونایی که دنبال بیش از یه نفر هستن، خیلی ناقصن! :دی
تو فقط بیا کامنت بده. هر چی بود، بود! :قلب
سلام

طلاق ها از نظر ما عجیب شده، چون هیچکس نمیاد کل زندگیش رو برای ما بریزه رو داریه اونم با تمام جزئیات...!!

دوستانی که نظر دادن رو نمی‌دونم در چه شرایطی هستن ولی بنده از دید خودم که متاهلم میگم؛
ازدواج از اون چیزی که تو رویاهامون می‌سازیم، فوق العاده سخت تره، نه فقط جنبه مالی که هزار جنبه داره و تازه وقتی واردش میشی می‌فهمی و شاید پیش خودت بگی عجب اشتباهی کردم!
اما خب شیرینی‌هایی هم داره که اصلا قابل قیاس با آزادی و راحتی دوره مجردی نیست...

در مورد مسائل مالی چون خودمم به حلال و حروم مخصوصا تو این زمونه معتقدم و حتی یک دهه شصتی ام و با تمام مشکلات پیش روم، حاضرم قسم بخورم که خدا بدجور می‌رسونه حتی اگه شخصی بهش توکل هم نداشته باشه!
نمی دونم چه جوریه که به یه نخ میرسه اما پاره نمیشه!

اما در مورد مسائل دیگه اگر تو خودتون نمی بینید بنده پیشنهاد نمیکنم، چون با حلوا حلوا دهن شیرین نمیشه...
یعنی تا وقتی که از لحاظ روحی روانی عاطفی تعهد صبوری و از خودگذشتگی آمادگی ندارید ازدواج نکنید چون جاذبه جنس مخالف فقط یک ساله!
بعدش باید به خاطر خودش علاقه پیدا کنید وگرنه که...!

ببخشید طولانی شد...

پاسخ:
سلام
بله خب اینم هست. ما همه چیز رو نمی‌دونیم. اما بازم به هر حال طلاق خیلی زیاد شده و این ترسناکه...
منم حرفم دقیقاً همینه که ازدواج اصلاً سراسر گل و بلبل نیست. شیرینی داره، تلخی هم داره. موضوع اینه که تلخیای اوایلش منو می‌ترسونه...
خودمم در مورد مسائل مالی اعتقادم همینه که خدا تضمین کرده روزی رو. اما به هر حال تأمین معیشت سخته. این دوتا منافاتی نداره با هم. کم نیستن مردایی که با میزان بالای خلوص نیت و توکل و ایمان، شرمنده‌ی خونواده‌شون هستن و چه چیزی برای یه مرد سخت‌تر از شرمنده شدن پیش خونواده‌شه؟
در مورد آمادگی و همین‌طور جاذبه‌ی جنسی هم کاملاً موافقم باهات.
ممنون که وقت گذاشتی. استفاده کردم. :)
۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۳۸ هولدن کالفیلد
انگار یه پست از زبان من نوشتی، با این تفاوت که من حقیقتا تاهل و تعهدش رو دوست دارم اما تجربیات ناموفقم در اقدامهای سابق کاملا من رو به این رسونده که نمیشه، برای من دهه شصتی مقصر تک و تنها که نه حمایت دولت رو دارم نه حمایت و درک جامعه و نه حمایت عاطفی و مالی خانواده رو با توجه به شرایط روزمزدی!!! اصلاً امکانش وجود نداره!!! اینهمه جنگ همه جانبه از رستم دستان هم برنمیاد چه برسه یه نیمچه جوون متوسط معمولی در آستانه سی سالگی!
پاسخ:
من منکر این نیستم که هر کسی خودش مسئول زندگی خودشه و خودش باید به فکر آینده‌ش باشه؛ ولی سؤال اینه که چرا هیچ اقدام ملموسی از طرف جامعه و دولت برای مقابله با احساس تنهایی و بی‌کسی‌ای که جوونا گرفتارش شدن، صورت نمی‌گیره؟! حمایت، صفر! -_-

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی