از هر دری، دری وری
[.] شل کرده بودم جلو تلویزیون، ساعت ۹ و نیم شب؛ ایرانسل اساماس داده:
تبریک! ۱ گیگ اینترنت رایگان (اعتبار: پایان روز) به شما تعلق گرفت. این هدیه فقط در ساعت ۲ بامداد تا ۱۰ شب قابل استفاده میباشد.
میذاشتین همون ساعت ده میگفتین، که قشنگ تا حد ممکن بسوزیم تا انتها! -_-
[:] در تحتانیترین قسمت هرم نیاز گیر کردیم، اما همچنان با لبخند همهش نگاهمون به نوک هرمه. چهمونه؟! :||
[:.]بند دو، تعریف مد نظر مسئولین هست از واژهی وزین «امید». «تدبیر» هم یه تعریف توی همین مایهها داره از نظر این بزرگواران، که خانواده رد میشه خوبیت نداره علنیش کنیم!
[::] بر سر جامعهی هنری و بلکهم جامعهی بشری منت نهادن، آهنگ منتشر فرمودن جناب هیراد، تحت عنوان دیوانهی شهر. منتهای مراتب دقت نکردن که دارن اکو رو کجای آهنگ لحاظ میکنن؛ در نتیجه خطاب به معشوق میفرماید: «تو خودت روح و روانی. روانی! روانی!» :| نکن خب!
[:.:] بابائه به بچهش میگه کجا؟ پسره میگه میرم شهرداری کار اداری دارم! شاهدان عینی میگن بابائه خون جلوی چشاش رو گرفته بوده، کمربند رو تو هوا میچرخونده، تنوره میکشیده: فکر کردی نمیدونم میخوای بری تا گل برافشانی و می در ساغر اندازی؟! اون رفیقای عملی و علافت کم بودن، پات به شهرداری هم باز شده؟!!
[:::] یه وضعیت خاصی پیش اومده برام چند وقته: وقتی یه نفر صادقانه میاد دروغاشو براتون تعریف میکنه چه کار باید کرد؟ طرف الان صادقه یا دروغگو؟! :|