هر کی بگه چالش، خره! :دی
جمعه, ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۳۹ ق.ظ
از روزی که بانوچه دعوتم کرد به چا... - ببخشید! - به بازیِ وبلاگیِ هولدن (:دی)، همهجای خونه و آموزشگاه رو گشتم دنبال دوتا کتاب: یه دونه جلد یکِ هری پاتری که چارده پونزده سال پیش، بهترین دوستِ اون موقعهام بهم هدیه داده بود، به پاس قدمرنجه کردنم به این دنیا؛ یکی هم یه کتاب از دکتر شریعتی - که عنوانش یادم نیست، چون نخوندمش!! - که یکی از دانشجوهای اُناثم (!) بهم هدیه داده بود، به پاس زحمات بیدریغم! :دی که متاسفانه هر دوتاش رو نَجُستم!! خخخخ
بنابراین فقط میمونه این مورد که استاد راهنمام بهم هدیه داده.
حاشیهی ۱: خیلی برام رشکبرانگیز و البته شیرین بود که موقع گشتن دنبال کتابای مذکور، تقدیمنامههای کتابایی که به مامان و بابام اهدا شده بود رو میخوندم؛ که خب چون به من مربوط نیستن مستقیماً، کاری باهاشون نداریم... به جز احتمالاً یه موردِ کمتر خصوصی و قابل پخشش (!) که این مورده: کتاب معراجالسعاده، که سال ۶۲ بابام از جبهه (و به بیان دقیقتر: از توی سنگر) فرستاده برای مامانم، و با توجه به تاریخش، مال ۷ ماه بعد از عروسیشونه! (هر کاری کردم دلم نیومد اینو نذارم!) ^_^
حاشیهی ۲: در نهایت یه مورد تقدیمنامهی رسمی هم براتون میذارم که عریضه اینقدر خالی نمونه: اولِ پایاننامهی ارشدمه. :)
حاشیهی ۳: هر کس این پست رو میخونه و هوس کرد که شرکت کنه، دعوته! :دی
۹۶/۰۴/۱۶
عخــــــــی عشقشون پایدار و سایشون مستدام
ما که زودتر از شما شرکت کردیم و منتظر نشدیم کسی ما رو دعوت کنه :d