پیام‌های بازرگانی از نوع میان‌برنامه !

جمعه, ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۴ ق.ظ

«داستان دوستان» به‌روز شد: بخوانید...

یک توضیح: من و محمد حسن خان منتظر پریا بانو بودیم که بخش سوم از داستان اول رو بنویسن اما ازشون خبری نبود. ما هم بنامون بر این بود تا هر وقت لازمه بهشون فرصت بدیم تا این که رسیدیم به دیشب! ایده‌ی بخش سوم، دیشب موقع خواب به سرم زد و تا وقتی به مغزم قول ندادم که امروز بنویسمش، نذاشت بخوابم! من از دوستان عزیز عذر می‌خوام که یه جورایی صفو به‌هم زدم! :)

ضمناً، پریا خانوم! اگر صدای ما رو داری، خبر سلامتیت رو به ما بده و خانواده‌ای رو از ناراحتی برهان! خخخ

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۴
دکتر سین
۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۷ مدیر سایت
تبادل لینک؟
پاسخ:
سلام. از حسن نیتتون سپاسگزارم. چون نمی‌شناسم، با احترام، جوابم منفیه!
مطالبتون خیلی خوب بود بازم سر میزنم.
پاسخ:
مرسی. قدمتون روی مانیتورم! :)
۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۲:۱۱ شـاهـ پـَری
سلام من اومدم :دی
چرا هر وقت میام اسمم تو این وبلاگه خدا می دونه :))

عاقا من شرمنده م :( خیلی خیلی بی نهایت سرم شلوغه! الان باید چی کار کنم دقیقا ؟!
پاسخ:
سلام. خوش اومدی!
:)
نه بابا. این چه حرفیه؟ دشمنت شرمنده.
خبر خاصی نیست. فقط اگه حس و حال و وقتشو داری، بخش چهارم داستان رو بنویس!
ضمناً شما هنوز نویسنده‌ی رسمی نیستی. لطفاً نام کاریری بیانت رو به‌صورت خصوصی برای من ارسال کن.
با سپاس فراوان!

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی