راجعبه یک کتاب و کتابی دیگر
یک. بالاخره یه کتاب از نادر ابراهیمی دست گرفتم: یک عاشقانهی آرام. ولی وجدانن خیلی کند جلو میره. این آقا نادر خانِ ابراهیمی میبایست شعر مینوشت؛ نه رمان!!! نمیدونم شما هم این جوری هستین یا نه؟! من وقتی کتاب شعر میخونم، هر صفحهش پیش اومده که تا نیم ساعتم ورق نخورده! این «نادرنوشت» هم شده مثل اونا! دوتا پاراگراف میخونم مخم پیغام میده:
Calculating! Please Wait!
دو. در همون اوایل کتابِ آقا نادر (!) میخونیم که:
... من با لهجهی گیلکی گفتم: سلام!دختر با لهجهی شیرین آذریاش جواب داد: «سلام!» و بر جا ماند. دیگر نمیدانستم چه بگویم، و باز دیدم که دختر، آنقدر بالابلند است که میتواند چهره به جای خورشید صلاة ظهر بنشاند.
دختر، زیر نگاه پرشرم شمالیام لبخند زد و به نرمی مه واقعی پرسید: اینجا چه میخواهید؟
- برای عسل آمدهام: عسل اصل!
- منم. منم عسل اصل!
- عسل میخواهم نه کندوی عسل - با صد هزار زنبور گزندهی بیپروا!
عسل خندید...
نظر شخصی بنده اینه که دخترا همین یه بخش رو خوب درک کنن و به کار ببندن، میبینن که مخ آقایون رو با کمی صراحت، بهسادگیِ همین یه جملهی «منم عسل اصل» میشه زد! الکی نگین شوهر نیست! والا به خدا!
سه. اجازه بدین یک عدد کتاب هم در این صحنه معرفی کنم بهتون:
عنوان: «شمس پرنده» - 48 غزل از دیوان شمس تبریزی
انتشارات: مؤسسهی فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر
خرید آنلاین (18000 تومان)
+ این کتاب از هموناییه که در بند یک بهش اشاره شد!!
گذشته از این که کتاب گلچین زیبایی از دیوان شمس هست و ارزش ادبی بالایی داره؛ به چند دلیلِ شخصیِ زیر هم تهیه کردن این کتاب توصیه میشه:
آ. گرافیک زیبا... همین! توضیح نداره که! بگیرید، ببینید، متوجه میشین خودتون! :)
ب. ترجمهی انگلیسی اشعار. برای خودم به شخصه خیلی جالبه که مولانایی که انگلیسی زبونا میبینن و میپسندن چه شکلیه! توی این کتاب میتونین از این زاویه به موضوع نگاه کنین!
پ. اگر خواستین به یه دوست فرهیخته هدیه بدین، شدیداً و اکیداً و قویاً توصیه میشه... :)
چهار. خوانش بخشی از یک غزل از شمس پرنده:
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست / بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
Show your face, the rose garden; the flower bed. That's what I long for. / Open your lips, pour an ocean of sweetness. That's what I long for.
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر / کان چهرهی مشعشع تابانم آرزوست
O, sun of beauty! Emerge from the clouds, / Seeing your radiant, luminous face. That's what I long for.
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز / بازآمدم که ساعد سلطانم آرزوست
Out of yearning for you I heard the beating of the falcon drum / I flew back to rest on the armlet of the King. That's what I long for.
گفتی ز ناز: «بیش مرنجان مرا برو» / آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست...
Coyly, you said: "Bother me no more, leave!" / The moment toy say: "Bother me no more!" That's what I long for...