n پست در یک پست! :)
کلی حرف دارم. از کجا شروع کنم؟!
۱. امروز مصاحبهی آزمون جامع رو هم دادیم. به شکل قانونی باید بین مرحلهی کتبی و شفاهی دو هفته فاصله باشه. اما از اونجایی که اساتید محترم تشخیص دادن که طی دو هفته استرس ما رو نخواهد کشت، چهار هفته لفت دادن تا قشنگ اطمینان حاصل کنن که جونمون از استرس رسیده به حلقوممون!! خدا رو شکر انگار من و تمام دوستان قبول شدیم. به قول یکی از بچهها اگه خدا قبول دیگه وارد دورهی «درس خارج(!)» شدیم! خخخخ
۲. بابت پست دیروز معذرت میخوام! نمیخواستم کامتون رو تلخ کنم!! دوستان بهصورت عمومی و خصوصی پرسیدن که واقعیته یا تخیل؟ عرض کنم که داستانی بود بر پایهی دو واقعیت! یک واقعیت که متأسفانه در زندگی یکی از عزیزانم جریان داشت و داره! :( و یک واقعیت «دیگه»!!!!
۳. امشب از غم و غصه گفتن کار اشتباهیه! البته این کار همیشه مذمومه! اما امشب که گلی مثل امام حسن (ع) خونهی پیامبر و امام علی و حضرت فاطمه (علیهمالسلام) رو روشن کرده، باید گفت و خندید و شاد بود! عید همگی مبارک! امشب نگاهتون رو بدوزین به آسمون، مدام به ماه تمام نگاه کنین و به ماه روی «امام کریم»، صلوات بفرستین! :)
۴. ساعت ۲۲:۴۰ داریم میریم که داشته باشیم «ابد و یک روز» رو! اونم در سینما، اونم بعد از دو سه سال که رنگ سینما رو ندیدیم!!! تعدد جوایزی که تو جشنوارهی اخیر درو کرد و واعجبا و احسنت و آفرینی که منتقدان و مردم نثار این فیلم کردن، جای تعلل باقی نمیذاره! البته تا همینجاش هم خیلی دیر داریم برای دیدن فیلم اقدام میکنیم. اما ماهی رو هر وقت از آب بگیرین تازهست! :)) دوستان! یه وقت دلتون نخوادا! من خودم قول میدم عوض شما هم تو سینما تخمه و پاپکرن و پفک بخورم!! :دی