without head and tail
یکم. در دوران دبیرستان، یه معلم داشتیم که جبر و احتمال، هندسهی تحلیلی و جبر خطی و آمار بهمون درس میداد. یه بار سر کلاس خیلی جدی، انگار که داره یه پند خیلی جدی و «عملی» ارائه میکنه، بهمون گفت اگه میخواین رتبهی کنکورتون خوب بشه، ریاضی رو صد [درصد] بزنین! :|
دوم. من آدم صبوری هستم و با هر تیپ آدمی میتونم معاشرت کنم، بدون اینکه «تفاوتها» باعث ایجاد خللی در این ارتباطها بشه. اما یه مدل آدم هست که اساساً من رو خیلی عصبانی میکنن و روی اعصابم هستن، خودشون نهها! اون اخلاقشون! و اون اخلاق هم عبارتست از استرسی بودن و عدم توانایی در کنترل اضطراب و انتقال آن به محیط و افراد پیرامون! :|
سوم. اگر یه داداش داشته باشین که احساس کنه خیلی بانمکه چی کارش میکنین. امروز گیر داده هی میگه «محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت / مست گفت ای دوست این پیراهن است شلوار نیست!» یا اینی که میگه واقعاً بیمزهست و مشکل از خلاقیت اونه؛ یا من نکتهشو نمیگیرم و مشکل از گیرایی منه! به نظر شما مشکل از منه یا از اون؟!! :|
چهارم. اگه یکی چند شب پشت سر هم خواب سیب سرخ ببینه، معنا و مفهومش چیه؟ معنا و مفهوم دعوای و نزاع اعضای خاندان پدری در چند شب متوالی چهطور؟
پنجم. بابام از فوتبال متنفره، اما اگه موقع پخش «فان» فوتبال ۱۲۰ صداش نکنیم، خیلی شاکی میشه! چرا؟! :|
+ چرا اینقدر بیسروته بود پست امروز؟!! -_-