سوم شخص مفرد
- الو!
- بفرمایید!
- سلام. من چراغ راهنمایی سر چارراه مدرسهی مریمم! همون دختری که دیروز راجعبهش با هم صحبت کردیم!
- آهان! خوبی؟ چی شد؟ فکراتو کردی؟
- بله، یعنی نه! یعنی ... وقت دارین راجعبه پیشنهاد دیروزتون یه خورده حرف بزنیم؟
- ما که دیروز کلی حرف زدیم. به نظرم بیشتر از این حرف زدن لازم نیست. یا بگو بله یا بگو نه دیگه! یا میتونی یا نمیتونی! حالت سومی که نداره!
- آخه چهطور با یه کلمه جوابتونو بدم؟ راستش...
- راستش چی؟ مشکل سر قیمته؟! من دوبرابر چیزی رو که دیروز گفتم بهت میدم! حله؟!
- نه! موضوع اصلاً قیمت نیست. در واقع میدونین، پول به هیچ درد ما چراغای راهنمایی نمیخوره.
- پس چی؟
- میخواستم بگم من دیشب تا صبح زرد چشمکزن بودم و تو همون حال کلی به حرفاتون فکر کردم.
- خب، نتیجه؟
- نتیجه این که بالاخره تصمیم گرفتم کمکتون کنم! امروز موقع رد شدن اون پسره ناغافل سبز شدم. همونطور که قرار گذاشته بودیم! اما ...
- اما چی؟ تصادف کرد؟ مرد؟!
- آره، تصادف کرد؛ اما نه، نمرد!
- ای بخشکی شانس!
- فقط ... فقط ...
- فقط چی؟!
- فقط زودتر از همه مریم خودش اومد بالای سر پسره. خودش زنگ زد اورژانس. خودشم باهاش رفت بیمارستان! یه چشش اشک بود، یه چشش خون! ... یادتونه دیروز در مورد نفر سوم چی بهم گفتین؟ فکر کنم اون پسره نفر سوم نیست!
- چی؟! منظورت چیه؟!
- منظورم اینه که فکر میکنم نفر سوم خود شمایین!
- ...
- الو! الو! صدا میاد؟ الو!