این خرافات لعنتی
خرافاتیا قطعاً [بیییییییییب]ترین آدمهای روی زمین هستن!
یکی از اعصابخوردکنترین و [بووووووق]ترین چیزای دنیا برای من اینه که میبینم بعضیا به خرافات اعتقاد دارن. مثلاً شنیدین میگن قیچی رو الکی به هم نزن! یا این که ناخن به ناخن نکش! یا از زیر نردبون رد نشو!
بعضی از خرافات هم هستن که ارتباط تنگاتنگی با خارش دارن. مثلاً میگن اگه دماغت میخاره، یعنی یه جایی دارن پشت سرت حرف میزنن. اگه کف دستت میخاره، یعنی یه پولی دستتو میگیره!
یا این که بعضیا عدد سیزده رو نحس میدونن! وجدانن چرا یه «عدد» که صرفاً یه مفهوم انتزاعیه باید بدشگون باشه؟! یا مثلاً بعضیا گربه رو بدشگون میدونن! حیوون بیچاره!
یا این که بعضیا یه چیز آبی گندهی شیشهای (خرمهره) رو جایی آویزون میکنن تا کسی چشمشون نزنه! آخه آدم [بیییییییب]! چی بگم بهت من؟! از یه تیکه شیشه چه توقعی داری تو!
نقطهی اوج قضیه جاییه که بعضیا دست به دامن افراد سودجو و بیوجدانی مثل دعانویس و رمال میشن! کسی که مشکلات زندگیشو بخواد یه رمال حل کنه، خیلی آدم [بووووووووقـ]ـی هست!
+ لااقل اگه یه کم، فقط یه کم این خرافات منطقیتر بود، اینقدر حرصم در نمیومد!!
+ میبینین؟! انقدر اعصابمو خورد کردن که بییییب و بوووووقم دراومد! :)