ممنتو رو دیدم. خیلی خوب و جذاب بود. عالی، عالی، عالی! :)
عاشق آثار هنریای (فیلم، نمایش، کتاب و ...) هستم که بهترین لحظهشون، آخرین لحظهشونه. کوبنده: بنگ و تمام!
ممنتو رو دیدم. خیلی خوب و جذاب بود. عالی، عالی، عالی! :)
عاشق آثار هنریای (فیلم، نمایش، کتاب و ...) هستم که بهترین لحظهشون، آخرین لحظهشونه. کوبنده: بنگ و تمام!
دوتا فیلم از نولان دیدهم تا حالا: اینسپشن و اینتراستلار؛ و برای ثبت و استفاده در آینده این نکات رو راجعبه داستان این دو فیلم نوشتم. گفتم شاید مطرح کردنش توی جمع و شنیدن نظر بقیه هم مفید باشه:
نکتهی یکم. درس مهمی که داستاننویسی نولان به ما میده اینه که پایان داستان، میتونه پایان همه چیز نباشه. شاید آخر فیلم روایت تموم بشه، اما امید و ترس، غم و شادی میتونه تا بعد از تیتراژ امتداد داشته باشه. با التزام بیمورد به تموم کردن همهچیز در خط آخر داستان، هپی اندِ آبکی تحویل مخاطب ندیم و بذاریم از تعلیق در مابعدِ داستان لذت ببره. البته دقت کنین که این مسأله با «پایان باز» متفاوته. پایان باز علاوه بر احساسات و عواطف، حتی روایت رو هم ناتموم رها میکنه. به این تفاوت ظریف دقت کنین.
نکتهی دوم. داستان رو کش ندیم. (البته این مسأله رو با مدلِ «ادب از که آموختی، از بیادبان» از نولان آموختم! :دی) توی این دوتا فیلم، میانههای فیلم لحظات ملالآور و کشداری وجود داره که آدم رو تا مرز انزجار از فیلم پیش میبره. به بیان دیگه فکر میکنم داستانای جانبی فیلمای نولان، همچگالیِ خط سیر اصلی نیست. اگر کسی، چیزی، اتفاقی، استحقاق بودن در داستان ما رو نداره، بیتعارف حذفش کنیم و فرصت گند زدن به اعصاب و حوصلهی مخاطب رو ازش بگیریم.
نکتهی سوم. تکنیک مهم و کلیدی و خفن: استعاره ایجاد کنیم. به کلمات، اشیا، اتفاقات و ... بار معناییِ اضافه بدیم. بذاریم بعضی ارتباطا رو ذهن مخاطب ایجاد کنه، نه جملات داستان. (فکر میکنم نیاز به توضیح اضافه نیست. اگر متوجه منظورم نشدین، فیلما رو ببینین، میفهمین.) :)
نکتهی چهارم. نولان با مفهوم زمان خوب بلده بازی کنه. توی این دوتا فیلم، یه بار با استفاده از رویا و یه بار بهکمک نسبیت، از شر «خطی بودن زمان» خلاص میشه. زمان رو از یه مفهوم صلب تبدیل میکنه به یه مفهوم خمیری و شکلپذیر؛ و بعد باهاش مجسمهی خودشو از این زمانِ خمیری میسازه. هر چند تکرار نعلبهنعل این تکنیک، اگر بلد نباشیم عوضِ شاهکار، فاجعه تولید میکنه؛ اما حداقل میتونه برای زدن حرکات مشابه، بهخوبی الهامبخش باشه.
+ اگر شماها هم دربارهی این موضوع نکتهای، حرفی، سخنی دارین، خوشحال میشم بشنوم. (یعنی بخونم! :دی)
پیشنویس. باید اعتراف کنم بعد از دیدن بارکدِ مصطفی کیایی، همچین یه خورده خورد تو ذوقم. آخه طبق تعریفا و تبلیغای فیلم، به نظر میومد فیلم قویتری باشه. حالا نه که فیلم بدی باشهها! نه! اما من فکر میکردم بهتر از اینا باشه. دلایل این حرفمم ایناست:
یک. به نظر من طرح کلی داستان بارکد، یه طرح قوی و جذابه اما نویسندهها نتونستن تبدیلش کنن به یه داستان خوب! در واقع به نظر میاد فیلمنامه با کمی شتابزدگی نوشته شده و در بعضی نقاط داستان، متن و دیالوگا اون قوام لازم و پختگی کافی رو ندارن. خصوصاً اندینگ فیلم که خیلی بچگانه نوشته شده و میشد حداقل با کمی خلاقیت، «معقولانهتر» فیلم رو تمومش کرد.
دو. شیوهی روایت غیرخطی و به نوعی معکوس داستان - که یه شیوهی قدیمی اما قدرتمنده - زمینهی بروز خلاقیت رو برای تدوینگر فیلم فراهم کرده که البته ایشون (یعنی تدوینگر فیلم) نتونسته از این فرصت استفاده کنه و نقصهایی تو تدوین فیلم دیده میشه.
سه. این نکتهای که اینجا میخوام بگم، مختص فیلم بارکد نیست: بهرام رادان با این که اثبات کرده بازیگر تواناییه، اما همیشه نداشتن فن بیان قوی و تند حرف زدنش به قیمت پایین اومدن نمرهی خودش و کاراش تموم شده. [بهرام جان! یه فکری برای این قضیه بکن داداش! :دی]
چهار. درونمایهی فیلم کمی تکراری و لوثه. موضوعی که میشه گفت این سالها بیش از حد بهش پرداخته شده. نه این که بخوام بگم نباید به موضوع فساد اجتماعی و موضوعات مرتبط بهش در سینما پرداخت! اما میشه کمی نوآوری باهاش مخلوط کرد تا مخاطب با یه روایت تکراری روبهرو نباشه. کافیه یه مرور داشته باشیم به فیلمای چند سال اخیر تا نمونههای مشابه بارکد رو فت و فراوون پیدا بکنیم.
البته حالا که نقدهامو گفتم بذارید نقاط قوتش رو هم بشمارم:
یک. دیالوگای فیلم، خصوصاً اونایی که بین حامد (بهرام رادان) و میلاد (محسن کیایی) رد و بدل میشد، غالباً خوب و بانمک نوشته شده. قسمتی که مشخصه روش فکر شده و در بیشتر مواقع هم خوب جواب داده.
دو. طنزهای موقعیت قویای در فیلم وجود داره که به نظر من قویترینش اون جاییه که حامد خودکشی میکنه! البته تعریف نمیکنم! خودتون برید ببینین. :)))
سه. فیلمبرداری این کار رو هم مثل کارای قبلی مصطفی کیایی دوست داشتم. کلاً از این نظر، کارای کیایی رو میشه در ردهی خوب تا خیلی خوب دستهبندی کرد.
و صد البته نکات مهمتر و تخصصیتری هم راجع به فیلم میشه گفت که نه من بلدم، نه اینجا جاشه! :دی
پسنویس. اونچه که خوندید، صرفاً نظرات شخصی یک مخاطب خیلی خیلی عادی و «فاقد تخصصه»! گفتم خودم زودتر بگم! :))
+ هر چند تا حدودی به زردی میزد، ولی با ارفاق در لیست «سبزرنگ» سپارشنامه ثبت نمودیم...! در کل به یک بار دیدنش میارزه! :)
۱. آقا دیدین تو این فیلما تفأل میزنن به حافظ، بعد «الا یا ایها الساقی ...» میاد؟! اینا همون صفحهی اولو باز میکنن آیا؟! :)
۲. یلداتون مبارک! :)
۳. امشب میخوایم با خانواده «رخ دیوانه» ببینیم! منتظریم آبجی خانوم بیاد خونه! کسایی که دیدن بگن که ارزش دیدن داره آیا؟! روش که نوشته کاندید ۱۱تا سیمرغ بوده، ۵ تا سیمرغ هم برده! بسی خفنانگیزناک!!! :)
۴. گفتم یلداتون مبارک؟! ;)
۵. بابام هندونه گرفته، تهش فر خورده! دمبش نهها! خود هندونههه فر خورده!! علیالقاعده توش باید سفید باشه به نظرم! :|
۶. یلدا مبارک! :))
۷. همسایهمون یه ظرف میوه خشک آورده برامون، نمیدونیم بخوریم یا قابش کنیم بزنیم به دیوار؟! :|
۸. مبارک باشه؛ شب یلدا!! :)
۹. عنوان، بیتی از یک غزل حافظه که هماکنون به نیت دوستان تفأل زدم به جناب حافظ! :) متن کامل غزل رو اینجا بخونین! :) توی کتاب نوشته، غزل از بشارتآمیزترین غزلیات حافظه! برین حال کنین! :))
۱۰. زیاده عرضی نیست! امشب و هر شب عمرتون، کنار عزیزانتون شاد باشین و دلخوش! :)
فیلمنامههای فیلمهای کاهانی، اول یه رضا عطارانه بعداً دست و پا درمیاره!! حضور عطاران هم المانیه که توی هر فیلمی باشه، فروش فیلم تضمینشدهس!
به این موضوع مهم (یعنی حضور رضا عطاران) اضافه کنید خبر جنجالی بازی فریده فرامرزی (همسر واقعی رضا عطاران) در نقش همسر رضا عطارن رو!! خبری که موقع ساخت فیلم استراحت مطلق، خیلی سروصدا راه انداخت و بعد از ساخت فیلم هم منجر به این شد که فیلم از زیر تیغ سانسور، جون سالم به در نبره و سازندهها مجبور بشن عملاً تیکههایی از اصل فیلم به مدت فقط ۷۵ دقیقه رو به مخاطب عرضه بکنن!
من، اصلاً و حتی یک اپسیلون و بلکهم عمراً و کلاً به هیچ وجه من الوجوه، توقع نداشتم فیلمی که «جناب رضا جانِ عطاران» توش بازی میکنه تا این حد ناراضیکننده، بدفرم، بدساخت و ضعیف از آب دربیاد. :| فکر کنم کاهانی باید یه مدت به خودش استراحت مطلق بده؛ شاید این «روند رو به سقوط با مخِ» فیلمهاش قدری اصلاح شه!
+ اینا صرفاً نظر شخصیه منه. من نه فیلمبین حرفهایم نه منتقدم! ولی احساس کردم نمیتونم نگم! :|
++ البته به هیچ عنوان نمیشه از بازی «بهشدت متفاوت و بهطور بیسابقهای قوی» مجید صالحی گذشت. نقشی که شبیه هیچ موقع مجید نبوده و احتمالاً هیچوقت هم نخواهد بود!!!