توی این پست میخوام مختصراً خدمتتون عرض کنم که چیا اینجا خواهم نوشت و خواهم پستید!
۱. اینجا مهمترین هدف من نوشتنه؛ چون علاوه بر آرامشی که بهم میده، به آدم اجازه میده خودشو مرور کنه. من بهشخصه از مرور کردن خودم خیلی چیزا دستگیرم شده و یکی از بزرگترین چیزایی که از زندگی یاد گرفتم همین موضوعه.
۲. من عاشق کارای طراحی و گرافیک هستم و از مینیمال آرت۱ خیلی خوشم میاد. با ذکر این نکته که اصلاً ادعایی در این زمینه ندارم، کارای طراحی مینیمال دیجیتال خودم که آماتور و بر پایهی تجربه هستن رو هم میذارم.
۳. یه سری وبسایت هستن که خودم تستشون کردم و مفید بودنشون توسط الحقیر احراز شده. به نظرم معرفی اونا هم خالی از لطف نباشه.
۴. اگه مطلب جالب، شعر یا متن قشنگ و کلاً چیزایی توی این مایعات (!) دیدم، بهشرطی که خودم خوشم بیاد، حتماً پست خواهم کرد! :)
فعلاً همین. اگه کتگوری جدیدی یافتم عرض میکنم.
1 One of the most important and influential art styles of the 1960s, Minimalism identifies works of art most often comprised of geometric shapes in simple arrangements and lacking any decorative or dynamic flourishes. These geometric shapes characterized the elemental or “bare bones” forms of art, which, according to critics, represented the culmination of modern art's progression toward the most simplified form of abstract art possible. [reference and more]
بسمالله...
یک. همین اول کاری، توی اولین پست بگم که من یه بلاگر حرفهای نیستم. تنها سابقهی وبلاگنویسیم هم برمیگرده به عنفوان جوانی - وقتی ترم یک لیسانس بودم. اون موقعها دو تا از دوستام که اهل شعر و ادبیات بودن وبلاگ داشتن و من هم چون یه مدت با اونا زیاد میگشتم، یه وبلاگ درست کردم؛ هرچند که اون وبلاگ خدابیامرز توی کمتر از یک سال توسط ورودیای سال بعد دانشکده هک شد :|. چراشم هنوز که هنوزه نفهمیدم! اما بابتش ناراحت نیستم. اتفاقاً اعتراف میکنم که خوشحال هم هستم! چون گذر زمان بهمرور بهم فهموند که اون چیزی که من در مورد ادبیات داشتم «استعداد» نبود، بلکه فقط یک «علاقه» بود. بگذریم...
دو. من تا حدود یکی دو سال پیش هم خیلی به وبلاگنویسی فکر نمیکردم و تصمیم جدیای نداشتم که وبلاگنویسی رو از سر بگیرم. اما حدود یک سالی میشه که بهش فکر میکنم، و چند ماه پیش یه وبلاگ با همین اسمِ «اینجا مینویسم» توی بلاگفا ثبت کردم. اما چشمتون روز بد نبینه! چن روز بعد - همونطور که احتمالاً در جریانش هستین - بلاگفا ترکید!! منم که حسّابی خورده بود تو ذوقم، منتظر شدم تا بلاگفا درست شه! اما هرچی بیشتر صبر میکردم کمتر نتیجه میگرفتم و کمکم بیخیال موضوع شدم.
سه. ناگفته هم نماند که من معمولاً همواره به خوانندگی خاموش وبلاگها ادامه میدادم و همین موضوع باعث شد تا با بلاگ دات آی آر آشنا شم. از امکانات و فضاش خوشم اومد و تصمیم گرفتم سهجدداً (یکی بعد از مجدداً!) اقدام کنم! ایشالا که این دفعه عاقبت خوبی داشته باشه.