دکتر کوچک‌خان جنگلی :دی

دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۵۵ ب.ظ

می‌ریم که داشته باشیم اولین کلاس سال ۹۵ رو! ساعت دو باید برم دانشگاه. برای دانشجوهام یه سورپریز دارم: می‌خوام با یه شکل هپلی برم سر کلاس ببینم چی می‌شه! :دی

از چند روز مونده به سال تحویل تا حالا ریشامو نزدم! به‌جز سال هشتاد و نه - اگه اشتباه نکنم - که به‌خاطر فوت پدربزرگم (باباجی؛ بابای بابام) ریشامو چهل روز نزدم (!) دیگه سابقه نداشته این‌قدر هپلی بشم!

روز سیزده‌به‌در وقتی برگشتیم، از تمام اعضای خانواده پرسیدم ریشامو نزنم بهتر نیست؟! (من همیشه ریشامو هر دو سه روز یه بار می‌زنم) واکنش‌ها برام تا حدودی عجیب بود:

بابا: برو بزن. از ته! خوشگل می‌شی! (توقع داشتم بگه نزن! اساساً با زدن صورت مشکل داره!)

مامان: هر جوری باشی خوشگلی! (البته این مورد دور از انتظار هم نبود خیلی! :دی)

آبجی: عه! تا حالا این‌شکلی ندیده بودمت! بذار باشه خوبه! (توجهت تو حلقم آبجی!)

داداش: بزار باشه! (تحت تأثیر بابام می‌گفت. اما خبر نداشت بابام خودش گفته که بزنم! :دی)

حالا دارم با فرمت میرزا کوچک‌خان جنگلی می‌رم سر کلاس ببینم چی می‌شه!!

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۶
دکتر سین
استاد زبانِ ما یه سری با ریش بلند و موهای رنگ شده -سفید بودن، مشکی کرده بود- اومد سر کلاسمون ،
میگفت من برادر کوچیک استادتونم !
ماهم باورمون شده بود مث اسکلا -______-
آخر کلاس وقتی داشت میرفت بمون گفت سرکار بودیم D:
پاسخ:
:| وجدانن؟!!!
چه‌جوری نفهمیدین؟! من از اینجا فهمیدم خودش بوده! خخخخخخخخخخخخ
جان مترسک بزن اون ریشاتو :| :))
پاسخ:
حالا که «جان مترسک» زدی، می‌رم با اسید سولفوریک ریشه‌شو می‌سوزونم، دیگه در نیاد کلاً! خوبه؟!! خخخخخخخ
ریش عالی مستدام 0___o
خودمم چندوقتی هست نزدم ریش هامو میخوای جذبم کن بشم یکی از سرداران سپاهت دکتر :)
پاسخ:
سیبیل عالی پاینده!
شما بدون ریش هم سروری! سربازتم رفیق! :)
خخخخخخخ:))
پاسخ:
ریش خنده داره؟! :))
خوب عَکس بزار ما هَم ببینیم :دی 
پاسخ:
همین جوری مفتی مفتی؟! خخخخخخ
 :))))))
احتمالا سر این کلاس پچ پچ ها زیاد میشه
پاسخ:
:)
احتمالاً؟؟! قطعاً!!
اصلاً ما هدفمون همینه که ببینیم کی چی می‌گه؟! خخخخخ
خیلی هم عالی :))
پاسخ:
:))
:)) بعنوان یه دانشجو شما رو انذار میدم به حرفایی که دانشجوها پشت سرتون خواهند زد :دی
پاسخ:
جای کسانی که پشت سر من حرف می‌زنند همان‌جاست: پشت سر من! :)))
الکی مثلاً من خیلی خفنم! :)
روایت داریم دکتر هرچه هپلی تر ، با سوادتر ، نمونه اش ؟! انیشتین :)))
پاسخ:
به‌به! به این می‌گن روایت! خیلی روایت استانداردیه! لایک! :دی
دوست داشتن دانشجو ها بستگی به این داره که دختر باشن یا پسر:دی

پاسخ:
من ترجیحاً سوت می‌زنم، به بالا نیگا می‌کنم و از کادر خارج می‌شم! :دی
لطفا افراد ریشو و سیبیلو تو پیج من نیان :| مرسی، اه
:)))))
پاسخ:
می‌گم بهشون! :دی
دکتر نتیجه رو اعلام کن!
برآورد دانشجوها چی بود؟
:)
پاسخ:
اساساً ری‌اکشن‌ها برام حاوی مقادیر متنابهی کرکر خنده بود! :)
یه پسره بود که با یه‌جور حالت «من بهت افتخار می‌کنم» خاصی بهم نیگا می‌کرد! نمی‌دونم چرا!!! :دی
چارتا از دخترا هم که رسماً صدای زیرزیرکی حرف زدن و خندیدنشون میومد! :دی
در کل تجربه‌ی باحالی بود. حالا برای جلسه‌ی بعد می‌خوام به‌شکل کاملاً صیقلی برم ببینم چی می‌شه! :دی
+ روان‌پریش هم خودتی! :))))))

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی