اگر نمردی بدان شاعر نبوده‌ای!

يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ب.ظ

حافظ که می‌خوانی،


اگر فارغ باشی،

لذت می‌بری،

جان می‌گیری،

تازه می‌شوی،

و یک نفس عمیق عمیق عمیق می‌کشی،

چنان عمیق که روحت از آستر جر بخورد! یک جر صدادار!


اگر عاشق باشی،

درد می‌کشی،

گریه می‌کنی،

زار می‌زنی،

رویت را خراش می‌اندازی،

لاغرتر می‌شوی،

شب‌ها نمی‌خوابی و به خدا التماس می‌کنی،

التماس می‌کنی،

و التماس می‌کنی!


ولی اگر شاعر باشی،

در خودت

و در سکوت محض

      فقط می‌میری...


+ یه بیت زیبا از حافظ رو که الان در ذهنتون هست، بنویسین!

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۸
دکتر سین
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم...
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما...
پاسخ:
به به! :)
با همین مضمون می‌فرماید که:
پشمینه‌پوش تندخو از عشق نشنیده است بو / از مستی‌اش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
:)
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ/که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
پاسخ:
بله! صد البته در سفته است! :)
سعدی با همین مضمون می‌گه:
من نخواهم که دگر شعر بگویم که مگس / زحمتم می‌دهد از بس که سخن شیرین است! :))
دلا در عاشقی ثابت قدم باش/که در این ره نباشد کار بی اجر
پاسخ:
به به به!
... سلام فیه حتی مطلع الفجر! :)
من چه گویم که تو را نازکی این طبع لطیف!
آنچنان است که آهسته دعا نتوان کرد...
"حافظ"

یا حتی این شکلی:دی
من چه گویم (دکتر) که تو را نازکی این طبع لطیف
آنچنان است که آهسته دعا نتوان کرد!
:))
پاسخ:
«من» چه گویم تو پنداشته‌ای طبع مرا / نازک و حال که بسیار زمخت است و خشن! خخخخخ
آخراش قافیه و وزن از دستم در رفت، خورد تو چشمم! :))
:دی
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم...
پاسخ:
... ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم! :)
سپاس! زیبا و خاطره‌انگیز بود برام! :)
بابت تذکرتان به شکل عمومی تشکر می کنم.
ممنون
پاسخ:
قربان شما! :)
من دوست دار روی خوش و موی دلکشم/مدهوش چشم مست و می صاف بی غشم
پاسخ:
منم دوست دارم، اما مراعات می‌کنم تو جمع نمی‌گم! خخخخخخ
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست / مست از می و می‌خواران از نرگس مستش مست! :)
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند 
آنچه گردون میکند با ما نهانی میکند 
پاسخ:
این مال حافظه؟! :|
این بیت البته از شهریار هست. حواسم به مشروط بودن درخواست این پست نبود :-)
پاسخ:
آهان! اوکی. قشنگ بود. سپاس! :)
۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۴۶ نفس نقره ای
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت..!
پاسخ:
از این غمگین‌تر نبود؟! :|
حالا که این طور شد، من خودم شادش می‌ کنم:
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست / نیمه شب یار به بالین من آمد بنشست!! :))
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند این دل غم دیده ی ما بود که هم بر غم زد:)

اولین فال حافظی که آقام برام گرفت و باتلفظ شیرین آذری (قرعه:گرعه)
هنوز صداش تو ذهنمه:)با اینکه چندسال گذشته
پاسخ:
به قول باباطاهر که می‌گه:
مو از درمون و درد و وصل و هجران / پسندم آن‌چه را جانان پسندد! :))
:)

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی