وقتی نخواد که بشه...

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۳۳ ب.ظ

فک کن از یکی دو روز قبل برای یه روز جمعه کلی برنامه بریزی که کارای عقب‌مونده‌تو انجام بدی؛ بعد، از صبح علی‌الطلوع تا شب برات کارای پیش‌بینی‌نشده پیش بیاد! :|

صبح که بیدار شدم، هنوز ویندوز مغزم کامل بالا نیومده بود و دقیقاً متوجه نبودم کجام و چی کار می‌خواستم بکنم و از کجا باید شروع کنم، که کاری پیش اومد. رفتم بیرون از خونه، تا ظهر. ظهر که برگشتم چشمتون روز بد نبینه! مامان یک عدس پلویی درست کرده بود که تا دیدم، دامنم از دست بشد! اون‌قدر خوردم که بعدش سه ساعت عینهو خرس گریزلی خوابیدم! البته قصد داشتم یه چرت عصرگاهی ملو بزنم! اما چشم فرو بستن همان و سه ساعت و نیم خوابیدن همان! عصر که بیدار شدم، گفتم دیگه می‌تونم کارامو شوروع کنم! اما باز تا اومدم ببینم از کجا باید شروع کنم، یه اس‌ام‌اس اومد! بعله! درست حدس زدین! باز باید از خونه می‌رفتم بیرون! هیچ جمعه‌ای این‌قدر زنگ‌خور نداشتم تا حالا!

حالا الان با توکل به خدا دارم برمی‌گردم خونه کارامو شوروع (!) کنم!!

یه دوست داشتم که می‌گفت مامان‌بزرگ من می‌گه اگه نخواد بشه، نمی‌شه! خودتو خسته نکن! الان می‌فهمم چی می‌گفته خدا بیامرز! :)

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۵
دکتر سین
۲۵ دی ۹۴ ، ۱۸:۴۰ ...ما شیعه ها ...
خخخخخ :))) 
اصلا وقتی برنامه ریزی میکنی همه چیز خراب میشه
من نمیدونم چرا شعار کانون قلم چی همیشه این بود
« برنامه ریزی اولین گام موفقیت است» 
پاسخ:
البته همیشه که نه! اما امروز اصن روز عجیبی بود!
برای کانون، برنامه‌ریزی اولین گام پول گرفتن از مردم است! :|
خدا قوت قهرمان :)
اصلا جمعه فقط باید استراحت کرد کار بمونه برا شنبه :دی
پاسخ:
قربان شما! :)
گویا چاره‌ی دیگه‌ای هم ندارم! :)
۲۵ دی ۹۴ ، ۲۰:۲۸ 😎😎😎BAHAR 😎😎😎
خسته نباشید عرض میکنم شیرمرد :)
والا مام مهمون گرفتمون نابود کردن برنامه هامونو :/
پاسخ:
سلامت باشین! :)
در واقع از اهم عوامل نابودگر برنامه‌ریزی همین مهمونه که خدا رو شکر امروز بر ما نازل نشد! :))
۲۵ دی ۹۴ ، ۲۳:۱۰ محمد حسن
خداوند را به بر هم زدن برنامه ها شناختم .
پاسخ:
امروز این حدیث رو خیلی ملموس حس کردم! :)
۲۵ دی ۹۴ ، ۲۳:۳۸ مترسک ‌‌
اصلاً زندگی آدمو مختل می‌کنن :|
پاسخ:
حالا مختلِ مختل هم که نه! اماخیلی ضدحال بود دیگه! :)
برا منم چند روز همین دکتر:|
اینقد اعصابم خورد می شه کارام عقب می افته!مثلا می گم امروز چهل صفحه بعد فقط ده صفحه خونده می شه!بسیار غمگین و اندوهگینم از این بابت،دعا کنید که خدا به زمانم برکت بده:(
پاسخ:
من که تصمیم گرفتم پیش یه مشاور برم! شاید بتونه کمکی کنه!
ایشالا! مثبت فکر کنین! :)
۲۶ دی ۹۴ ، ۰۱:۵۰ نفس نقره ای
منم از صب گردنم از کتاب بالا نیومده :|
پاسخ:
حتی الان که کامنت گذاشتی هم گردنت تو کتابه؟! خخخخخ
درست می‌شه ایشالا! :)

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی