به قانون جذب اعتقاد داری؟! :|

يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۵۱ ب.ظ

من صددرصد با قانون جذب موافق نیستم؛ چون به شکل افراطی‌ای اومانیستی هستش. اما وقتی دیروز یاد مدرسه و خاطراتش رو کردم، امروز دو نفر از بچه‌های دبیرستان رو به شکل اتفاقی در راه دیدم!



+ شما به قانون جذب اعتقاد دارین؟!!

+ ... به روح چه‌طور؟ :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۴
دکتر سین
۲۴ آبان ۹۴ ، ۱۹:۳۸ نفس نقره ای
من به هیچکدومش اعتقاد ندارم :دی
پاسخ:
:دی
من به قانون جذب اعتقاد ندارم اما به نشونه ها اعتقاد دارم.در واقع گاهی اتفاقی که قراره بیفته رو احساس می کنم.مثلا اینکه شما یاد دوستانتون افتادید و بعد اونا رو دیدید به نظرم به این بر می گرده که احساس می کردید قراره ببینینشون و این احساس با تداعی خاطرات خودش رو به تصویر کشیده.از جمله تحلیل های من در آوردی من:)))
پاسخ:
اتفاقاً یه چیز دیگه بگم در همین رابطه. صبح داشتم توی ماشین برای داداشم و بابام اون بخشی از شازده کوچولو رو تعریف می‌کردم که می‌رسه به پادشاه توی سیارک اول! و بعدش، بعد از ظهر به‌صورت صوتی توی وبلاگتون دیدمش!
امروز روز عجیبی بود واقعاً!!
البته من نمی دونم دلیل این اتفاقات چیه...فقط می تونم در مورد تجربیاتم حرف بزنم:))
شنیدم بهش می گن رویداد همزمانی.برای من به یه شکل دیگه رخ می ده:)))
پاسخ:
من از این حالتا با داداشم و آبجیم زیاد برام اتفاق افتاده! با آبجیم که رسماً تله‌پاتی داریم!
کمی تا قسمتی نیمه ابری نسبت به هر دو گزینه :|
پاسخ:
هر دو گزینه هم کمی تا قسمتی نیمه‌ابری نسبت به شما! :|:|

+ چی می‌گم؟!!
نه برای من کمتر تله پاتی اتفاق می افته.فقط با افرادی شبیه خودم این حس رو دارم.کسانی که شرایطی مثل خودم رو داشته باشن مثلا رویاهایی از آینده ببینن.یا پیش از وقوع رویدادهای تلخ دچار تپش قلب و کم خلقی می شن.امیدوارم فکر نکنید عقلم رو از دست دادم:))
این جور مسایل رو تا کسی تجربه نکنه باید بهش حق بدیم که نتونه باور بکنه...باورش می تونه سخت باشه و البته تبعاتش هم ضررش بیشتر از فایده اش هست...
پاسخ:
توی آدمای اطرافم، مامانم خیلی این تیپیه. خواباش دوتا در میون اتفاق می‌افته! نمی‌خوام فکر کنین خرافاتیم. اما یه چیزایی رو تا نبینین نمی‌تونین قضاوت درستی راجع بهش داشته باشین. [شبیه حرف شما شدش!!]
من خودم به خیلی چیزا که خیلیا بهش خیلی اعتقاد دارن، خیلی اعتقاد ندارم! [منظورم بخش خرافاته‌ها] :|
در کل فکر کنم تقریباً می‌فهمم شما چی می‌گی...
۲۴ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۷ هولدن کالفیلد
اگه یه روزی دیدی روانشناسی به "توهم جذب" اعتقاد داره، در رابطه با بند کفشت هم ازش مشورت نگیر!
میدونی "قانون" توی زبان علم چقدر سنگینه؟ میدونی به چی میگن قانون؟
پاسخ:
بند کفش از چه جهت نیاز به مشورت می‌تونه داشته باشه؟! خخخخخ
بله که می‌دونم! مثلاً دکترما، خدایی نکرده! :)))
ماها کلاً بین قوانین (Laws)، قواعد (Rules)، اصول (Principles)، اصول موضوعه (Axioms)، قضایا (Theorems)، لم‌ها (Lemmas)، اثبات‌ها (Proofs)، تعاریف (Definitions)، تعریف‌نشده‌ها (Undefined Entities)، نظریه‌ها (Theories)، فرضیه‌ها (Hypotheses) و ... گیسمون رو سفید کردیم! :))

۲۵ آبان ۹۴ ، ۰۰:۲۱ هولدن کالفیلد
خب دکتر جان، پس حداقل شما میخوای از این موضوع توهمی حرف بزنی، عبارت ثقیل "قانون" رو استفاده نکن!
وقتی یه چیزی در اندازه های نسبیت نظریه است، جذب قانونه؟ :|
پاسخ:
از یه نظر می‌فهممت؛ اما از یه جهت باهات مخالفم.
اگه من داشتم توی محیط تخصصی یا آکادمیک حرف می‌زدم، حرفت خیلی هم متین بود و می‌ذاشتم روی جفت چشام. دقیقاً مثل این می‌مونه که به‌جای قانون دوم نیوتون، اصل بقای جرم، قضیه‌ی فیثاغورس و قاعده‌ی مشتق‌گیری زنجیره‌ای بیام بگم اصل دوم نیوتون، قضیه‌ی بقای جرم، قاعده‌ی فیثاغورس، قانون مشتق‌گیری زنجیره‌ای!! اصن همه بهم می‌خندیدن!
اما من دارم راجع‌به یک «روزمرگی ساده» صحبت می‌کنم. تم کلی حرفام هم که می‌دونی، یه شوخی، طنز، هجو یا هزل همیشه همراهش هست. پس وقتی قضیه از بیخ بحث علمی نیست، چه اهمیتی داره که من از قانون استفاده بکنم یا توهم؟! یا حتی، به این فکر کن من تعمدی قانون رو اینجا گنجوندم (مثلاً!).
الان مثل این می‌مونه که من رگ گردنم بزنه بیرون بگم: «نسبیت؟!!» می‌دونی چندتا دانشمند عمرشونو گذاشتن تا نسبیت رو کشف و فرمول‌بندی بکنن و از سایر مفاهیم تمییزش بدن. بعد تو توی جمله‌ت بدون این‌که اجازه بگیری (!) از این کلمه استفاده کردی!
مخلص کلوم این که حرفت درسته، اما هر حرفی جایی داره برادر.
۲۵ آبان ۹۴ ، ۰۸:۵۶ شـاهـ پـَری
نظری ندارم :| 
پاسخ:
اوکی! :|
۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۹:۵۲ هولدن کالفیلد
نه عزیزم، بحث برات اشتباه جا افتاده، "قانون جذب" یه چیزیه که توی مملکت ما میلیونی کشته و مرده داره! در حالی که یه طبله که حتی تو خالی هم نیست، یه طبل پاره است!
من اصولا حرف زدن از این محتوای چرند رو به اسم قانون در هر محتوایی، شوخی، جدی ، علمی و غیر علمی مضحک و بیش از اون مهلک میدونم! من نگفتم چرا یه چیز علمی رو با یه چیزی غیر علمی یکی کردی! حرفم چیز دیگه ای بود که گویا زبانم و بیانم در رسوندنش قاصر بوده. عذر میخوام.
پاسخ:
خیلی خوبه که اصولت برات «این‌قدر» مهمه!!!!
۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۹:۲۱ 😎😎😎BAHAR 😎😎😎
یاد این اهنگه افتادم که میگه روحم فلان بهمانهههه به روح اعتقاد داری!
ولی به جذاب اعتقاد دارم
پاسخ:
آهنگه رو نشنیدم!
به «جذاب» اعتقاد داری یا به «جذب»؟!!
منم اعتقاد ندارم. ولی خیلی واسم اتفاق افتاده. امسال که دیگه خیلی عجیب غریب بود. هر چی با پدرم درباره ی خواب و روح و خدا بحث می کردم، می رفتم یه جا بدون اینکه دهن باز کنم، طرف بر میگشت می گفت: نمی دونم چرا باید اینو بگم. خدا کمکم کنه درست بفهمونم. تو تمام سال های تدریسم نشد اینو بگم ولی سر کلاس شما

من فکر می کنم راهه. خب ما تو هر مسیری که قرار بگیریم، یه سری پیامد داره دیگه. اما هدایت این راه دست هیچ کس نیست جز خدا. و تمام اینا درسته قانونه. ولی جذب نیست. اگه جذب بود هر چی می خواستی میشد. اما من بارها امتحان کردم. تو ذهنم یه مسئله میاد و انگار که دارم می شنوم اون مسئله رو. ولی دلم یه چیز دیگه می خواد. دقیقا دلم هم اون مسئله رو با صدای بلند می خواد. بعد تصمیم گرفتم اونی که می خوامو جذب کنم. و همونی در اومده که ذهنم صداشو میشنیده. با این که اون صدا رو کنترل کرده بودم. 
پاسخ:
پاراگراف اولو دقیق متوجه نشدم. به‌خصوص آخراشو!
ولی با پاراگراف دوم موافقم! من خودم سر مسائل جزئی هم بعضاً همچین حسی داشتم. :)

نگارش دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی